ج) مفید بودن، کارآمد بودن عملی یک شخص معیار مهمی در تعیین منزلت اجتماعی است. شخص برحسب آنچه که «میکند» در جامعه رتبهبندی میشود و مراتب آن بستگی به ارج و مرتبهای دارد که اشخاص برای مشاغل قائلند. در جامعهای که نهاد اقتصاد نهاد برتر است، ارزیابی یک شخص عمدتاًً بر مبنای مهارتهای شغلی فایدهای که آن اشتغال برای جامعه دارد صورت میگیرد.
د) میزان نوع تحصیلاتی که شخص دارد در هر جامعهای از عوامل تعیینکننده منزلت اجتماعی است بهحکم عقل سلیم نیز در نظر، فارغالتحصیلان تحصیلات تکمیلی از منزلت والاتری برخوردارند.
ازجمله معیارهای دیگری که نقش تعیینکننده در منزلت اجتماعی دارند میتوان به خصوصیات بیولوژیکی، سن، اشاره کرد.
۲-۲-۴٫ انواع پایگاههای اجتماعی
مفاهیم کمی بالاتر یا پایینتر، بیشتر یا کمتر، بهتر یا بدتر در مفهوم پایگاه اجتماعی حضور دارند بنابرین، تشخیص طبقهبندی اشخاص بر این مبنا به هوش و کاردانی خاصی نیاز دارند. در واقع، مفهوم طبقه و قشربندی اجتماعی چیزی جز موقعیت پایگاه اجتماعی یک فرد نسبت به پایگاه اجتماعی دیگران نیست. با این وصف جا دارد «پایگاه نهادی شده» یعنی موقعیت نسبی یک شخص در گروههای عمده نهادی شده جامعه را بشناسیم.
گروههای عمده نهادی شده جامعه عبارتاند از: گروههای خانوادگی، آموزشی، اقتصادی، سیاسی، دینی، و تفریحی. این گروهها باهم در ارتباط متقابل هستند یعنی «ساخت» دارند، اشخاص در درون آن ها موقعیت نسبی گوناگونی دارند. لذا، میتوانیم از پایگاه گروهی یک شخص صحبت کنیم، پایگاه خانوادگی، پایگاه اقتصادی، پایگاه علمی، پایگاه شغلی،. و.. (قنادان، ستوده و ناهید،۱۳۷۹)
پایگاه اجتماعی کلیدی
هر شخص به شمار گروههایی که در آن عضو است پایگاه اجتماعی دارد، اما از میان آن ها یکی پایگاه اصل شمرده میشود، که اصطلاحاً «پایگاه کلیدی» نامیده میشود تعیین این پایگاه کلیدی برای یک شخص تنها به پایگاهی که او با امکانات شخصیاش احراز کردهاست بستگی ندارد بلکه و مخصوصاً به ارزشهای جاری جامعه مربوط است. پایگاه کلیدی از مفاهیم جامعهشناختی بسیار مهمی است که در تحلیل شخصیت اجتماعی کلی به کار میآید. پایگاه کلیدی بزرگترین دریچهای است که یک شخص درباره خودش رو به دنیای خارج باز میکند و از همین دریچه است که جامعه او را میبیند و پایگاه دیگرش را تعبیر و تفسیر میکند. در اهمیت آن همین بس که بگوییم هر آنچه شخص انجام میدهد یعنی نقش اجتماعیاش پیوستگی تنگاتنگی با پایگاه کلیدیاش دارد. گاهی گفته میشود، پایگاه اجتماعی آن چیزی است که مردم فکر میکنند شما هستید و نقش اجتماعی آن چیزی است که مردم فکر میکنند شما انجام میدهید. بنابرین، ارزیابی، سنجش و قضاوت دیگران در مفهوم نقش دخیل است همان طور که دیدیم در مفهوم پایگاه دخیل بود. البته جا دارد بین این دو مفهوم تمیزی قائل شد، هرچند که در وضعیت اجتماعی عینی آن دو از یکدیگر جدا نیستند. همان طور که فعالیتهای اجتماعی یک شخص در تعیین و تثبیت پایگاه اجتماعیاش مؤثر است، بعضی از نقشها هم موجبات ارتقای پایگاه اجتماعی را فراهم میآورند. پایگاه کلیدی یک شخص به نقشی که جامعه آن را پر معنادارتر از بقیه میداند بستگی دارد (کوین، ترجمه توسلی و فاضل، ۱۳۹۱).
۲-۲-۵٫ نظریات منزلت اجتماعی
۲-۲-۵-۱٫ نظریه آلبرت بندورا
درباره منزلت یا نقش اجتماعی آلبرت بندورا[۱۰](۱۹۷۷) در روانشناسی اجتماعی مفهوم خود- کارایی را مورد تأکید قرار میدهد. خود- کارایی عبارت است از انتظارات و بارهای فرد در مورد تواناییهای خود در اجرای موفق رفتار یا رفتارها. به همین دلیل در بحث از خود- کارایی به باورهای خود –کارایی پرداخته میگردد. انتظارات و باورهای خود- کارایی به نظر میرسد بر انتخاب رفتارها، اجرا و تداوم عمل یا پشتکار افراد تأثیر قابل توجهی میگذارد. در همین رابطه، بندورا معتقد است که یکی از نقشهای عمده مشاوران کمک به مراجعین در زمینه افزایش انتظارات خود- کارایی با توجه به رفتارهای بارز آن ها است. بنابرین، برای افزایش این باور توصیه میکند مشاوران بایستی از منابع اطلاعاتی مربوط به خود- کارایی، که عبارتاند از میزان اجرای موفقیتآمیز، یادگیریهای متنوع، میزان هیجان در اجرا اقناع کلامی و تشویق استفاده کنند.
۲-۲-۵-۲٫ نظریه مارکس
از نظر مارکس؛ مبنای نظام قشربندی اجتماعی همان مجموعهای از انسانها با ابزار تولید است (کوزر، ۱۳۸۵). از نظر وی دو عامل اساسی در تشکیل طبقه دخیل است: شیوه تولید (کشاورزی، پیشهوری، صنعتی) مناسبات تولید (تأمین، ۱۳۷۳). مارکس جامعه را به دو گروه «دارا» و «ندار» تقسیم میکرد (گرب، ۱۳۷۳). نهایت اینکه معیار گروهبندیهای اجتماعی از نظر وی ثروت و بهعبارتی بعد اقتصادی بوده است.
۲-۲-۵-۳٫ نظریه ماکس وبر
ماکس وبر، طبقه اجتماعی را مفهوم چندبعدی میداند و سه عامل اساسی را در ایجاد آن مؤثر میداند که عبارتاند از ثروت، قدرت، و حیثیت یا وجهه و منزلت اجتماعی. (قنادان و همکاران، ۱۳۷۹). در بعد ثروت، دارایی و سرمایه و درآمد مورد اشاره است و در بعد قدرت، توانایی اشخاص در تصمیمگیریهای مهم و تأثیرگذار همچون تصمیمهای حزبی و سیاسی موردتوجه است. و در بعد وجهه و منزلت، برخورداری از احترام مدنظر است. خلاصه اینکه وبر علاوه بر مفهوم طبقه، دو مفهوم دیگر یعنی پایگاه و حزب را در قشربندی اجتماعی تشخیص داد (ماکس وبر،۱۳۶۷).
۲-۲-۵-۴٫ نظریه دورکیم
دورکیم جوامع ماقبل صنعتی را دارای یک سری منزلت موروثی میدانست. درحالی که معتقد بود: در جامعه مدرن ثروت و قدرت به اهدافی فال نفسه بدل میشوند و اغلب مردم ناتوان از دستیابی به اعتبار و پرستیژ بالا، زندگیشان را در تضاد با هنجارهای اجتماعی مییابند چنین تضادی با ارزشها، منجر به هنجار گسیختگی و اخلال در نظم میشود که خود وضعتی وخیم در جامعه صنعتی است (لهسایی زاده، ۱۳۷۴).
۲-۲-۵-۵٫ نظریه پارسونز
پارسونز نه تنها مباحث مورد نظر ماکس وبر را به تفسیر میکشاند بلکه نظریه مستقلی در این باره ارائه نموده است. پارسونز برای حل مسئله حفظ نظم اجتماعی اهمیت فوقالعاده قائل بود. کلید نظرات پارسونز توجه به این دو نکته است: اول نظام فرهنگی و تأیید آن بر رفتار مردم، دوم، نیازهای کارکردی کل نظام اجتماعی (توسلی،۱۳۷۳). پارسونز نوع و درجه قشربندی اجتماعی را با سایر خصوصیات مسلط جامعه تبیین کرده و بر این اساس مجموعهای از فرضیههای کلی با کاربرد خیلی وسیع تأمین میکند (تایمن، ۱۳۷۳). پارسونز علاوه بر تمایلش به بعد حیثیت، به جنبه قدرت در قشربندی اجتماعی نیز دلبستگی دارد. از نظر او قدرت یک پدیده اجتماعی مثبت و سازنده است زیرا قابلیتی برای حصول به اهدافی در نظام اجتماعی است نه اینکه پدیدهای صرف منفی باشد (لیپست،۱۳۸۱).