۱)تمرکز و تأکید بر مشتری یا مشتری گرایی
۲)اهمیت اطلاعات مربوط به مشتریان
۳) هماهنگی بینبخشی
۴) تعهد اعضای سازمان در پاسخگویی به نیازهای مشتریان
شکل(۲-۳) مفهومی دیدگاه های بازارگرایی و سنتز آن را نشان میدهد:
رویکرد فرهنگی رویکرد مدیریتی
Rueker Kohli & Narver & Deshpande
(۱۹۸۸) Jaworski Slater Et.al
(۱۹۹۰) (۱۹۹۰) (۱۹۹۳)
ایجاد بانک اطلاعات مشتری
ارجحیت اطلاعات برای هر بخش
توزیع هوشمندی
تصمیم گیری تاکتیک و استراتژی بین بخشی
طراحی استراتژی مربوط به مشتری
پاسخگویی
اجرای تصمیمات
اجرای استراتژی فوق
ایجاد هوشمندی
مشتری گرایی
رقابتگرایی
هماهنگی بین بخشی
رقابتگرایی
تعهد سازمان به پاسخگوی نیازهای مشتری
هماهنگی بین بخشی
اهمیت اطلاعات مربوط به مشتری
تمرکز بر مشتری
شکل۲-۳) دیدگاه¬های بازارگرایی و سنتز آن
۲-۲-۶-۶-۱)تمرکز و تأکید بر مشتری
قلب تمام مدلهای بازارگرایی تأکید بر مشتریان سازمان است. از آنجاییکه بازارگرایی برای عملیاتیساختن و کاربردی کردن مفهوم بازاریابی به کار میرود و مفهوم بازاریابی حس مشترک تمام اعضای سازمان به ارضای نیازها و خواسته های مشتریان است. پس بدون توجه به دیدگاه های موجود، هر شرکتی نیازمند این است که نسبت به مشتریان شناخت داشته باشد(شاپیرو، ۱۹۹۸) و نیازهای حال و آیندهی آنان را ارضاء کند (روکرت،۱۹۹۲)و اولویت اول خود را توجه به منافع مشتریان سازد (دیشپند و همکاران، ۱۹۹۳)و ایجاد ارزش برای آنان نماید (نارور و اسلاتر، ۱۹۹۰).
۲-۲-۶-۶-۲)اهمیت اطلاعات مربوط به مشتریان
دومین عنصر تعریف شده در بازارگرایی، اهمیت اطلاعات مربوط به مشتریان، در سازمان است .در این زمینه «شاپیرو» تأکید دارد که سازمان های بازارگرا اقدام به جمع آوری اطلاعات مربوط به رفتار مشتریان (خریداران) میکنند. «کوهلی و جاورسکی» بر هوشمندی بازار تأکید میورزد یعنی اینکه تمام اعضای سازمان نسبت به بازار هوشیار بوده و اطلاعات مربوط به مشتری را جمع آوری میکنند. «نارور و اسلاتر» اهمیت اطلاعات مربوط به مشتریان را تحت عنوان ارزش آفرینی برای مشتری مطرح می کند. «روکرت» اهمیت اطلاعات مربوط به مشتریان را میزان دستیابی و استفاده از اطلاعات حاصل از مشتریان برحسب میزان بازارگرایی شرکت میداند. بالاخره «دیشپند» و همکارانش این مفهوم را تحت عنوان تمرکز بر اطلاعات حاصل از نیازهای مشتریان مطرح می کند و اینگونه اطلاعات را برای سازمان بسیار با اهمیت میداند. البته بهگونهای که بتواند برای سازمان ایجاد ارزش نماید و سازمان را وادارد که بر مشتریان تمرکز نمایند. سه مورد از پنج دیدگاه ذکرشده تأکید دارد که سازمان نیازمند دستیابی و به کارگیری اطلاعات حاصل از رقبا است. در تمام دیدگاه ها بجز دیدگاه «دیشپند» و «روکرت» بر این است که سازمانها نیازمند شناخت نقاط قوت و ضعف رقباهستند. «کوهلی» و «جاورسکی» هوشمندی بازار را ناشی از بررسی اعمال رقبا به منظور تأثیرگذاری بر مشتریان میدانند. «نارور» و «اسلاتر» اهمیت اطلاعات مربوط به مشتری را برابر با رقابتگرایی میداند و تأکید دارد که اطلاعات جمع آوری شده هم باید از مشتریان باشد و هم از رقبا و برای عملیاتی ساختن مشتری گرایی دست یابی به اطلاعات حاصل از رقبا و مشتریان را امری ضروری تلقی می کند بالاخره «شاپیرو» معتقد است که شرکتهای بازارگرا همواره به ارزیابی رقبا و اطلاعات حاصل از آنها میپردازند.
۲-۲-۶-۶-۳)هماهنگی بین بخشی
سومین جزء هماهنگی بین بخشی و یا توزیع اطلاعات در بین اعضای سازمان است . در اجرای این جزء همکاریگرایی بسیار حائز اهمیت است(شاپیرو، ۱۹۹۸). در شرکتهای بازارگرایی همکاریگرایی و مشارکت نقش مهمی دارد. تمام تصمیم گیریهای استراتژیکی و تاکتیکی بر اساس همکار و مشارکت بخشها با یکدیگر انجام می شود. هماهنگی بین بخشی به عنوان توزیع هوشمندی بین بخشهاست و گام ضروری برای انجام عملیات بین بخشی است(کوهلی و جاورسکی، ۱۹۹۰). هماهنگی بین بخشی عنصر کلیدی اجرای بازارگرایی است و اهمیتی برابر با بازارگرایی و رقابت گرایی دارد(نارور و اسلاتر، ۱۹۹۰). هماهنگی بین بخشی جهت ارائه ارزش به مشتریان ضروری است (روکرت، ۱۹۹۲)وهماهنگی بین بخشی از طریق مشتری گرایی به دست می آید(دیشپند و همکاران، ۱۹۹۳).
۲-۲-۶-۶-۴)تعهد اعضای سازمان در پاسخگویی به نیازهای مشتریان
چهارمین جزء، عملیاتی ساختن مفاهیم در عرصه عمل است یعنی بتوان به یک تعهد مشترک دست یافت، تا آنچه را که نوشته یا گفته عملی سازند(شاپیرو، ۱۹۹۸). و شرکت مسئول پاسخگویی به هوشمندی بازار است(کوهلی و جاورسکی، ۱۹۹۰) و لازم است تمام نیروهای درون سازمان با به کارگیری منابع سازمانی برای مشتری ارزشآفرینی نمایند(نارور و اسلاتر، ۱۹۹۰) و یا به وسیله اجرای استراتژی های بنگاه، پاسخگویی نیازها و خواسته های مشتریان باشند (روکرت، ۱۹۹۲). مسلماًً اجرای مشتری گرایی جزء حساس تعریف بازارگرایی است.
۲-۲-۷)تکنولوژیگرایی
تکنولوژیگرایی نشان دهنده توانایی شرکت در شناخت و انطباق با تکنولوژیهای در حال ظهور است(گانتیگون و ایگزورب، ۱۹۹۷؛ ژو، یایم و تسه، ۲۰۰۵). شرکتهای تکنولوژیگرا تمایل به سرمایه گذاری بیشتر در تحقیق و توسعه و پرورش تعهد به استفاده از تکنولوژی جدید در درون سازمان دارند(گانتیگون و ایگزورب، ۱۹۹۷). هم بازار و هم تکنولوژی از ایده های جدید استقبال و تشویق میکنند. تفاوت اصلی، با این حالت، این است که چگونه و در کجا ایدههای جدید سرچشمه می گیرند. در حالی که بازارگرایی تمایل به نشان دادن یک فلسفه کشش به سوی مشتری است، تکنولوژیگرایی می تواند به عنوان یک فلسفه “فشار به تکنولوژی و استفاده از فن آوری های جدید” تلقی شود(ژو و همکاران ۲۰۰۵).