-
- مجموعهای از فعالیتهای مشخص را دربرگیرد.
-
- دارای تاریخچه تکاملی باشد و از نظر تکاملی، عقلانی به نظر برسد.
-
- دارای الگوی بخصوصی از رشد و تحوّل باشد.
-
- بتوانیم از طریق آسیب مغزی آن را مشخص کنیم.
-
- بتوانیم افراد را در گسترهای از وجود آن توانایی و یا فقدان آن، طبقهبندی کنیم.
-
- قابلیت رمزگردانی با یک نظام نمادین را داشته باشد.
-
- با مطالعات روانشناسی تجربی حمایت گردد.
- با یافته های روانسنجی تأیید شود (رجایی، ۱۳۸۸: ۲۲).
ایمونز (۲۰۰۰) معتقد است: هوش معنوی این معیارها را دارا است و پایه های زیستشناختی هوش معنوی را در سه سطح میتوان بررسی کرد: زیستشناسی تکاملی، ژنتیک رفتاری، و دستگاههای عصبی.
کیرک پاتریک[۶۴] (۱۹۹۹) معتقد است: همین که در طول تاریخ تکامل انسان، دین توانسته است سازوکارها و راهبردهای روانشناختی را به وجود آورد که از طریق انتخاب طبیعی بتواند بسیاری از مشکلاتی را که اجداد ما با آن روبهرو بودهاند حل و فصل کند، نشاندهنده کارکرد تکاملی دین و معنویت است. از جمله این سازوکارها، دلبستگی، وحدت و پیوستگی، تبادل اجتماعی و نوعدوستی قومی است. در خصوص ارثی بودن تواناییها وظرفیتهای معنوی نیز مطالعاتی انجام شده است، اما شواهد روانسنجی نشان میدهد که هوش معنوی یک ظرفیت عالی شناختی است، نه یک توانایی اختصاصی که صرفاً به بخشی ازمغزمربوط باشدکه باتخریب مغزی ویاتحریک آن بتوان هوش معنوی افراد را دستکاری کرد (همان، ۲۴). به نظر میرسد که هوش معنوی بسیاری از معیارهای مطرحشده برای هوش را دارا است.
۲-۱۸- جایگاه هوشمعنوی در سازمان
چنانکه گذشت، هوش معنوی مفاهیم معنویت و هوش را در یک سازه جدیدتر با هم ترکیب میکند و به انسان این فرصت را میدهد که در مقابل واقعیتهای مادی و معنوی حسّاس باشد و تعالی را هر روز در لابهلای اشیا، مکانها، ارتباطات و نقشها دنبال کند (سهرابی، ۱۳۸۸، ۱۱۹).
ادوارد[۶۵] (۲۰۰۳) معتقد است: داشتن هوش معنوی بالا با داشتن اطلاعاتی در خصوص هوش معنوی متفاوت است. این تمایز فاصله میان دانش عملی و دانش نظری را مطرح میکند. ازاینرو، نباید داشتن دانش وسیع درباره مسائل معنوی و تمرینهای آن ها را هم ردیف دستیابی به هوش معنوی از طریق عبادت و تعمّق برای حل مسائل اخلاقی دانست، هرچند میتوان گفت برای بهرهمندی مؤثر از معنویت، داشتن دانش نظری و عملی لازم است (بناب، ۱۳۸۹).
هوش معنوی بازندگی درونی ذهن ونفس و ارتباط آن با جهان رابطه دارد و شامل ظرفیت مهم فهم عمیق سؤالات وجودی وبینش نسبت به سطوح چندگانه هوشیاری میشود. آگاهی ازنفس، زمینه و بستر بودن یا نیروی زندگی تکاملی خلّاق را دربر میگیرد. هوش معنوی به شکل هشیاری ظاهر میشود وبه شکل آگاهی همیشه درحال رشد ماده، زندگی، بدن، ذهن، نفس وروح درمیآید. بنابرین، هوش معنوی چیزی بیش از توانایی ذهنی فردی است و فرد را به ماورا فرد و به روح مرتبط میکند. علاوه براین، هوش معنوی فراتر از رشد روانشناختی متعارف است. بدین روی، خودآگاهی شامل آگاهی از رابطه با موجود متعالی، افراد دیگر زمین و همه موجودات میشود.
هوش معنوی برای حل مشکلات و مسائل مربوط به معنای زندگی و ارزشها مورد استفاده قرار میگیرد و چنین سؤالهایی در ذهن ایجاد میکند: «آیا شغل من موجب تکامل من در زندگی میشود؟» و «آیا من در شادی و آرامش روانی مردم سهیم هستم؟»
در واقع، این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن؛ بدین معنا که فرد سؤالات بیشتری را درباره خود و زندگی و جهان پیرامون خود مطرح میکند. همچنین قابل ذکر است که سؤالهای جدّی درباره اینکه از کجا آمدهایم، به کجا میرویم و هدف اصلی زندگی چیست، از نمودهای هوش معنوی میباشند (غباری بناب، ۱۳۸۹: ۱۴۷).
به نظر میرسد، هوش معنوی از روابط فیزیکی و شناختی فرد با محیط پیرامون خود فراتر رفته و وارد حیطه شهودی و متعالی دیدگاه فرد به زندگی خود میگردد. این دیدگاه شامل همه رویدادها و تجارب فردمیشودکه تحتتأثیریک نگاهکلی قرار گرفتهاند. فردمیتواندازاین هوشبرای چارچوبدهی و تفسیر مجدّد تجارب خود بهره گیرد. این فرایند قادر است از لحاظ پدیدارشناختی به رویدادها و تجارب فرد، معنا و ارزش شخصی بیشتری بدهد.
آمرام معتقد است: هوش معنوی شامل حس معنا و داشتن مأموریت در زندگی، حس تقدّس در زندگی، درک متعادل از ارزش ماده و معتقد به بهتر شدن دنیا میشود.
بعضی ازویژگیهای فردی که برای بهرهگیری از هوش معنوی مفید است. عبارتاند از: خردمندی، تمامیت (کامل بودن)، دلسوزی، کلنگری، درستی و صحت، ذهن باز داشتن و انعطافپذیری. این ویژگیها روشهای متفاوتی برای دانستن از طریق روشهای غیرزبانی و غیرمنطقی مانند رؤیا، شهود و تجربه عرفانی به منظور دستیابی به سطوح عمیقتر معنا ارائه میکنند.
زوهار و مارشال سه نوع هوش عقلانی، هیجانی و معنوی ذکر کردهاند. آن ها مشخصات افراد دارای هوش معنوی بالایی را اینگونه ذکر کردهاند: این افراد انعطافپذیرند؛ درجه بالایی از هوشیاری نسبت به خویشتن دارند؛ توانایی رویارویی با مشکلات و دردها و چیره شدن بر آن ها را دارند. همچنین الهام از طریق ارزشها و بصیرتها، اجتناب از بد کردن نسبت به دیگران، تفکر وحدت گرا (پی بردن به روابط میان اشیا و پدیدههای گوناگون) جستوجو برای پاسخ دادن به سؤالهای اساسی، عدم وابستگی به دیگران و مقاومت در برابر شیوه ها و سنّتهای معمول جامعه از ویژگیهای دیگر آنهاست.
ویژگیهایی که لازمه هوش معنوی است، احتمالاً در کنار تواناییها و فعالیتهای دیگری قرار دارد که عبارت است از: دعا کردن، تعمیق، رؤیاها و تحلیل رؤیا، باورها و ارزشهای دینی و معنوی، شناخت و مهارت در فهم و تفسیر مفاهیم مقدس و توانایی داشتن حالات فراروندگی. برای مثال، بعضی از حقایق قدیمی ـ همانند آزار نرساندن ـ که فضایل اخلاقی را مورد توجه قرار میدهند، ممکن است به عنوان روشهایی برای تقویت هوش معنوی مطرح باشند. همچنین مسائل معنوی ممکن است شامل مواردی از قبیل تفکر درباره سؤالات وجودی مانند وجود زندگی پس از مرگ، جستوجوی معنا در زندگی، علاقهمندی به عبادت و تعمیق مؤثر، رشد حس هدفمندی زندگی، رشد رابطه با خود، هماهنگی با قدرت برتر و نقش آن در زندگی خود باشد.
سانتوس معتقد است: هوش معنوی در مورد ارتباط با آفریننده جهان است. وی این هوش را توانایی شناخت اصول زندگی (قوانین طبیعی و معنوی) وبنانهادن زندگی بر اساس این قوانین تعریف کردهاست: