کودکان در دوره های نوپایی[۷۰] و کودکی اولیه[۷۱] نیز یک مدل کاری درونی از خود تشکیل میدهند . این مدل کاری درونی از خود ، برداشت کودکان از توانایی هایشان برای موفقیت در چالش های روزمره و کسب حمایت از دیگران را هدایت میکنند . نظریه و پژوهش حاکی از آن است که برداشت والد به صورت فرد در دسترس باعث می شود که کودک خود را شایسته حمایت دانسته ( بالبی ،۱۹۷۳ ) و در موقعیت های چالش برانگیز مطمئن و شایسته عمل کند ( اسروف[۷۲] ، ۱۹۹۶ ) بدین ترتیب ، یک مدل کاری درونی از والد که در دسترس بودن والدین را پیشبینی میکند باعث ایجاد یک مدل کاری درونی از خود می شود که پیامدهای موفقیت آمیز در موقعیت چالش انگیز را پیشبینی میکند .
مدل LOP ما حاکی از آن است که سازه مدل های کاری درونی باید به والدین گسترش داده شود ، همان طور که در مورد کودکان آن ها به کار برده می شود . از این چشم انداز ، نه تنها تفسیر های کودکان تحت ثأثیر مدل های کاری درونی اند ، بلکه تفسیرهای والدین از کودکانشان هم توسط مدل های کاری درونی هدایت میشوند . پژوهشگران دلبستگی به تازگی شروع به توجه کردن به مدل های کاری درونی والدین از کودک کردهاند ( جورج و سولومون[۷۳] ، ۱۹۹۹ ) . بنا بر نظریه ، مدل های کاری درونی والدنی باید رفتار والدین را هدایت کرده و سیستم رفتاری مراقبتی والدین را تنظیم نماید . عملکردهای زیستی سیستم مراقبتی تولید مثل را افزایش میدهد . با توجه به این موضوع ، انگیزه والدین برای حمایت از کودک و تسهیل یادگیری های او ، نیاز کودک به والدین به عنوان پناهگاه امن در موقع خطر و پایگاه ایمن برای مواقع اکتشاف را تکمیل میکند .
بر خلاف کودک ، مدل های کاری درونی والد از خود مقدم بر تحول مدل های کاری درونی است که والد از کودک دارد . در نتیجه ،مدل های کاری درونی والد از خود ممکن است باعث سوگیری ادراکات کودک و پدید آمدن یک مدل کاری درونی پیچیده از کودک شود . در موقعیت هایی که والدین یک مدل کاری درونی از خود به عنوان فرد ارزشمند و شایسته دارند ،احتمالاً برای حضور کامل و سازگاری با نیازهای کودکشان آزاد خواهند بود . هم چنین داشتن چنین مدلی از خود هم چنین ممکن است باعث افزایش تواناییهای والد در کنترل حمله های خشم یا مقابله ای کودک ، که هر دوی آن ها بخشی مهم از قابلیت های رشدی کودک برای خودتنظیمی اند ، شود .
میان فردی : دریافت و ارسال پیام ها
به عقیده آینسورث ، مدل های کاری درونی کودک یا انتظاراتی که او درباره در دسترس بودن والد دارد ، همسو با همان چیزهایی بود که اینسورث در تعامل های مادر کودک ، که در سطح میان فردی انجام میشوند ، مشاهده کرده بود . کودکانی که مدل های کاری درونی آن ها در دسترس بودن مادر را در موقعیت نا آشنا پیشبینی می کرد مادرانی داشتند که به پیام های آن ها طی تعامل های روزمره در طول سال اول زندگی با حساسیت پاسخ داده بودند . بدین ترتیب ، مدل های کاری درونی در سطح فردی ، به طور جدایی ناپذیر با الگوی ارتباطی در سطح میان فردی همبسته است .
پژوهش دلبستگی تا حدود زیادی در توجیه دگرگونی چشمگیر ارتباط والد – کودک به صورت یک مشارکت تصحیح شونده توسط هدف شکست خورده است . هنگامی که کودکان توانایی درک اهداف والدین را پیدا میکنند اهداف خود را به تأخیر می اندازند ، مصالحه را میپذیرند و ملاک امنیت در ارتباط والد – کودک از مراقبت توأم با حساسیت در دوران نوباوگی تبدیل به همکاری بین والدین و کودک در انتهای دوره کودکی اولیه می شود . تغییر شکل ارتباط به صورت مشارکت تصحیح شونده توسط هدف ، توانمندی والد و کودک در استفاده از مکالمه برای مسئله گشایی و نیز پرداختن به نیاز های کودک شامل امنیت و یادگیری ، تبدیل به یکی از ویژگی های اساسی ارتباط ایمن می شود . در نتیجه ، مکالماتی که با ملاک های گرایش برای گفتمان مشارکتی یا شفاف مطابقت دارند . در ایجاد امنیت برای کودک یا برداشت او از در دسترس بودن والدین بسیار اساسی اند ( کوباک و دوملر[۷۴] ، ۱۹۹۴ ) . برای اینکه مکالمه ای این ملاک ها را داشته باشد ،هم والد و هم کودک باید علایق ، دانش و سایر موضوعات شخصی خویش را عملاً بیان کرده ، و یک ارتباط بده – بستان در موقعیت هایی که تضاد هدف وجود دارد برقرار نمایند . اهمیت ارتباط والد – کودک در مطالعات نوجوانان و والدینشان به اثبات رسیده است . سیستم کدگذاری وابستگی و خودگرانی که توسط آلن و همکاران ( ۱۹۹۴ ) تهیه شده است ، به بررسی اهمیت اهداف ارتباطی و اعتبار شریک در روابط میان والدین و نوجوانان آن ها می پردازد . آلن دریافت ارتباطهایی که در آن ها والدین و نوجوانان بر خود مختاری موقعیت خود پافشاری دارند و در عین حال دیدگاه شریک خود را نیز میپذیرند . منجر به سطوح بالاتر تحول خود و عزت نفس در نوجوان میشوند ( آلن ،هاسر ، بل ، اکونور[۷۵] ، ۱۹۹۴ ) ، هم چنین ، تعامل های حل مسئله بین مادر و نوجوان که در مکالمه های آن ها مادران غالب بودند و همراه با دیدگاه گیری نیز بود . با نشانه های افسردگی نوجوانان به مدت ۹ ماه همبستگی داشتند ( کوباک ، سادلر ، گامبلر ، ۱۹۹۱ )
سطح فراشناختی : روزآمد کردن و بازبینی مدل های کاری درونی
در طی دهه گذشته ، حجم زیادی از پژوهش ها بر اساس طبقه بندی حالت های ذهنی والدین که توسط مری مین[۷۶] ابداع شده و نیز دلبستگی که توسط مصاحبه دلبستگی بزرگسالان[۷۷] (AAI، هسه ، ۱۹۹۹ ) سنجیده می شود انجام شده است .
کشف حالت های ذهنی در مصاحبه دلبستگی والدین توسط مین سطح جدیدی از پردازش را در ارتباط والد – کودک به پژوهشگران معرفی کرد . حالت خود مختار ذهن به توانایی فراشناختی دسترسی داشتن ، مدیریت کردن و ارزیابی مجدد مدل های کاری درونی ای که از خود و دیگران داریم ، بستگی دارد . کاربردهای بالقوه این کشف تا بزرگسالانی که درباره تجارب کودکی خود در هنگام مصاحبه تأمل میکنند امتداد مییابد . به لحاظ نظری ، توانایی فراشناختی ای که مین به عنوان حالت خود مختار ذهن معرفی کرد به والد اجازه دسترسی به اطلاعاتی درباره مدل های کاری درونی خود و بررسی ثبات آن ها را داده ، و به آن ها امکان میدهد در زمان مناسب بتوانند مدل های کاری درونی از خود و دیگران را ، که هدایت کننده برداشت های آن ها در تعامل های روزمره اند ، را بازبینی و روزآمد کنند .