همچنین بیل[۶۲](۱۹۹۲) به دنبال کشف ارتباط بین تصویر و مفهوم ارزش ویژهی نامتجاری بوده است. به نظر او، تصویر نامتجاری[۶۳] محرک ارزش ویژه نام و نشان است، در حالی که ارزش ویژهی نامتجاری با ابعاد مالی و ارزشگذاری آن سر و کار دارد اما توجه به این امر که ارزش ویژهی نامتجاری به وسیله ماهیت سازمان به حرکت در می آید، سودمند است؛ تصویری که در ذهن مصـرفکننده یا مشتری نقش بسته است. شکل زیر ارتباط بین این دو مقوله را نمایش می دهد:
تصویر نام تجاری
ارزش ویژهی نام تجاری
تمام عواملی که بر ارزش ویژهی نام تجاری نقش دارند (منهای عامل تصویر)
ارزش بازار یک نام تجاری
شکل ۲-۳): تأثیر تصویر بر ارزش ویژهی نام تجاری (بیل، ۱۹۹۲)
ورود وجه نقد ناشی از فروش محصولات متعلق به یک نام تجاری موفق، معلول رفتار مصـرفکننده است و ریشه و اساس شکلگیـری رفتار مصـرفکننده، ادراک وی از نامتجاری است. در حالی که معیارهای خرید، وجود ارزش ویژه را توجیه می کند اما در توصیف و تبیین علت اصلی و رفتارهای ذهنی و احساسی مشتری و این که چه چیزی واقعاً این ارزش ویژه را ایجاد می کند، عاجز هستند.
تصویر نام تجاری این گونه تعریف می شود: مجموعهای از ملحقات و تداعیهای مرتبط به نام تجاری. تصویر یک نامتجاری، مجموعه صفاتی است که مصـرفکننده، آن را به آن نامتجاری ارتباط می دهد. این صفات و تداعیها هم می توانند سخت باشند و هم نرم. صفاتی مثل سرعت و یا خوشدستی مثالهایی از صفات سختافزاری نامتجاری هستند و صفاتی نظیر هیجان[۶۴]، جذابیت[۶۵] و خلاقیت[۶۶]، نمونه هایی از مشخصات نرم هستند. میتوان برای تصویر نامتجاری سه جنبه ترسیم کرد: تصویر تولیدکننده محصول(تصویر شرکت)، تصویر کاربران محصول (افرادی که عموماً مصـرفکننده محصول هستند)، تصویر خود محصول. لازم به ذکر است این سه جنبه بر اساس نوع و طبقه محصول متفاوت است (یی لین[۶۷]، ۲۰۱۰).
تصویر نام تجاری
ارزش ویژه نام تجاری
تمام عواملی که بر ارزش ویژه نام تجاری نقش دارند (منهای عامل تصویر)
ارزش بازار یک نام تجاری
تصویر محصول
تصویر کاربران محصول
تصویر تولیدکننده محصول
تصویر نام تجاری رقبا
شکل ۲-۴): سه جزء اصلی تصویر نام تجاری (یی لین، ۲۰۱۰)
تحقیقات گذشته عمدتاًً بر شناسایی تصویر نام تجاری وارزیابی تغییرات در تصویر متمرکز شده بودند. این مطالعات ماهیتاً توصیفی بودند. به مرور، موضوعات کلیدی تحقیقات کاربردی نامتجاری بر دو جریان فکری متمرکز شدند: نخست این که چگونه ارزش ویژهی نام تجاری کیفی شود و دوم این که چگونه عوامل شکلدهنده تصویر نام تجاری شناسایی شوند و اثر آن عوامل بر رفتار مصـرفکننده و متعاقباً بر ارزش ویژهی نام تجاری مورد بررسی قرار گیرد.
بیل در تحقیق خود بیان میدارد که ترکیب جدیدی از متغیرهای تشکیلدهنده تصویر نام تجاری و استفاده از هنر و ابزارهای تصویرسازی، ترجیحات و اولویتهای مصـرفکننده را تغییر داده و نهایتاًً ارزش ویژهی نام تجاری را بهبود میبخشد (وانگ[۶۸]، ۲۰۱۰).
از کسانی که به منظور بررسی ابعاد ادراکی ارزش ویژهی نام تجاری، مدلی ارائه کرده اند، لاسر و همکارانش (۱۹۹۵) می باشند. آن ها پنج بعد عملکرد[۶۹]، ارزش[۷۰]، تصویر اجتماعی[۷۱]، قابلیت اعتماد[۷۲] و نیز حس وابستگی[۷۳](همخوانی) را به عنوان عوامل تأثیرگذار بر ارزش ویژهی نام تجاری در نظر گرفتهاند. در این تحقیق فقط تأثیر ابعاد ادراکی بر ارزش ویژهی نامتجاری مورد بررسی قرار گرفته است و به ابعاد رفتاری توجهی نشده است. این مدل بر اساس مدلی که قبلا مارتین و براون[۷۴] (۱۹۹۰) ارائه کرده بودند و شامل کیفیت ادراک شده، ارزش ادراک شده، تصویر ذهنی، قابلیت اعتماد و تعهد بود، عرضه شده است و تنها تغییراتی در ابعاد و یا تعریف ابعاد آن، صورت گرفته است (وان اوسمر[۷۵]، ۲۰۱۰).
لاسر و همکارانش به منظور یافتن معیاری بهتر، تحقیقات قبلی را مورد آزمون قرار داده و تغییراتی به این شرح را اعمال نموده اند:
بعد کیفیت با عملکرد تعویض شده و مورد توجه بیشتر قرار گرفته است. عملکرد به عنوان اصطلاحی کلی جهت اشاره نمودن به کلیت وضعیت موجود، به کار برده شده است. عملکرد، به عنوان قضاوت مصـرفکننده در مورد کارکرد عاری از خطا و پایداری طولانی مدت محصول و نیز ظاهر بی عیب محصول، معنا می شود. منطق به کارگیری نام تجاری توسط مصـرفکنندگان برای «نمایش» کیفیت یک محصول ناآشنا آن است که شکلگیـری نام تجاری بر مبنای ارتباط آن با سایر محصولات کیفی دارای آن نام، ارزش یا مطلوبیت به کار می رود (زیتامل[۷۶]، ۱۹۹۱).
تغییر دوم، محدودسازی بعد تصویر ذهنی به بعد اجتماعی است که تصویر ذهنی اجتماعی نامیده می شود. تعریف تصویر ذهنی اجتماعی عبارت است از: «ادراک مصـرفکننده از اعتباری که گروه اجتماعی مصـرفکننده با بهره گرفتن از نام تجاری به دست می آورند، که شامل خصوصیاتی است که مصـرفکننده قائل به آنها بوده و تفکر مصـرفکننده در مورد آن چه دیگران برای یک استفـادهکننـدهی عادی نام تجاری مقرر کرده اند» (وود[۷۷]، ۲۰۰۸).
از آنجا که بیش از جنبه های رفتاری، هدف اصلی، سنجش ابعاد ادراکی کیفیت نام تجاری است، سومین تغییر، تمایز قائل شدن بین تعهد به عنوان نوعی احساس در مقابل تعهد، به عنوان عمل است. از این دیدگاه، فقط احساس تعهد (یا آگاهی از تعهد)، جزئی از ارزش ویژهی نام تجاری بوده و رفتار متعهدانه(عمل به تعهد) را نتیجه ارزش ویژهی نام تجاری میداند. در چارچوب مطرح شده، جنبهی احساسی تعهد، تحت عنوان همخوانی/وابستگی[۷۸] بیان شده است و تعریف ارائه شده عبارت است از «توان نسبی احساس مثبت مصـرفکننده از نام تجاری».(همان)
تغییر نهایی، تعریف ارزش به عنوان مطلوبیت ادراک شده نام تجاری مربوط به قیمت ارزیابی شده توسط مصـرفکننده و بر اساس توجه همزمان به آنچه کسب می کند و آنچه در ازای آن، از دست می دهد، است.(همان) معنای قابلیت اعتماد نیز عبارت است از «اطمینان مصـرفکننده نسبت به شرکت و ارتباطات شرکت و این که آیا کارکرد شرکت در راستای خواستهی مصـرفکننده است یا نه؟»