بسیاری از نظریه های تربیتی تصور میکنند که این روابط قبلا برقرار شده و بنابرین لازم است برای توسعه تواناییهای ادراکی و شناختی بر اساس این تجارب و شایستگی های فرضی ،برنامه هایی طرح ریزی شود . تئوری ادراکی ـ حرکتی توصیخ میکند که برای بسیاری از این کودکان نمی توان مفروضاتی از این دست در نظر گرفت چرا که اینان تجربه های لازم برای درونی کردن یک طرح ثابت و فراگیر از جهان را نداشته اند . این کودکان ، در سازماندهی کامل نظام های آمایش اطلاعاتی خود در حدی که بتوانند از برنامه های تحصیلی استفاده کنند ؛ ناتوان هستند و در نتیجه از نقطه نظر قوای حرکتی ، ادراکی و شناختی با اشکالاتی در سازماندهی مواجه میشوند(رحمانی نیا،۱۳۸۲).
رشد الگوهای حرکتی
اولین یادگیری فرد یادگیری حرکتی است یعنی واکنش های عضلانی و حرکتی . کودک در خلال رفتار حرکتی در کنش متقابل با جهان است و دست به تجربیاتی درباره آن می زند . مطابق نظر کپهارت ، مشکل یادگیری ممکن است در همین مرحله آغاز شود به این دلیل که پاسخهای حرکتی کودک در قالب الگوهای مربوط به آن قرار نمی گیرد . از اختلاقات بین مهارت حرکتی و الگوی حرکتی به عنوان عامل مهمی در این تئوری یاد شده است(رهبانفرد،۱۳۷۷) .
مهارت حرکتی ، یک کنش حرکتی است که ممکن است از دقت بسی از زیادی نیز برخوردار باشد ، لکن منظو را زآن اجرای یک عمل بخصوص یاتکمیل و اتمام یک کار معین است . الگوی حرکتی از دقت کم ، اما از تغییر پذیری بیشتری برخوردار است . هدف الگوی حرکتی وسیعتر و فراتر از عملکرد صرف میباشد ، ازینرو بازخورد و اطلاعات بیشتری را برای فرد فراهم میکند . برای مثال ، انداختن توپ به حلقه ممکن است یک مهارت حرکتی باشد ، اما توانایی به کارگیری این مهارت به عنوان بخشی از بازی بسکتبال یک الگوی حرکتی است(پاشازاده،۱۳۷۸). .
ممکن است بر اثر فشار خارجی که بر کودک تحمیل می شد ویرا قادر سازد که یک عمل حرکتی معینی را خارج از محدوده سطح رشدی خود انجام دهد و بدینصورت اگر هم مهارتی حاصل شود یک مهارت منفرد نامربوط خواهد بود چرا که چنین مهارتی ، بخش یکپارچه ای از رشد منظم متوالی نخواهد بود . کپهارت یک مهارت منفرد را با مثال کودکی که از وی خواسته می شود علیرغم عدم تکامل و نداشتن آمادگی جسمی نوشتن یاد بگیرد نشان میدهد . در این مثال یادآوری یک سری حرکات ظریف انگشتی نزد کودک ، بی آنکه مچ و سایر قسمت های بازو یا بدن او حرکت کند ، بوی امکان میدهد نوشتن اسم خود را به عنوان یک مهارت منفرد یاد گیرد . ( کپهارت ۱۹۶۳ ) . برخی در رقص و بازی طوری عمل میکنند که حرکاتشان شبیه مهارت منفرد است ؛ حرکت پاهای آن ها طوری است که با حرکت دیگر بخش های بدنشان همخوان نیست . بارش ( ۱۹۶۶ ) در بحث خود از آموزش حرکت به نتیجه مشابهی رسیده است : « آموزش حرکت برای بازوه و ساق ها نیست ، بلکه برای ایجاد نظم و تعادل است . آموزش حرکت برای رشد عضله نیست بلکه برای آگاهی حس ـ حرکت صورت میگیرد . »
تئوری حرکت آفرینی ( موویژنی ) : بارش
تئوری حرکت آفرینی یا موویژنی از جمله تئوریهای مربوط به ناتوانیهای یادگیری است . این تئوری به سالهای ۱۹۶۵/۱۹۶۷/۱۹۶۸ توسط بارش ارائه شده است . در این تئوری این نظر عنوان می شود که مشکلات یادگیری به موضوع عدم کارایی فراگیر در کنش متقابل با مکان ( محیط ) مربوط است . در فراهم سازی تئوری موویژنی « بارش » در سه بعد از « مفهوم » کار کردهاست : ( ۱ ) تئوری حرکت آفرینی ، ( ۲ ) آموزگار حرکت آفرین ، و ( ۳ ) هدفهای برنام هآموزش حرکت آفرینی ، نظرات بارش در مورد هر یک از ابعاد سه گانه « مفهوم » در این بخش مورد بحث قرار گرفته است (پاشازاده،۱۳۷۸).:
نظریه حرکت آفرینی
موویژنی به عنوان یک نظریه حرکتی است که به یادگیری مربوط می شود . و آن عبارت از مطالعه خاستگاه و توسعه الگوهای حرکت در انسان ، و رابطه این حرکات با کارآمدی انسان در امر یادگیری است . مفهوم حرکت آفرینی بر پایه نگرشی است که بارش در آن یادگیری انسان را تا حد زیادی وابسته به کارآمدی حرکتی ، و عملکرد وی در زمینه الگوهای اساسی حرکتی میداند . « ادراک یعنی حرکت و حرکت همان ادراک است . مطابق این دیدگاه ، هر تلاشی برای باروری ادراک و شناخت بایستی با دستیاری قدرتمندانه ای برای رسیدن به برترین سطح ممکن کارایی در عمل به الگوهای اسای حرکتی آغاز شود » ( بارش ۱۹۶۸ ـ ص ۲۹۹ ) .
بارش مفروضات ده گانه زیر را زیر ساز تئوری حرکت آفرینی یا موویژنی میداند :
-
- انسان برای حکت آفریده شده است . حرکت کلید زندگی است . بشر برای حرکت آفریده شده و در تمام فعالیت هایش در جنبش مداوم است .
-
- هدف حرکت بقاء است . قضیه بقاء همواره با تاریخ زندگی بشر آمیخته بوده است ، و بر این اساس هر فرد باید نحوه ابقاء خود را در جهان یاد بگیرد . بقاء به توانایی فرد در کار آمدی حرکتی اش بستگی دارد . انواع گوناگونی از بقاء نظیر : جسمانی ، روانی ، و محیطی وجود دارد .
-
- حرکت در یک محدوده پر بار و توان صورت میگیرد . بشر مستمرا به صورت فعالانه ای در جستجوی اطلاعات است . حیات و بقاء او بستگی تام به مهارت هایی دارد که در کسب اطلاعات به دست می آورد ، به این خاطر که حصول این اطلاعات در زندگی وی یک امر اساسی است .
-
- انسان اطلاعات لازم را از طریق نظام ادراکی ـ شناختی خود به دست می آورد . بشر این توانایی را دارد که کارمایه[۷۶] خام را تبدیل به اطلاعات مورد نیاز نماید . شش نظام حساسه برای کسب اطلاعات عبارتند از : چشایی ، لامسه ، احساس عضلانی ، بویایی ، بینایی و شنوایی .
-
- مکان ، زمینه حدوث حرکت است . حرکت در مکان اتفاق می افتد ، بنابرین در یادگیری حرکت کارآمد ، انسان باید نحوه سازش با مکان را یاد بگیرد .
-
- تحرک بالنده فراگیر را به سوی بلوغ سوق میدهد . تحرک بالنده نیروی رانشی مستمری است که فرد را به سوی قله رشد پیش می راند .
-
- حرکت در جوی از فشار به وجود میآید . انسان در جوی از فشار زندگی میکند . یک حد معینی از فشار برای یادگیری ضروری است و جزیی از زندگی انسان محسوب می شود . با این حال هر فرد یک آستانه فشار[۷۷] دارد که خارج از آن نمی تواند کاری انجام دهد .
-
- بازخورد یا کنترل و تصحیح برای تبحر و کارآمدی ضروری است . ارگانیسم انسان را می توان به صورت نظامی خودنگاهدار[۷۸] نگریست که پیوسته در پی یک حالت ثابت و ترازمند است . نظام « بازخورد » هر فرد برای ارگانیسم او اطلاعاتی فراهم میکند که او را به تصحیح حرکاتش در جهت حفظ ثبات و تعادل قادر میسازد .
-
- رشد در طی مراحل متوالی از شکوفایی صورت میگیرد . هر مرحله از مراحل پیاپی رشد انسان به طور منظم از حالت ساده به حالت پیچیده انجام میگیرد . با این حال تمام گنه های رفتاری با یک روند مشابه رشد نمی یابند ، بدین معنی ، در رشد مراحل مختلف رفتار انسان نا هماهنگی هایی دیده می شود .
- کارآمدی حرکتی موجب کارآمدی در زبان می شود . زبان یا نظام نمادین هر فرد بازتابی از سوابق تجربی اوست ازینرو کارایی حرکتی عامل تعیین کننده ای در توسعه کارایی زبان است .