به تازگی گسترهی مطالعاتی کنشهای اجرایی پا از حیطه اختلالهای محور یک فراتر گذاشته و به بررسی نقص کنشهای اجرایی در اختلالها شخصیت پرداخته است. هاگنوف[۶۵] و همکاران (۲۰۱۳) در پژوهشی که به بررسی نقش کنشهای اجرایی در اختلال شخصیت مرزی پرداختهاند، نشان دادند که این بیماران دارای مشکل نامشخص در کنشهای اجرایی نیستند و علیرغم مشکل در زودانگیختگی، این بیماران اگر عوامل عاطفی و انگیزشی لحاظ شوند تفاوت ناچیزی با افراد عادی در بازداری پاسخ دارند؛ اما در حافظه فعال به طور قابلاطمینانی[۶۶] دارای مشکل هستند. علاوه بر اختلال مرزی، پژوهش ها در زمینهی کنشهای اجرایی در دیگر اختلالهای شخصیتی مانند شخصیت اسکیزوتایپی و ضداجتماعی نیز انجامشده و نشان دادهشده که بیماران اسکیزوتایپی در شکلدهی مفهوم، استدلال انتزاعی و پاسخدهی درجامانده[۶۷] (دیفوریو[۶۸]، والکر[۶۹]، کستلر[۷۰]، ۲۰۰۰) و بیماران ضداجتماعی در توانایی انتزاع کلامی[۷۱] به طور معناداری از گروه کنترل ضعیفتر بودند (استیونز[۷۲]، کاپلان[۷۳]، هسلبروک[۷۴]، ۲۰۰۳). پژوهش ها بیشماری در ارتباط با نقش کنشهای اجرایی در کودکان و بزرگسالان مبتلابه ADHD انجامشده است و مشخصشده که حوزه های گوناگونی از کنشهای اجرایی ازجمله حافظه فضایی فعال[۷۵] (یانگ[۷۶]، موریس[۷۷]، تون[۷۸] و تیسون[۷۹]، ۲۰۰۶) حافظه فعال آوایی منطقی[۸۰]، حافظه فعال دیداری فضایی[۸۱] (کسپر[۸۲]، آلدرسون[۸۳] و هودک[۸۴]، ۲۰۱۲) برنامهریزی، بازداری، کنترل شناختی (ولز-ون-مربک[۸۵] و همکاران، ۲۰۱۳) در آن نقش دارند. حتی در پژوهش های که عواملی همچون اختلالها همبود و هوش کنترلشده بود نشان داده شد که کودکان مبتلابه ADHD که اختلالها برونیسازی داشتند نسبت به آنهایی که به اختلالها درونی سازی مبتلا بودند، نمرات پایینتری در کنشهای اجرایی (حافظه فعال کلامی، سیالی مقولهای) کسب کردند (دی ترانی[۸۶] و همکاران، ۲۰۱۱). همان طور که بار کلی (۲۰۱۱) مطرح میکند کودکان و بزرگسالان اغلب کاستیهایی[۸۷] را در تواناییهای حرکتی، شناختی و هیجانی نشان میدهند که بسیاری از این کاستیها را میتوان تحت عنوان کنش اجرایی نامگذاری کرد. نظریه کنشهای اجرایی بار کلی در مورد ADHD، بازداری رفتاری، خودکنترلی و کنشوری اجرایی را تواناییهای انسانی میداند که باهم همپوشی[۸۸] و تعامل دارند. در نظریه او کنش اجرایی، نظمجویی خود[۸۹] است و بازداری رفتاری اساس و لازمهی نظمجویی خود است (بار کلی، ۲۰۱۴). بار کلی (۲۰۱۲) انتقاداتی به پژوهش ها انجامشده مرتبط با کنشهای اجرایی در ADHD وارد میکند که مهمترین آن ها عدم تعریف عملیاتی مبتنی بر نظریه است. او در ادامه بیان میکنند آزمونهای رایجی که برای سنجش کنشهای اجرایی ساختهشدهاند، مبتنی بر نظریه نیستند و در رابطه با عدم روایی بومشناختی آزمونهای رایج برای سنجش کنشهای اجرایی ADHD هشدارهایی به دیگر متخصصان داده است. آزمونهای عصب روانشناختی رایج، کمتر مشکلات مربوط به کنشهای اجرایی افراد ADHD را در زندگی روزمره آن ها منعکس میکنند و اغلب در محیطهای آزمایشگاهی و مصنوعی اجرا میگردند و در این آزمونها اغلب همه آنچه که به عنوان اساس کنشهای اجرایی است، در برگرفته نمیشود. براون (۲۰۱۳) نیز بیان میکند که آزمون های مرتبط با کنشهای اجرایی که به وسیله ی عصب روانشناسان استفاده می شود برای سنجش مشکلات افراد ADHD مناسب نیستند. یک رویکرد جدید و جایگزین برای رفع این مشکلات استفاده از مقیاس های درجه بندی رفتارهای مرتبط با کنشهای اجرایی در زندگی روزمره است (روت و جرارد، ۲۰۰۵). یکی از اینگونه ابزارهای درجه بندی، مقیاس نارسایی کنشهایی اجرایی است که توسط بار کلی (۲۰۱۱) ساخته شده است.