از نتایج مطالعه گورهام (۱۹۸۸) چنین گزارششده است که هر دو رفتارهای صمیمیت کلامی و غیرکلامی معلمان به طور قابل توجهی یادگیری دانشآموزان را تحت تأثیر قرار داده است. اطلاعات دیگر نیز نشان داد که رفتارهای غیرکلامی معلم مانند لبخند زدن، وضعیت بدن آرام، حرکات، تماس چشمی و حرکت در اطراف کلاس درس به میزان قابل توجهی به یادگیری مرتبط است و رفتارهای صمیمی کلامی و غیرکلامی به انگیزش و تمایل دانش آموزان کمک میکند.
متأسفانه برخلاف رسالت خطیری که معلمان در راستای تحقق هدف مهم تعلیم تربیت بر عهدهدارند رفتار و نحوه برخورد و روش تدریس و ارزشیابی بعضی از آن ها، در موقعیتهای یادگیری سبب ایجاد واکنشهای روانی منفی در دانش آموزان میشود (اسکینر وبلمونت[۶۶]، ۱۹۹۳)
به زعم کِلی و گورهام (۱۹۸۸) معلمان میتوانند یادگیری دانشآموزان را با ترکیب رفتارهای صمیمی و برجستهسازی مؤثر مفاهیم کلیدی به حداکثر برسانند. آن ها به این نتیجه رسیدند که اثر و تحریک صمیمیت معلم به دانشآموزان کمک میکند که توجه بیشتری داشته باشند و در نتیجه، بهره شناختی آنان افزایش مییابد.
شواهدی که از منابع گوناگون به دستآمده است نقش معلمان را تغییر داده است تقریباً هر کاری که معلم انجام میدهد اثر انگیزشی بالقوهای روی دانش آموزان دارد (استیک[۶۷]، ۱۹۹۶)
اندرسن، نورتون ونوسباوم (۱۹۸۱)چنین نتیجه گرفتند که رابطه معنیداری بین ادراک دانش آموزان از رفتارهای صمیمی و اثربخشی معلم بر درس مشاهده شد. مطالعه فرای مایر (۱۹۹۳) یک رابطه بین صمیمیت بالای معلم و انگیزه بالاتر برای مطالعه بادانش آموزان نشان داد.
نوشته های مربوط به دانش آموزان در معرض خطر نشان میدهند که غیبت، عدم توجه و ناراحتی معلم یک عامل عمده در ترک تحصیل دانش آموزان است. (بریک، لی همکاران، هالند،۱۹۹۳؛ کال بریسی وپو،۱۹۹۰؛ لی،۱۹۹۳؛ ناتریلو،۱۹۸۶).صمیمیت (گرمی)، ادب ابرازشده، در روابط میان افراد مدرسه بعد دوم جو مدرسه را منعکس میکنند( لی و همکاران، ۱۹۹۳) .
آثار موجود درباره مدارس اثربخش نیز بر اهمیت رابطه دوستانه برای افزایش اثربخشی مدرسه تأکید ورزیدهاند (ژورکی، اسمیت[۶۸]، ۱۹۸۳) علاوه بر این محققان خاطرنشان کردهاند که رابطه دوستانه در میان معلمان به آن ها در آسان کردن تدریس کمک میکند و با رضایتمندی بیشتر آنان ارتباط دارد.
مطالعات بریو نشان داد ،تعاملات معلم و دانشآموز معمولاً شامل تحسین دانش آموزان وانتقاد از آنهاست در مورد اثرات این متغیرها بر رفتار دانش آموزان تحقیقات زیادی انجامشده است. تحسین مورد انتظار دانش آموزان است بازخورد مثبتی است که نشاندهنده تأیید یا دربردارنده ستایش است. تحسین فراتر از یک برخورد ساده است که مناسب بودن یا صحیح بودن پاسخ را نشان میدهد چراکه احساس مثبت معلم را منتقل کرده و اطلاعاتی را در مورد ارزشمندی رفتارهای دانشآموز به او میدهد (بریو[۶۹]، ۱۹۸۱).
وقتی معلم به دانشآموز میگوید درست است کارت را خیلی خوب انجام دادی، قسمت اول بازخوردی در مورد عملکرد دانشآموزاست در حالی که قسمت دوم تحسین است و این تحسین تقویت مثبتی است که احتمال تکرار آن رفتار را افزایش میدهد (اسکینر،۱۹۵۳)
به زعم کلر(۱۹۸۶)، بسیاری بر این باورند معلمان میتوانند روی انگیزش دانشآموزان اثر بگذارند در تعیین نحوه تدریس و کار بادانش آموزان، معلمان میتوانند تعاملات کلاسی را طوری تنظیم کنند که روی انگیزش اثرات مختلفی داشته باشد باوجود اثر انکارناپذیر معلمان خیلی وقت نیست که محققان راههای فراوانی که معلمان میتوانند روی انگیزش شاگردان تأثیر بگذارد را شناسایی کردند، درگذشته نقش معلم در این زمینه بسیار محدود میپنداشتند. روش اصلی معلمان برای ایجاد انگیزه در دانش آموزان دادن پاداشهایی از قبیل نمره، تشویق، جایزه، عکسبرگردان بود این دیدگاه از نظریه شرطیسازی عامل[۷۰] اخذشده بود امکان انگیزش[۷۱] را در محیط قرارمی داد هدف نهایی چنین نظامی این بود که دانش آموزان مستقلاند در فرایند یادگیری شرکت کنند، معلم مطالب درسی را تنظیم میکرد و دانش آموزان پاسخ میدادند و پاداش میگرفتند بهاینترتیب برای یادگیری نیازی به تعامل زیادی با معلم نبود.
نتایج تحقیقات دیوید آسپی و فلورا ربـیوک (۱۹۷۷) نشان داد بچه ها از کسانی که آن ها را دوست ندارند، چیزی نمیآموزند، مسلم است که چگونگی کیفیت رابطه معلم-شاگرد تا حد زیادی روی یادگیری او تأثیر میگذارد. به عنوان شاگرد، وقتی معلمان خود را دوست میداشتیم یا به آن ها عشق میورزیدیم، در خواندن درسهایشان سعی و تلاش بیشتری میکردیم ما نه تنها بیشتر یاد میگرفتیم، بلکه در کلاسی کـه معلمش را دوست داشتیم، بهتر فعالیت میکردیم. بچه ها برای معلمانی که آن ها را دوست دارند، کمتر دردسر و مزاحمت ایجاد میکنند و کمتر برخورد نادرست با آن ها دارند. بچه هایی که مشکل انضباطی دارند، معمولاً یا در ارتباط با معلم فعلی خود نوعی رفتار خصومتآمیز دارند و یـا احـساس آن ها نوعی واکنش در برابر نحوه رفتار و گفتار معلمان قبلی است. دانشجویان تصور میکردند که بهترین معلمانشان بیشتر از بیانگری غیرکلامی، حرکات راحت و خودمانی، مکالمه و ارتباط برونکلاسی استفاده میکردند، در حالی که بدترین معلمان اینگونه نبودند.
یافته های مربوط کوپولوس [۷۲] (۲۰۱۰)نشان داد در مورد بیانگری غیرکلامی بسیار مستحکم بود و بین بهترین و بدترین معلمان تا ۶۰% تفاوت ایجاد کرد، از این حیث که آن ها تا چه حد از بیانگری غیرکلامی استفاده میکردند. کوچکترین اندازه اثر به حرکات خودمانی و راحت مرتبط میشد؛ بااینحال حتی، تفاوت بین بهترین و بدترین معلم ۲۶% از تغییرات میزان استفاده معلمین از حرکات خودمانی و راحت را در کلاس نشان میداد. مهمتر اینکه فقط بهترین معلمان به طور متوسط سطوح بالایی از ارتباط را از خود نشان داده بودند و تنها در یک بعد قوی نبودند. سطوح بسیار بالای این ارتباطات میتواند غیرمنطقی[۷۳] باشد. ازاینرو، معلمان خوب از سطوح متوسط به بالایی از صمیمت جویی غیرکلامی و رفتار تعاملی حین ارتباط با دانشجویان در سایر فرهنگها استفاده میکنند.
۲-۴-۱ تفاوتهای فرهنگی[۷۴] در صمیمت جویی غیرکلامی
اگرچه صمیمت جویی غیرکلامی در فرهنگهای مختلف با یادگیری عاطفی رابطهای مثبت داشته، اما لازم به ذکر است که بزرگی اثر این صمیمیت در هر فرهنگی متفاوت بوده و معمولاً در آمریکا بیشتر است (وایتت آل[۷۵]، ۲۰۰۴).
روچ و بایرن (۲۰۰۱) در یک بررسی نشان دادند که معلمان آمریکایی صمیمیت بیشتری نسبت به معلمین آلمانی داشتند و ادراک از صمیمت جویی غیرکلامی اثر مثبتتری روی درک فراگیران آمریکایی از یادگیری در مقایسه با همتایان آلمانی دارد. ارتباط بین صمیمت جویی غیرکلامی و ادراک مثبت از معلمان میتواند به این دلیل در آمریکا قویتر باشد که در ایالاتمتحده فاصله قدرت نسبتاً کم بوده و گرایش به تماس در حد متوسط است.