« وَ اللَّهِ مَا کَتَمْتُ وَشْمَهً وَ لَا کَذَبْتُ کِذْبَهً[۱۶۴]
به خدا قسم سخنى را مخفى ننموده، و دروغى بر زبان نیاوردهام»
صداقت یکی از مهمترین ارزش ها در اسلام است، که در همه عرصه های زندگی باید رعایت گردد، چراکه هم به مصلحت فرد است و هم به مصلحت اجتماع است . اگر چه رعایت صداقت بر همگان لازم است، ولی رعایت این ارزش برای کارگزاران و مسئولین از اهمیت ویژه ای برخوردار است . امیرالمؤمنین ۷در طول حکومت خود از مسیر صداقت خارج نشد .شهید مطهری در این باره می نویسد :
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
«مشکل سوم خلافت او مسأله صداقت و صراحت در سیاست بود که این را هم باز عده ای از دوستانش نمی پسندیدند ، می گفتند سیاست این همه صداقت و صرحت بر نمی دارد، چاشنی سیاست دغل بازی است[۱۶۵]»
بخاطر داشتن صداقت در سیاست ، برخی گمان می کردند که حضرت سیاست مدار نیست و معاویه سیاست مدار است که حضرت در پاسخ این افراد می فرمود :
«وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَهُ بِأَدْهَى مِنِّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْ لَا کَرَاهِیَهُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ وَ لَکِنْ کُلُّ غُدَرَهٍ فُجَرَهٌ وَ کُلُّ فُجَرَهٍ کُفَرَه[۱۶۶]
به خدا قسم معاویه زیرک تر از من نیست، ولى او خیانت مىورزد و گناه مىکند، و اگر غدر و مکر نکوهیده نبود من از زیرکترین مردمان بودم، ولى هر نیرنگى معصیت است، و هر معصیتى نوعى کفر است»
بر طبق همین شیوه امام به مالک اشتر دستور می دهد با مردم صادقانه رفتار نماید :
َ « إِیَّاکَ ….التَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ فَإِنَّ …….الْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ . تَعَالَى کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُون[۱۶۷]
بپرهیز از اینکه…. کرده خود را بیش از آنچه هست بزرگ شمارى، یا به رعیّت وعدهاى دهی و خلاف آن را به جا آورى، چرا که ….. خلف وعده سبب خشم خدا و مردم است، خداوند بزرگ فرموده: «این باعث خشم بزرگ خداست که بگویید و انجام ندهید»
۳ـ تقوای مالی
استواری یک نظام بستگی به تقوای مالی دارد، فساد مالی بدترین ننگ را برای یک حکومت به بار میآورد و موجب سقوط آن میشود. عدم تقوای مالی ممکن است به طرق مختلف در جوامع پیش آید ؛ این آسیب حتی ممکن است، برای همه افراد جامعه از حاکم تا پائین ترین اقشار پیش آید . تقوای مالی اقتضا می کند که از سرقت و یا تصرف مال دیگران بدون اذن آنها اجتناب کنیم.که البته این مال گاهی فردی و گاهی اموال عمومی است، که تصرف در این مال گناهش بزرگتر از تصرف اموال شخصی است .ولی می توان با ترویج این بعد تقوا به کنترل این مهم ، در جامعه پرداخت .آن حضرت با نظارت دقیق و روزانه از بازار کوفه و پرهیز دادن مردم از رشوه خواری، احتکار، پرهیز از معاملات باطل و ربا در ترویج و هنجار سازی تقوای مالی تلاش های بسیار نمودند.
۳ـ۱ـ۱ـ۲ـ آثار تقوی در زندگی
۱ـ شکستن بن بست های روحی، اجتماعی و حل مشکلات اقتصادی
وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً[۱۶۸]
اگر آسمانها و زمینها به روى بندهاى بسته شوند ولى او تقوا بورزد،خداوند راهى براى نجات او باز مىکند.
۲ـ بخشش گناهان و برخورداری از پاداشهای اخروی
(وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً )[۱۶۹]
و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند گناهانش را مىبخشد و پاداش او را بزرگ مىدارد.
(وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ لِلْمُتَّقِینَ) [۱۷۰]
بهشت براى پرهیزکاران نزدیک مىشود
۳ـ آبادانی دنیا
(لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَیآ ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَالأَْرْضِ)[۱۷۱]
اگر مردم هر منطقه ایمان آورده تقوا بورزند، درهای برکات آسمان و زمین را بر آنان می گشاییم.
۴ـ تشخیص حق از باطل
تقوا سبب تشخیص حق از باطل می گردد زیرا عقل انسان برای درک حقایق آماده است، اما گاهی هوس ها و محبت های پوچ و حرص های بی مورد، چونان غباری مانع دید عقل می گردند
«أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ[۱۷۲]
بیشترین قربانگاههاى عقول زیر برق طمعهاست»
لذا شناخت حق از باطل، نیک از بد و راه و چاه در مسیر حرکت انسان مشکل می گردد و این تقوا و تهذیب نفس است که نورانیتی ایجاد کرده و غبار را از بین می برد. .
(إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا)[۱۷۳]
اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیلهاى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مىدهد (روشنبینى خاصّى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت)
۵ـ وسیله خروج از فتنه های زمانه
«وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاًمِنَ الْفِتَنِ وَ نُوراً مِنَ الظُّلَمِ[۱۷۴]
بدانید آن که تقواى الهى را رعایت کند خداوند راه خروج از فتنهها را برایش باز کند، و به او نورى بنمایاند که از تاریکى برهد».
۶ـ تقوی داروی شفا بخش همه ناهنجاریها
«فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِکُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِکُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ وَ جِلَاءُ عَشَا أَبْصَارِکُموَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِکُمْ وَ ضِیَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِکُمْ [۱۷۵]
تقوا داروى درد دلهایتان، بینایى کورى باطنتان، شفاى بیمارى اجسادتان، صلاح فساد سینههایتان، پاکى چرک نفوستان، جلاى پرده دیدگانتان،ایمنى خوف دلهایتان، و روشنى تاریکى جهلتان مىباشد.»
می توان نتیجه گرفت ، تقوا مصونیت است نه محدودیت. در بیان امیرالمؤمنین تقوا پناهگاهی محکم برای انسان ها است . امام ۷تقوا را به خانهای تشبیه کرده است، که انسان را از هر خطری حفظ میکند، یعنی همان گونه که وقتی انسان در خانهای وارد شود، از دشمن در امان است و با خیال راحت در آن محل امن زندگی میکند، تقوی نیز حصار محکم و نگهدارندهای است، که اگر در وجود کسی پیدا بشود، دیگر از خطر انحراف و مفاسد اخلاقی در امان است.
«اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ التَّقْوَى دَارُ حِصْنٍ عَزِیزٍ وَ الْفُجُورَ دَارُ حِصْنٍ ذَلِیلٍ لَا یَمْنَعُ أَهْلَهُ [۱۷۶]
بندگان خدا، بدانید تقوا قلعهاى محکم و نفوذ ناپذیر است، ولى گناه حصارى پست است که اهلش را از خطرات نگاه نمىدارد.»
در این بیان، حضرت فضیلت تقوا را گوشزد مىکند و براى آن واژه الدّار الحصینه (سراى استوار) را استعاره فرموده است، یعنى هر کس به آن تحصّن جوید، نیرومند مىگردد. زیرا تقوا نفس را در حصار مصونیّت خود قرار مىدهد . براى این که تقوا در دنیا او را از اخلاق ناپسند، که باعث پستى و فرومایگى و افتادن در بسیارى از ورطههاى هلاکت دنیوى است، حفظ مىکند، و در آخرت نیز وى را از آثار و ثمرات این صفات زشت و ملکات پست که مستلزم عذاب دردناک الهى است مصون مىدارد، همچنین آن حضرت به صفت زشت فجور (آلودگى به گناه) که عبارت از نقصان عفّت است اشاره مىکند و براى آن واژه حصن ذلیل را استعاره فرموده است، یعنى فجور سرایى است زبون که فاقد ایمنى است وجه استعاره این است که فجور و تبهکارى مستلزم ارتکاب اعمالى است که ضدّ تقوا و پرهیزگارى است، و چون این واژه در مقابل عفّت قرار دارد لازم است در این جا تقوا به عفّت و زهد که جنبه خوب و پسندیده صفت بهیمى و شهوانى انسان است تخصیص و تفسیر گردد. [۱۷۷]
۳ـ۱ـ۲ـ تقویت حیا و شرم
مقدمه
حیا هنگام مواجه شدن با یک کار زشت و قبیح مطرح می شود، زمانی که انسان نسبت به انجام دادن آن کار، انزجار پیدا کند. قبیح بودن فعل را شرع و یا عقل و یا عرف، به دلیل بایدها و نبایدها وآداب و رسوم و هنجارهایش تعیین می کند. در نهایت این انزجار و بازدارندگی سبب می شود، که شخص آن عمل را ترک کند و یا اینکه کاری را انجام دهد.
دلیل انزجار از فعل قبیح می تواند بر اثر تقوا ، ترس و یا صبر باشد. ولی لازم ذکر است که، بین هر کدام از این مفاهیم تفاوت هایی وجود دارد . همان گونه که در تعریف تقوا گذشت، تقوا به معنی نگهداری و محافظت (نفس از هر چه به آن ضرر و زیان میرساند) است ، که یک معنای عام و کلی است . سایر بازدارنده های نفسانی مثل صبر و ترس و کظم غیظ از زیر مجموعه های این عنوان کلی هستند .
اگر تقوا به جهت ترس از قدرت باشد، در قالب خوف تجلی پیدا می کند و اگر در قالب غضب باشد کظم غیظ است و اگر در مقابل شهوت باشد عفت نامیده می شود . امیرالمؤمنین ۷در توصیف حیا می فرماید :[۱۷۸]
«الحیاء لباس سابغ و حجاب مانع- و ستر من المساوئ واق و حلیف للدین- و موجب للمحبه- و عین کالئه تذود عن الفساد و تنهى عن الفحشاء
حیا لباسی بلند و حجابی منع کننده و پوششی نگه دارنده از بدیها است»
حیا از مقوله هایی است که ریشه در فطرت انسان دارد و شاهد این امر در داستان آدم و حوا تصریح شده، که بعد از خوردن میوه ممنوعه، از آشکار شدن عورت متأثر شدند و برای پوشاندن خود تلاش کردند . اما مصادیق و موارد حیا تابع فرهنگ هر جامعه می باشد[۱۷۹] .
۳ـ۱ـ۲ـ۱ـ ارکان حیا
عناصر تشکیل دهنده حیا عبارتند از : شخص حیا کننده، فعل قبیح و نابهنجار، شخصی که از او حیا می شود و حضور یک ناظر محترم که در محضر او فعل انجام می شود . بدون وجود عنصر ناظر محترم و درک وجود او از طرف شخص ممکن نیست، حیا محقق شود. بسیاری از ناهنجاری ها به دلیل اتفاق می افتدکه شخص، از وجود ناظر بی خبر است، یا اینکه نظارت او را درک نمی کند. لذا در خلوت و یا تاریکی ها مرتکب ناهنجاری می شود. بنابراین از مقدمات و لوازم ترویج فرهنگ حیا در جامعه ، تقویت روحیه خداباوری است و نظارت الهی است.
این امر در جای جای قرآن تذکر داده شده و شاهدان و ناظران الهی معرفی گشته است :
(أَ لَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى)[۱۸۰]
آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) مىبیند؟!»
(وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیرََى اللَّهُ عَمَلَکمُْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَترَُدُّونَ إِلىَ عَالِمِ الْغَیْبِ وَ الشهََّادَهِ فَیُنَبِّئُکمُ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُون)[۱۸۱]
بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مىبینند! و بزودى، بسوى داناى نهان و آشکار، بازگردانده مىشوید و شما را به آنچه عمل مىکردید، خبر مىدهد!»
(وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لحََفِظِینَ *کِرَامًا کَاتِبِینَ *یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ)[۱۸۲]
و بىشک نگاهبانانى بر شما گمارده شده .والا مقام و نویسنده (اعمال نیک و بد شما)، که مىدانند شما چه مىکنید! »