تنظیم صورت حساب های پرداخت
تهیه قراردادها
نظارت و کنترل موجودی
از دهه ۳۰ تا دهه ۷۰ میلادی، چنین فعالیت ها و وظایف متمرکزی به خوبی انجام می شد و نتایج خوبی را به دنبال داشت. سازمان ها و شرکت ها، با بهره گرفتن از شیوه های استاندارد در زمینه فرایند تعاملی خرید، دریافت و پرداخت، اهرم ها و قدرت هایی کسب نمودند. گرچه، در دهه ۷۰ میلادی، مفاهیم جدید سازمانی مانند «پیدایش جایگاه افراد» و «قدرت تیم ها و گروه ها» در سازمان ها ظهور پیدا کرد، که این دو مفهوم نیز به نوبه خود منجر به ایجاد چالش هایی در حوزه های متمرکز مانند حسابداری، پرسنلی، خدمات اطلاعاتی و امثالهم در سازمان های وظیفه ای گردیدند.
در اواخر دهد ۸۰ میلادی، هزینه های بسیار بالای خرید و تهیه مواد اولیه ساخت یک کالا، تأثیر زیادی روی سرمایه های شرکت ها می گذاشتند و به همین جهت این هزینه ها مورد توجه و بررسی قرار گرفتند که این امر منجر به ظهور تغییراتی در این زمینه گردید. همچنین ظهور سیستم های الکترونیکی خرید و نیز افزایش توجه مدیران ارشد به اهمیت نقش خرید و مدیریت تأمین، منجر به تسریع ایجاد تغییرات گردید. در این سازمان ها بود که مدیران خرید و تدارکات، نیاز به دو نوع منبع را در سازمان هایشان ضروری دانستند:
تیمی از افراد که فعالیت های تاکتیکی و عملیاتی مدیریت مواد و خرید را بر عهده داشته باشند.
مدیران تأمین کننده که ایجاد زمینه های وسیع تر برای سیاستگذاری روی فعالیت ها را بر عهده بگیرند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
طبق این تحولات می توان گفت که سیر پیشروی از خرید به مدیریت زنجیره تأمین، دو انتقال اصلی را در بر داشته است که عبارتند از:
انتقال از تمرکز روی فرآیندهای داخلی به سوددهی و فعالیت های دارای ارزش افزوده
انتقال از تمرکز تاکتیکی به تمرکز استراتژیکی
امروزه، بسیاری از سازمان های رده جهانی، فعالیت های مدیریت زنجیره تأمین و خرید خود را روی پنج خروجی دارای ارزش افزوده زیر که نتیجه تدارک فعال و مدیریت تأمین می باشد، متمرکز می کنند:
کیفیت: کیفیت مواد و خدمات خریداری شده باید عاری از عیب و نقص باشد.
هزینه: فعالیت های مدیریت تأمین و خرید باید متمرکز بر مدیریت استراتژیک هزینه باشد. یعنی فرایند کاهش هزینه کل خرید، حمل و نقل، نگهداری، تبدیل و پشتیبانی محصولات شامل مواد و محصولات خریداری شده در طول زنجیره تأمین در نظر گرفته شود.
زمان: در فعالیت های مدیریت زنجیره تأمین و خرید و نیز تأمین کنندگان باید نقش فعالی در کاهش زمان لازم برای ارائه محصول جدید به بازار، ایفا نمایند.
فناوری: فعالیت های مدیریت زنجیره تأمین و خرید دو مسئولیت اساسی ذیل را در زمینه فناوری بر عهده گیرند:
بخش تأمین شرکت، فناوری مناسب را در زمان مناسب فراهم می آورد و به کار می بندد.
فناوری که رقبای اصلی شرکت را تحت تأثیر قرار می دهد، در هنگام معامله و داد و ستد با تأمین کنندگان کنترل شده است.
استمرار تأمین: فعالیت های مدیریت زنجیره تأمین و خرید باید روندهای تأمین را نظارت و کنترل نمایند، یکپارچگی مناسب بین تأمین کنندگان برقرار سازند و نیز مسائل دیگری را در جهت کاهش ریسک تأمین در برگیرند.(غضنفری و همکاران، ۱۳۸۹)
۲-۲-۴-دلایل اهمیت مدیریت زنجیره تأمین
مدیریت زنجیره تأمین به دلایل زیر در مسیر رشد روز افزون قرار گرفته است:
افزایش سرعت تغییر تکنولوژی: به واسطه رشد فزاینده تغییرات در تکنولوژی، کارخانجات به منظور حفظ متخصصان فنی در زمینه فعالیت هایی که آنها تدارک می بینند، در حال تقویت شرکایشان در زنجیره تأمین هستند.
جهانی شدن تجارت: در یک اقتصاد جهانی، نواحی مختلف جهان مراحل یک زنجیره تأمین خواهند بود. این امر می تواند نتیجه ترکیب نامحدودی از منابع تأمین (همکاری بی پایان منابع) شامل مجاورت با منابع طبیعی، پشتیبانی زیربنایی، مشخصات نیروی کار و فضای سیاسی باشد.
تمایل به منبع یابی بیرونی: در دهه های گذشته، کارخانجات به کارهای مختلفی دست زدند. در حال حاضر، آنها به طور فزاینده ای توجه خود را به اموری معطوف ساخته اند که بتوانند در یک یا چند زمینه با سایر رقبای جهانی رقابت کنند. برای نیل به این هدف، ضروری است این کارخانجات به منظور تهیه بخشی از محصولاتشان که نیاز مشتری نهایی را برآورده می سازد، به منبع یابی بیرونی یا برون سپاری فعالیت ها و تقویت کارخانجات دیگر بپردازند.(غضنفری و همکاران، ۱۳۸۹)
۲-۲-۵-اجزاء و عوامل مدیریت زنجیره تأمین
طی چند سال اخیر و به دنبال نمایان شدن اهمیت و ضرورت به کارگیری مدیریت زنجیره تأمین، مدل های فرآیندی و مفهومی مختلفی توسط اشخاص حقیقی و حقوقی در زمینه مدیریت زنجیره تأمین تدوین شده است. این مدل ها معمولاً با توجه به نوع صنعت و تجارت و زمینه کاری از لحاظ ظاهر با هم متفاوت می باشند، ولی از لحاظ مفهوم و اجزاء و فرآیندهای زنجیره تأمین، کلیه مدل ها معرف سه فرایند کلیدی تأمین، تولید و توزیع می باشند. این سه فرایند به صورت یکپارچه و در کنار هم منجر به شکل گیری مدیریت زنجیره تأمین می گردند.
از جمله مدل های جامع در این زمینه می توان به مدل فرآیندی مدیریت زنجیره تأمین اشاره کرد که توسط یک تیم از دانشکده مدیریت دانشگاه کالگاری با همکاری شرکت اپی لوگ طراحی و توسط شفردسون ارائه شده است.
این مدل از سه بخش تشکیل شده است که عبارتند از:
مدیریت تقاضا
مدیریت تأمین
مدیریت تولید و توزیع
در حقیقت کلیه فرآیندهای مدیریت زنجیره تأمین در سه بخش بالا توزیع شده است. در بخش مدیریت تأمین، سه فرایند اصلی به چشم می خورد که عبارتند از: منبع یابی استراتژیک، خرید، مدیریت مواد، حمل و نقل داخلی و انبارداری. با انجام فرایند منبع یابی استراتژیک، منابع لازم و مناسب جهت تأمین مواد مورد نیاز مشخص می گردند، سپس طبق ضوابط تعیین شده، فرایند خرید انجام می پذیرد و به دنبال آن مواد خریداری شده مدیریت می شود و برای حمل و نقل داخلی و انبار کردن آنها اقدام می شود.
خروجی بخش مدیریت تأمین، اطلاعاتی است که در مورد اقلام خریداری شده و مشخصات آنها به فرایند «مدیریت موجودی برای مواد اولیه، تغذیه انبار و MRO» ارائه می شود. این فرایند در بخش مدیریت تقاضا، برنامه ریزی های مرتبط با تولید، نگهداری و نیز پیش بینی تقاضا انجام می گیرد و خروجی های مربوطه به بخش مدیریت تولید و توزیع انتقال می یابد. در بخش مدیریت تولید و توزیع، فرایند تولید، نگهداری و مدیریت موجودی محصول نهایی انجام می گیرد. سپس کالاها به محل های مورد نظر انتقال می یابند و طبق سفارشات گرفته شده از جانب مشتری در اختیار وی قرار می گیرند. این بخش در حقیقت ارتباط مستقیم با مشتری دارد و اطلاعات مربوط به آن را به بخش های دیگر منتقل می کند.
مزایایی که نگرش فرآیندی به مدیریت زنجیره تأمین به دنبال دارد، عبارتند از:
پاسخگویی سریع
درک آسان
کاهش اضافه کاری
کمک در جهت از بین بردن موانع
پیشبرد کارایی اقتصادی(غضنفری و همکاران، ۱۳۸۹)
۲-۲-۶-فازهای تصمیمی در یک زنجیره تأمین
مدیریت موفق زنجیره تأمین نیازمند تصمیمات مرتبط با جریان اطلاعات، محصول و منابع مالی است. همه این تصمیمات در سه مقوله یا فاز، بسته به فراوانی هر تصمیم و افق زمانی که یک تصمیم اثر می گذارد، تقسیم بندی می شوند:
الف) فاز راهبردی
شرکت ها در طول این فاز در مورد نحوه ساختاردهی زنجیره تصمیم می گیرند. یعنی اینکه چه فرآیندهایی و با چه ترکیبی در هر مرحله انجام شوند. تصمیمات این فاز به تصمیمات استراتژیک زنجیره نیز معروف هستند. این تصمیمات شامل موارد زیر است:
مکان و ظرفیت تسهیلات تولیدی و انبارداری
محصولاتی که باید در مکان های مختلف تولید یا ذخیره شوند
روش های حمل و نقل مورد نیاز در سکوهای ارسال مختلف