افزون بر آن، مدیریت کیفیت جامع هدف نهایی خود را بر پایه یک سیستم بهبود کیفیت مستمر برقرار نموده است. تمرکز بر کیفیت و بهبود، آن نیست که یکبار یا چند بار انجام شود بلکه این یک زندگی سازمانی است که باید در همه سیستم های سازمانی نهادینه شود ( تاری و سابیتر ، ۲۰۰۶ ).[۱۷]
۲-۳-۳٫ پیشینه مدیریت کیفیت جامع
اگر چه موضوع مدیریت کیفیت جامع در سال های اخیر نظر مجامع علمی، مدیران و صاحبان صنایع را به خود جلب کردهاست، ولی حقیقتاً مبانی دانشِ مربوط به مدیریت کیفیت، و عمل به آنان، مطلبی تازه و ابتدا به ساکن نیست. با اطمینان می توان ادعا کرد که پیدایش این تفکر همزمان با تلاش انسان برای زنده ماندن در مقابله با تهدیدات داخلی خود میباشد. لذا پرداختن به ریشههای تاریخی مدیریت کیفیت جامع به شرح زیر برابر مستندات موجود است ( تیاگراجان و زئیری ، ۱۹۹۷ )[۱۸].
۱٫ در سال ۱۹۲۴ والتر شوارتز از شرکت تلفنِ بل امریکا مجموعه مقالات مربوط به کاربرد آمار در کنترل کیفیت محصولات تولیدی را منتشر کرد، که مورد توجه جامعه مهندسین و صاحبان صنایع امریکا قرار گرفت.
۲٫ در سال ۱۹۳۱ شوارتز کتابی با عنوان کنترل اققتصادی کیفیت محصولات و تولیدات صنعتی را منتشر کرد. در این کتاب کنترل کیفیت آماری مطرح شد.
۳٫ در سال ۱۹۳۱ آماردان انگلیسی به نام پیرسون کتاب خود تحت عنوان کاربرد روش های آماری در استاندارد کردن فعالیت های صنعتی و کنترل کیفیت را منتشر کرد.
۴٫ در سال ۱۹۳۷ حدود ۱۰ شرکت امریکایی کنترل کیفیت آماری را برای دستیابی به اهداف کیفی به مورد اجرا گذاشتند.
۵٫ در سال ۱۹۴۶ سازمان غیر انتفاعی اتحادیه مهندسان و دانشمندان ژاپن JUSE[19] تأسیس شد. تقریباً در همین زمان اتحادیه استاندارد های ژاپن در زمینه کنترل کیفیت آماری سمینارهای متعددی را برای مدیران صنایع بر پا کرد.
۶٫ در سال ۱۹۴۶ جامعه کنترل کیفیت امریکا برای فراهم آوردن تمهیدات لازم جهت به کارگیری آمار به عنوان یک ابزار کنترلی تشکیل شد.
۷٫ در سال ۱۹۴۹ گروههای علاقمند از انجمن های دانشگاهی، صنعتی و دولتی تشکیل جلسه دادند و گروهی به نام گروه تحقیق درباره کیفیت با هدف اجرای کنترل کیفیت، آموزش و ارتقای آن در ژاپن ایجاد کردند. آن ها داوطلبانی مستقل از دولت بودند که به ارتقای کنترل کیفیت و بهبود صادرات ژاپن می اندیشیدند. در آن زمان محصولات ساخت ژاپن معنای ارزان و نامرغوب را تداعی می کرد.
۸ . در سال ۱۹۵۰ اتحادیه دانشمندان و مهندسان ژاپن اولین نشریه خود را تحت عنوان کنترل کیفیت آماری منتشر کرد.
۹٫ در سال ۱۹۵۰ استاندارد های صنعتی ژاپن به محصولات شرکت هایی علامت JIS [۲۰] را میداد که در آن شرکت کنترل کیفیت آماری اجرا می شد.
۱۰٫ در سال ۱۹۵۰ اتحادیه دانشمندان و مهندسان ژاپن از ادوارد دمینگ امریکایی برای ارائه سمینار و سخنرانی دعوت کرد. دمینگ یک دانشمند امریکایی بود و زیر نظر شوارتز در آزمایشگاه بل در نیویورک کار می کرد.
۱۱٫ در سال ۱۹۵۱ اتحادیه دانشمندان و مهندسان ژاپن جایزه دمینگ را با هدف آزمایش سطح کیفیت ژاپن ایجاد کردند و سازمان هایی که سطح کیفیت فراورده ها و نحوه اداره سازمان خود را با ملاک های تعیین شده در این جایزه تطبیق دهند میتوانند داوطلب شده و در صورت موفقیت در بخش های مربوطه برنده ی جایزه شوند.
۱۲٫ در سال ۱۹۵۱ فیگن بام کتابی تحت عنوان کنترل کیفیت جامع منتشر کرد.
۱۳٫ در سال ۱۹۵۴ اتحادیه دانشمندان و مهندسان ژاپن از جوران امریکایی برای سخنرانی در سمینار مدیریت کنترل کیفیت دعوت کردند. کنترل کیفیت به عنوان ابزاری برای مدیریت مطرح شد و زمینه تغییر کیفیت آماری به کنترل کیفیت جامع فراهم شد.
۱۴٫ در سال ۱۹۵۶ رادیوی موج کوتاه ژاپن بخشی از برنامه های خود را به عنوان کنترل کیفیت اختصاص داد.
۱۵٫ در سال ۱۹۶۲ کنترل کیفیت برای سرکارگران از سوی اتحادیه دانشمندان و مهندسان ژاپن انتشار یافت و اولین دایره کنترل کیفیت شروع به کار کرد.
۱۶٫ در اواخر دهه ۱۹۷۰ امریکایی ها و اروپایی ها که متوجه پیشی گرفتن ژاپن در تسخیر بازار جهانی شدند به فکر استفاده از نگرش مدیریت کیفیت جامع در مدیریت شرکت های صنعتی و تولیدی خود گردیدند.
۱۷٫ در دهه ۱۹۸۰ بر اساس تجربه های به دست آمده برگرفته از آموخته های مؤسسات امریکایی از کشور های دیگر به ویژه ژاپن، پارادایم نوینی که به مدیریت کیفیت جامع شهرت یاقت، شکل گرفت.
۱۸٫ در سال ۱۹۷۸ امریکا در مقابل جایزه دمینگ جایزه ای را با عنوان مالکوم بالدریج[۲۱] ایجاد و رئیس جمهور آن را امضاء کرد. این جایزه برای معرفی شرکت هایی که به بالا بردن سطح کیفیت خود و اجرای مدیریت کیفیت جامع دست یافته اند، طراحی شده است.
۲-۳-۴٫ پیشگامان مدیریت کیفیت جامع
عقاید علمای کیفیت نتایج عمری درک و تجربه آنان از کیفیت است. قبل از این که بانیان این افکار به عنوان عالم و استاد شناخته شوند، این ایده ها در هزاران شرکت وسازمان، در سراسر جهان تجربه شده است. این ایده ها، دانش ژرفی هستند که میتوانند توسط هر فرد و هر سازمان به کار گرفته شوند، و ارزش آن ها بی شمار است (کی. هو ، ۱۳۸۰).[۲۲]
پیشگامان علم مدیریت را می توان شوهارت، دمینگ، جوران، کرازبی، فیگن بام و ایشی کاوا دانست.
۱- والتر شوهارت[۲۳] (۱۸۹۱-۱۹۶۷) متخصص آمار بوده و در سال های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ در شرکت آزمایشگاه های بل کار می کرد. کتاب دکتر شوهارت، به نام « اقتصادِ کیفیت در تولید » به عنوان یکی از نخستین کتاب های آماری برای بهبود کیفیت کالاهای تولیدی به شمار می رود. شوهارت معتقد بود که نوسانات در تمام مراحل تولید کالا وجود دارد و علت آن را با بهره گرفتن از علم آمار می توان بررسی و نسبت به کاهش این نوسانات و در نتیجه، بهبود محصولات تولیدی اقدام کرد. با روش دکتر شوهارت می توان بر فرایند ها تسلط یافت. این روش به مسئولان کمک میکند که نیاز تغییر در خطوط تولید را تشخیص دهند و تغییرات لازم را انجام دهند. دکتر شوهارت افزوده است که تغییر در فرایند، زمانی باید صورت گیرد که نوسانات فرایند از این گستره تجاوز کند.
۲- دمینگ[۲۴] در سال ۱۹۰۰ میلادی به دنیا آمد. دمینگ استاد دانشگاه و متخصص در آمار بود. کار دکتر شوهارت مورد توجه دمینگ قرار گرفت و با وی ملاقات کرد و روش های آماری نظارت بر فرایند را با یکدیگر بررسی کردند. دکتر دمینگ، که متخصص در نمونه گیری بوده در سال ۱۹۳۰ به استخدام اداره آمار امریکا درآمد و روش های جدید نمونه گیری را تدوین کرد. دمینگ، به عنوان یکی از دانشجویان دکتر شوهارت، متوجه شد که جدول نظارتی که در کارخانه ها استفاده می شود، در دفاتر اداری هم می توان استفاده کرد.