“
-
- برقراری روابطی نو به شکل رابطه (من و تو) یا رابطه بالغ – بالغ با فرزندان
-
- ارزیابی واقع بینانه ای از خطراتی که در جامعه وجود دارد.
-
- در جریان قرار دادن دختر در خصوص مسائل چون جذابیت ، مواد مخدر و سایر رفتارهای پر خطر، همچنین باید این گفتگو مستمر باشد و در سنین مختلف و بر اساس ویژگی های سنی دختر صورت گیرد.
- کنار گذاشتن پیش فرض های غیر واقع بینانه ای چون :
تاثیر همسالان همیشه منفی است
طغیان هورمونها سبب بد رفتاری نوجوان است.
آنچه دخترم تجربه میکند با تجارب دوره نوجوانی من تفاوتی ندارد.
و…..
هریس و هریس(۱۳۸۶) ۵ توصیه اساسی به مادران دارند :
-
- به دخترت اجازه بده با رویاهای خودش زندگی کند .
-
- زنی قوی و با اعتماد به نفس باش .
-
- همسر خوبی باش ، زیرا چگونگی ارتباط آینده دخترت با مردان بستگی به روابط تو و همسرت دارد.
- او را به سوی زندگی مستقل سوق بده( هریس و هریس ، ترجمه آرام نیا و حسینی ،۱۳۸۶).
مادر میتواند به شیوه های مختلفی از طریق زمینه سازی ، دختر را برای گفتگو آماده نماید و از طریق شیوه ای مشارکتی در صحبت با دخترش مصا لحه نماید. با دقت و نزدیکی به او گوش دهد و به او بیاموزد زمانی که مخالفت هایی وجود دارد، نباید از برقراری رابطه اجتناب نمایند و به جای آن در کنار هم بمانند ، موضوع را مورد بحث قرار دهند ، مذاکره نمایند و گاهی اوقات مصالحه نمایند. در دوره نوجوانی رغبت مادر به انجام این کارها و نمایش این که او برای انجام این کار در دسترس است جهت کاهش تعارضات با دختر اهمیت بسزایی دارد(کوهن ، سندلر، ۲۰۰۷).
استراتژیهایی وجود دارد که به مادران و دختران کمک میکند که تعارضات را به طور مؤثر تری حل نماید. کوهن ، سندلر( ۲۰۰۷) به مادران توصیه میکنند :
درجه هیجانات خودتان را چک نماید یعنی اینکه مادر بایستی ارزیابی کند که چقدر برای مواجهه آماده است. به عبارت دیگر برانگیختگی هیجانی او دقیقا چقدر است پس از ارزیابی چنانچه او احساس کند که از نظر هیجانی در سطح بالایی قرار دارد باید بداند که نمی تواند به طور واضحی بیندیشد و خودش را در گفتگو با دخترش کنترل نماید. بنابرین او می بایستی بیش از آغاز صحبت ، خودش را آرام سازد و صحبت ها را تا زمانی که کنترل کاملی بر خودش داشته باشد به تعویق بیندازد. بهره گیری از یوگا ، مراقبه ، گوش دادن به موسیقی ، و….. میتواند کمک کند. اغلب مادران به جای آرام کردن خود ناراحتی را برای همسر یا دوستانشان ابراز میکنند و این مسئله منجر به این می شود که در حقیقت آن ها این موقعیت هیجانی را دوباره مرور میکنند.
تعارض والد فرزندی – سرزنش مادر بر اساس باور های نادرست
باور نادرست موجب سرزنش مادر می شود. این باور تداعی کننده مادر خوب و مادر بد هستند و از آنجایی که تاثیر باور هایی منفی بیشتر است ، گرایش زیادی به نادیده گرفتن تلاشهای مادران وجود دارد. ۴ باور اول نادرست و تداعی کننده مادر خوب هستند و ۶ باور دوم مادر بد را به تصویر می کشند(کاپلان[۱۶]۲۰۰۰ ، ترجمه قراچه داغی ۱۳۸۰).
معیار مادر خوب ، داشتن دختری کامل نیست .
مادران سرچشمه لایزال توجه و مراقبت هستند .
مادران به طور طبیعی می دانند چگونه فرزندانشان را بزرگ کنند .
مادران خشمگین نمی شوند .
مادران از پدران حقیرترند .
مادران بدون توصیه های متخصصان برای تربیت فرزندان خود ناتوانند .
نیاز های مادران تمامی ندارد .
نزدیکی و صمیمیت مادران و دختران ناسالم است .
اگر مادران قدرت پیدا کنند ، خطرناک میشوند .
مادران شاغل و خانه دار هر دو مادران بدی هستند .
باور های مادر خوب به شرایطی اشاره دارد که مادران میتوانند به آن ها برسند ، اما باورها در مورد مادران بد ، مادران را بد تر از آنچه هستند معرفی میکنند . از طریق باور شماره ۱ وقتی چنین می پنداریم که معیار مادر خوب داشتن دختر کاملی است گرایش پیدا میکنیم در زمانی که دختر مطابق قالب های فرهنگی در اجتماع حضور پیدا نکند مادر را سرزنش کنیم که به دختر آموزش نداده است. حال آنکه اغلب دختران می کوشند به شیوه دیگری زندگی کنند ، دوستان متفاوتی انتخاب نمایند و به طور کلی اشتباهات مادران خود را تکرار نکنند. باور ۲ که حاکی از سر شار بودن مادران از توجه و مراقبت است ، از کودکی توسط داستانها به دختران آموزش داده می شود مانند سیندرلا یا سفید برفی. چنین باوری سبب می شود زمانی که یک مادر نمی تواند مراقبت کاملی را از خانواده اش به عمل آورد ، سرزنش می شود. باور ۳ بنا را بر این میگذارد که مادران به طور طبیعی می دانند چگونه فرزندانشان را بزرگ کنند ولی واقعیت اینجا است که مادران به ویژه در خصوص اولین فرزند خود با آزمایش و خطا پیش میروند. گاه نیاز کودک را نمی شناسد و گاه راههای صحیح برآورده کردن نیاز ها را نمی دانند.
باور ۴ حاکی از آن است که مادران عصبانی نمی شوند حال آنکه خشم میتواند در هر رابطه ای از جمله روابط بین مادر و دختر روی دهد. بر اساس این باور رابطه مادر و دختر باید دوستانه ، محبت آمیز و سر شار از حمایت باشد و جایی برای خشم نداشته باشد. باور ۵ به این مسئله اشاره دارد که مادران از پدران دون ترن هستند. این باور در جنبههای مختلف زندگی خود را نشان میدهد. خانه داری بدون اجر ، جایی را برای تشکر اعضای خانواده نمی گذارد. از سویی دیگر چنین باوری سبب می شود که دختران خود و مادرانشان را حقیر ترارزیابی نمایند. باور۶ به ناتوانی مادر به بزرگ کردن فرزندان اشاره دارد. گر چه نیاز به بهره گیری از نظرات کارشناسان در هیچ مسئله ای قابل انکار نیست ، اشکال در این باور است که مادران را نسبت به خود نامطمئن تر میکند و سبب می شود مادران به جای بهره گیری از نظرات کارشناسان اشکالات خود با دیگران در میان نگذارد و پنهان کاری کنند.
باور ۷ به دریای بی پایان نیاز های مادر اشاره دارد. به نظر میرسد که جامعه درماندگی و احتیاج در زنان را تشویق میکند. در این موقع ممکن است دختر نیاز خود به محبت را فراموش کند و به نیاز های مادر بپردازد. در این حا لت نیاز های دختر برآورده نشده باقی می ماند و در بزرگسالی از فرزند خود محبت را می طلبد. باور ۸ نزدیکی مادر و دختر را ناسالم میداند. برحسب وابسته بودن در روابط مادر و دختر از شدت بیشتری برخوردار است. نزدیکی زیاد به زودی به وابستگی منسوب می شود و فاصله در روابط ، رفتاری غیر زنانه و فاقد مهر و محبتی که در این رابطه مورد انتظار است. باور ۹ حاکی از اینکه قدرت مادران خطرناک است حال آنکه قدرت پدر خطری در بر ندارد. به نظر میرسد این باور نتیجه روابط کودکی باشد. مادر در زندگی کودک از قدرت فراوانی برخوردار است و شاید چنین باوری ما را به یاد صحبت های دوران کودکی مان می اندازد. در روابط مادر و دختر هر دو طرف از قدرت یکدیگر می ترسند. دانش دختر مادر را می ترساند و علم و تجربه مادر و قدرتی که دختر از زمان کودکی در مادرش دیده است برای او ترساننده است.
“