ندیدم بدان سو که بودم، شکن
نباشد سخن زین نشان دلپذیر
۴-۲-۱۲ ستایش خاندان مادری:
گروهی از محققان، ریشۀ اسطوره ای برخی روایت های حماسی را در دور] مادرسالاری که دورۀ ارزش، اهمیت، عظمت و قدرت زن بوده است جستجو کرده اند؛ برای مثال استاد مهرداد بهار در کتاب جستاری چند در فرهنگ ایران، ویژگی های حماسی داستان های رستم و خاندان اورا با ویژگی های اسطوره ای مادرسالاری تطبیق داده اند. در داستان رستم و اسفندیار، در حین رجزخوانی ها، ستایش خاندان مادری، هم از زبان رستم و هم از زبان اسفندیار بیان می شود. رستم می گوید:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
همان مادرم دخت مهراب بود
که ضحاک بودیش پنجم پدر
نژادی ازین نامورتر کراست
بدو کشور هند شاداب بود
ز شاهان گیتی برآورده سر
خردمند گردن نپیچد ز راست
(همان، ج۶، ص ۲۵۷، ابیات ۶۶۰-۶۶۶)
اسفندیار نیز در شأن مادر خویش می گوید:
همان مادرم دختر قیصر است
همان قیصر از سلم دارد نژاد
همان سلم پور فریدون گرد
کجا بر سر رومیان افسر است
ز تخم فریدون با فرّ و داد
که از خسروان نام شاهی ببرد
(همان، ج۶، ص ۲۵۹، ابیات ۶۹۴-۶۹۶)
شاید بتوان ستایش خاندان مادری از زبان رستم و اسفندیار را در این داستان، بازتاب
ویژگی های اسطوره ای دوران مادرسالاری در روایت های حماسی دانست.
۴-۲-۱۳ ارزش های بلاغی رجزخوانی :
در رجزهای شاهنامه، زبان گفتار به کمال فصاحت و بلاغت نزدیک می شود و سخن ناب حماسی به نمایش در می آید (بهار، ۱۳۷۳: ۲۴۹ و ۲۵۰) .در ذیل تنها از باب نمونه به تعدادی از ویژگی های بلاغی این رجزها در داستان رستم و اسفندیار اشاره می کنیم .
۴-۲-۱۳-۱ اغراق :
بزرگ نمایی و کوچ نمایی از اهداف صناعت اغراق است. سخن پهلواناندر رجز یکسره اغراق و مبالغه است. کاربرد تشبیهات و استعارات اغراقی در رجزها به وفور دیده می شود. مشبهٌ به در رجزها شیر و نهنگ و پلنگ است که سوار بر اسب به جنگ می آیند و حریف ضعیف نخجیره و بره و آهو و صید است. در چنین سخنانی اغراض اصلی تشبیه و استعاره اغراق و بزرگ نمایی یا کوچک نمایی است.
ادعاهای محال در وصف اعمال قهرمانان که محصول خیال پردازی های شاعر است از دیگر شگردهای بلاغی در تصنیف رجزهاست. رستم در ستایش سام می گوید:
همی ماهی از آب برداشتی
به خورشید ماهیش بریان شدی
سر از گنبد ماه بگذاشتی
ازو چرخ گردنده گریان شدی