دست میآید این است که او شخصیتی حساس و مغرور داشته است او در همان کودکی در جمع حاضر نمیشده است و به کارهایی که مرد به آن میپرداخت توجه کرده است و به نابرابری و بیعدالتی بین زن و مرد پیمیبرد.
او زن و مرد را یکسان میداند و همین مسأله آغاز اختلاف و ناسازگاری با شوهرش میشود. این مسأله آن قدر برای او مهم است، که حتی نمیتواند برای حفظ زندگی مشترکش از آن چشمپوشی کند و بر شعر او تاثیر عمیقی میگذارد، و رهایی از آن شرایط برای او آرزویی میشود که از سایر اتفاقات از جمله نهضت مشروطه غافل میشود.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ژاله قائممقامی نمونه یک زن بیدار و آگاه است و همین بیداری، درد و غمهایی که در اشعارش بازگو میکند را برای او در زندگی به ارمغان میآورد. «شعر پیش از عالمتاج به ویژه شعر زنان، بیشتر محدود و تکراری است و به رغم جهشهای گاه گاه، کمتر بال و پری به حسادت گشوده و از قالب مضامین سنتی بیرون پریده، و یا از محدوده های اجتماعی مرسوم فراتر رفته است، امّا عالمتاج که به حق میتوان، روحیهاش را با فروغ فرخزاد به مقایسه گرفت نه تنها در قالب بل در مضامین خود، نوعی عصیانگر سنت شکن به شمار میآید، او بدون هیچ ادعایی، شاید هم ناخودآگاهانه از اندیشه های قراردادی کهن روی گردانده و به صمیمیتی نمایان بین واقعیات روزمرهی زندگی و احساسات سرکوب شده خود که نماینده نسلی از زنان حساس و هوشیار آن دوره است پلی بسته و از زبان آنها، به خودگویی میپردازد او بر پیکرهی افکار و حسیات زنانه خویش هیچ جامهای نمیپوشاند، بر سروگیسوی آنها مقنعهای نمیزند و آن را بزک نمیکند و آنچه را که هست عریان و بیپرده و بدون هیچ آرایشی آشکار میکند، او یک زن به تمام معناست زنی جویای عشق و محروم از عشق، و تنها و منزوی، شکست خورده و کام ناگرفته زنی شرقی که عمری را در رویای عشق میگذراند، و جدا از عشق، جسم و روحش تباه و هستیاش افسرده و بیامید میشود و مانند گیاهی در حسرت خورشید میپژمرد».(فرخزاد، ۱۳۸۰: ۲۰۶)
یکی از ویژگیهایی که در بیشتر اشعار او به وضوح میتوان دید، دفاع از حقوق زن است. «مهمترین مسئلهای که فکر او را به خود مشغول داشته، تقریباً در جمیع اشعارش بهوضوح دیده میشود عقبماندگی زنان و آرزوی ترقی آنان است وی در دفع گرفتاری همجنسان و به قصد تعدیل حکومت مطلقه مردان بالاخره دفاع از حقوق زنان با گستاخی عجیبی سخن میراند و به جرات میتوان او را نخستین و شاید یگانه مدافع حقوق زن در ایران دانست».(قائممقامی، ۱۳۴۵: ۱۷)
شجاعت و گستاخی او در اشعارش، شاید از اینجا نشأت میگیرد، که اولاً او برای دل خود میسراید و این اشعار آرمانها و آرزوهای اوست که بر زبان میراند، و ثانیاً شاید به خاطر این بوده باشد که او این اشعار را در تنهایی خود میسروده و هیچوقت فکر نمیکرده است که به دست کسی بیفتند. شعر ژاله شعری بینقاب است که خواننده به راحتی به مطالب، خواسته ها، آرزوها و دغدغه های یک زن دردمند پیمیبرد و با او احساس همدردی میکند.
«اشعار او نوعی اعتراف خصوصی است و به راحتی میتوان به دنیای اندیشه او راه یافت. شعر ژاله زبان خاطرات خصوصی یک زن است با کلامی عریان و بازتاب آزردگی خاطر او از ستم جنسی در فرهنگی مرد برتر. شعر او چون نوشته بیبیخانم رساله معایبالرجال حدیث نفسی است بیپرده با روحیهای مردستیز در شرح ضدیت با ستمگریهای مردانه. شعر ژاله تجربه شخصی زندگی یک زن است که تجربه های جمعی زنانه را در خود دارد. آشکار است که با نگرشی روانکاوانه میتوان ارزیابی مشخصتری از او و اشعارش داشت». (کراچی، ۱۳۸۳: ۱۸۲)
سلب تصمیمگیری در انتخاب شوهر برای ژاله، درد و غمهای بسیار، و بدشانسیهایی را به دنبال دارد. «ژاله در زندگی بدشانسیهایی دارد که نابسامانیها و نارضایتیهایی را برایش رقم میزند: ازدواج اجباری، شوهر بیگانه، فرزندی جدامانده از وی، مرگ فرزند دگر، مرگ پدر و مادر در فاصله کوتاه مدت، برادری افلیج و اسیر بنگ و تریاک و… بدیهی است که اشعار او رنجنامهی زندگی زنی چنیین دردمند است، مسلم است اگر ژاله دانا نبود و روحیهای حساس نداشت شاید راحتتر میتوانست به زندگی ادامه دهد اما باید به ژاله گفت تو اهل فضل و کمالی، همین گناهت بس. و چنین است که تصویری که از زندگی ترسیم میکند نشان دردها و سختیها است و گاهی ابیاتش نشان از فلسفهی خیامی دارد».(باوری پور، ۱۳۸۵: ۳۵۲)
زندگانی چیست نقشی با خیال آمیخته | راحتی با رنج و شوری با ملال آمیخته |
عیش ونوشش جمله در کین وحسد بگداخته | زرّ و مالش جمله با وِزر و وَبال آمیخته |
پرتو لرزان امید این چراغ زندگی | شعلهای زیباست با باد محال آمیخته |
اصل امکان چیست وین انسان کبر اندوز کیست | قصهای از هر طرف با صد سؤال آمیخته |
آن بلند اختر سپهر و این تبه گوهر زمین | هیچ در هیچ و خیال اندر خیال آمیخته |
هر یقینش با هزاران ریب و شک در ساخته | هر دلیلش با هزاران احتمال آمیخته |
مرگ دانی چیست درسی با هراس آموخته | یا سکوتی جاودان با قیل و قال آمیخته |
نعمت عقبی خیالی از خیال اندوخته | عزت دنیا طلوعی با زوال آمیخته |
(قائممقامی، ۱۳۴۵ :۱۰)
۳-۳- تحلیل اشعار عالمتاج قائممقامی در مورد زن:
عالمتاج قائم مقامی(ژاله) با اینکه شخصیتی زودرنج و حساس دارد، امّا نگاهی واقعبینانه ب
ه زن دارد چرا که به واقعیّاتی در مورد زن پی میبرد که بسیاری از زنان آن روزگار حتی اجازه فکر کردن به آن واقعیات را به خود نمیدادند و با تسلیم و عادت به آن شرایط در آن فضای ظلمانی که متوجه زن بود، حقارتها و بیعدالتیهایی را که بر زن روا میداشتند قانون به شمار میآوردند و حرفها و عکسالعمل ژاله را در آن شرایط، ساز مخالف به حساب میآوردند و به ژاله قائممقامی به عنوان زنی غیرمعمول و مغرور نگاه میکردند، امّا ژاله قائممقامی نمیخواهد تن به آن حقارتها بدهد و تمام اشعارش گویای عکسالعمل او، در برابر نابرابریها و ظلم و ستم و بیعدالتیها علیه زن است.
۳-۳-۱-نگرش قائممقامی به زن:
یکی از دلایلی که ژاله به گوشهی تنهایی خود میخزد و در تنهایی اشعار را میسراید، و اجازه نمیدهد که اشعارش آشکار شود، حمایت نکردن همنوعان و همجنسان اوست. زنان در زمان او با رفتار و عملکرد خود نه تنها پشت هم را خالی کردهاند بلکه با سکوت بیشتر به این حقارت دامن زدهاند و او معتقد است تا زمانی که زن خود را ضعیف و نان خور مرد است و به خود اجازه نمیدهد که در اجتماع باشد راهی جزء اطاعت از مرد ندارد و این بیعدالتی را جرم کوتاهی زن میداند و معتقد است که هنوز دیر نشده است اگر زن خودش را پیدا کند که کجاست و در چه شرایطی دارد زندگی می کند:
ناامید از بخت نتوان شد که بس درهای رحمت | پیش روی ماست تا دامان محشر بسته اما |
گر نبازی خویش را ای آشیان گم کرده ای زن | غیر از این راه نیز باشد راه دیگر بسته اما |