اهداف تدریس اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز ۱۳۳
جدول ۴-۶: نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی برای تعیین تفاوت بین میانگینهای انواع
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اهداف تدریس اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز ۱۳۴
جدول ۴-۷: جدول ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش ۱۳۷
جدول۴-۸ : برازش مدل نهایی ۱۴۴
فهرست شکلها
عنوان صفحه
شکل۲-۱: مولفههای نوآوری ۳۳
شکل۲-۲: شکل ابعاد نوآوری سازمانی ۳۵
شکل۲-۳: وظایف کادر مدیریتی دانشگاه برای تبدیل شدن به دانشگاه نوآور ۵۳
شکل۲-۴: وظایف کادر اعضای هیأت علمی دانشگاه برای تبدیل شدن به دانشگاه نوآور ۵۴
شکل۲-۵: ویژگیهای کادر تحقیقات دانشگاه برای تبدیل شدن به دانشگاه نوآور ۵۵
شکل۲-۶: وظایف کادر اجرایی دانشگاه برای تبدیل شدن به دانشگاه نوآور ۵۶
شکل۲-۷: وظایف دانشجویان در دانشگاه برای تبدیل شدن به دانشگاه نوآور ۵۷
شکل ۲-۸: دانش محتوایی تربیتی فناورانه ۸۳
شکل۲-۹: شکل مربوط به چارچوب دانش محتوایی تربیتی و فناورانه و اجزای دانش ۸۳
شکل ۲-۱۰: طبقه بندی بلوم از اهداف ۹۱
شکل ۲-۱۱: مدل مفهومی عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی، دانش و اهداف
تدریس اعضای هیأت علمی ۱۱۲
شکل ۴-۲- مدل رابطه عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی و دانش اعضای
هیأت علمی ۱۴۱
شکل ۴-۳- مدل نهایی رابطه عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی و اهداف تدریس
با واسطه گری دانش اعضای هیأت علمی ۱۴۳
فصل اول
کلیات تحقیق
-
- مقدمه
آموزش عالی به عنوان بخش مهم نظام آموزشی، نقش کلیدی و مهمی را در توسعه هر کشور از جوانب مختلف ایفا می کند. آموزش عالی از مهمترین مراحل آموزش رسمی به شمار می آید که دارای وظایف و رسالتهای متعددی در جهت رشد و پیشرفت نیروی انسانی جوامع میباشد (عراقبه؛ فتحی واجارگاه، فروغی ابری و فاضلی، ۱۳۸۸). این نهاد در مزیت رقابتی کشورها در سطح منطقهای و بین المللی نقش تعیین کننده ای ایفا می کند. چرا که، در دهه آغازین هزاره سوم از دانشگاهها انتظار میرود که ضمن توجه به جنبه های یاد شده، مسئولیت اجتماعی خود را بیش از پیش مورد توجه قرار دهند. برای این منظور، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی باید در تحلیل واقعیتهای جامعه و عرضه راه حلهای فراکنشی پیشقراول باشند (بازرگان و عامری، ۱۳۸۹). نظامهای آموزش عالی، به عنوان بارزترین نمود سرمایه گذاری نیروی انسانی، نقش اصلی را در تربیت نیروی انسان کارآمد بر عهده دارند. این نظامها سهم قابل توجهی از بودجه هر کشور را به خود اختصاص می دهند و نقش تعیین کننده در ابعاد گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه دارند. از این رو اطمینان از کیفیت عملکرد آنها به منظور جلوگیری از هدر رفتن سرمایه های انسانی و مادی، و نیز داشتن توانایی رقابت در دنیای آینده، ضرورتی انکارناپذیر دارد (معروفی؛ کیانمنش، مهرمحمدی و علیعسکری، ۱۳۸۶). امروزه اعضای هیأت علمی دانشگاهها سه مأموریت اصلی پژوهش، تدریس[۱] و ارائه خدمات را بر عهده دارند که هر کدام از این مأموریتها، آنان را در زمینه تولید علم و اشاعه دانش[۲] به فراگیران قادر میسازد (بویر[۳]، ۱۹۹۰، ص ۱۵). از سویی دیگر برای پی بردن به میزان پیشرفت دانشگاهها، بررسی و شناسایی آنها امری مهم میباشد. بر این اساس باید حکم کنیم که یکی از موثرترین و کارسازترین مولفههای نظام آموزش عالی را اعضای هیأت علمی دانشگاه تشکیل میدهد و عملکرد آنها بیش از هر چیز در تدریس آنها متجلی خواهد شد (ذوالفقار و مهرمحمدی، ۱۳۸۳).
بهرنگی (۲۰۰۴، ص ۲۹) تدریس واقعی را آموزش نحوه یادگیری به شاگردان میداند. اهداف نیز مجموعه مقاصدی هستند که ما میخواهیم در پایان، به آنها دست یابیم و در جهت رسیدن به آنها تلاش میکنیم. هدفها شاخص هایی هستند که در طول مسیر، نقش هادی را ایفا می کنند، بنابراین هر نظام آموزشی برای اینکه تدریس برتری داشته باشد باید اهداف روشنی را برای تدریس، قبل از شروع این فرایند مشخص کرده باشد (آنجلو[۴]، ۱۹۹۴). در واقع بدون تعیین اهداف تدریس[۵] روشن نمیتوانیم در مورد میزان تلاش موثر در راه رسیدن به هدف، زمان صرف شده برای تدریس و آموزش، و زمانهایی که مدرس و فراگیر در کلاس منفعلند، ارزیابی انجام دهیم. تجربه نشان داده است که تنظیم اهداف تدریس روشن می تواند تدریس و یادگیری را در کلاس درس موثرتر کند. با تنظیم اهداف چالشبرانگیز اما قابل دسترس و دستیابی به موفقیتهای کوتاهمدت در مسیر حرکت، اعتماد به نفس افزایش یافته و انگیزه ادامه حرکت در جهت هدفها افزایش مییابد (آنجلو، ۱۹۹۴).
اما تدریس در محیط دانشگاه همیشه تاثیرگذار نیست. اگرچه مدرسان دانشگاهی معمولا از نظر دانش محتوایی مرتبط با رشته خودشان قوی هستند، اما بسیاری از آنها دانش محدودی درباره نظریه ها و الگوهای تدریس دارند (هنسون[۶]، ۲۰۰۳). مدرس دانشگاهی متخصص رشته خودش است و دانش تخصصی و پژوهشی رشته خود را دارد، اما هنگامی که در جایگاه مدرس آن دانش قرار میگیرد ناگزیر است آن دانش را از حالت تخصصی و یادگرفته شده در ذهن خود تبدیل به دانشی قابل یادگیری برای مخاطبان و دانشجویان نماید. در اینجاست که وی باید دانش دیگری را به نام “دانش تربیتی” به کار گیرد تا “دانش تخصصی” خود را قابل یاددهی-یادگیری کند. این دانش میان رشتهای حاصل از تلفیق دانش تخصصی و دانش تربیتی، گاه آنچنان پنهان درآمیخته می شود که با آنکه یک تلفیق میانرشتهای اصیل است، مورد غفلت قرار میگیرد (خاکباز؛ علم الهدی، موسی پور و بابلیان، ۱۳۹۰). طراحی و نمایش یک درس به صورت موثر نیاز به مدرسانی دارد که دانش محتوا و تدریس را با هم تلفیق کنند (شولمن[۷]، ۱۹۸۷).
از زمانی که فناوریهای دیجیتالی بیشتر شبیه ابزارهای تفکر شده اند و فقط ابزارهای آموزشی نیستند، دانش فناورانه نیز به وجود آمده است که این نوع دانش برای مدرسان شامل فناوری اطلاعاتی همراه با دانش محتوایی و تربیتی می شود. در واقع چهارچوبی از دانش محتوایی، تربیتی و فناورانه به وجود آمده تا تشریح کند چگونه این سه جز از دانش میتوانند ترکیب شوند تا یک موضوع را با فناوری دیجیتال به طور موثری تدریس کنند (میشراو کهلر[۸]، ۲۰۰۶ و نیس[۹]، ۲۰۰۵ ). انوری رستمی وشهائی (۱۳۸۸) معتقدند که دانش یکی از عواملی است که می تواند بر بهبود نوآوری[۱۰] اثرگذار باشد، چرا که امروزه، نیاز به یادگیری و تغییر در سازمانها رو به افزایش است.
امروزه نوآوری و پیشرفت فنی، حاصل تعاملات پیچیده اجزا در تولید، توزیع و کاربرد انواع مختلف دانش است. عملکرد نوآورانه هر کشور تا حد زیادی به نحوه ارتباط و به کارگیری این اجزا (به عنوان عناصر یک سیستم یکپارچه) بستگی دارد (تقوی و پاکزاد، ۱۳۸۶(. در واقع با پیشرفت روزافزون دانش و فناوری و جریان گسترده اطلاعات امروزه جامعه ما نیازمند پرورش انسانهایی است که بتوانند با مغزی خلاق با مشکلات روبرو شده و به حل آنها بپردازند. در این رویکرد نیاز به آموزش و تقویت خلاقیت و خلق افکار نو برای رسیدن به جامعهای سعادتمند از اهمیت خاصی برخوردار است. افزایش خلاقیت در سازمانها می تواند به ارتقای کمیت و کیفیت خدمات، کاهش هزینهها، جلوگیری از اتلاف منابع، کاهش بروکراسی و در نتیجه افزایش کارایی و بهرهوری و ایجاد انگیزش و رضایت شغلی در کارکنان منجر گردد (علیرضایی و تولایی، ۱۳۸۷).
روشن است که موسسات آموزشی نیز باید روشهای سنتی فعالیتهای خود را مورد بازبینی قرار داده، و به منظور ماندگاری سازمان در زمان حال و آینده اقدام به به کارگیری روشها و فنون جدید کنند (شرفی، ۱۳۸۷).
بنابراین راه کمک به این سازمانها تدوین سیاستهای حمایتگر از نوآوری میباشد، اولین گام در تدوین سیاستهای مناسب برای حمایت از نوآوری در موسسات بررسی عوامل موثر و محرک نوآوری و همچنین چگونگی تاثیر این عوامل بر سازمانها میباشد که می تواند نوآوری و خلاقیت را در سازمان تحت تاثیرخواه مثبت یا منفی قرار دهد (منطقی، خسروپور و خانی، ۱۳۹۲).
با توجه به مطالب ذکر شده و با توجه به نقشی که عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی می تواند در تعیین اهداف تدریس اعضای هیأت علمی داشته باشد، مطالعه حاضر به بررسی رابطه بین عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی و اهداف تدریس اعضای هیأت علمی پرداخته است، همچنین متغیر دانش اعضای هیأت علمی در این پژوهش به عنوان متغیر میانجی مورد بررسی قرار گرفته است.
۱-۲- بیان مسأله
امروزه دانشگاهها کارکرد زیادی در جهت توسعه همه جانبه به ویژه فرهنگ حاکم بر جامعه دارند. دانشگاهها که مقدرات کشور در دست آنهاست، کارکردهای اساسی در زمینه تولید، اشاعه و تربیت نیروهای کارامد و همچنین گسترش فرهنگ اصیل اسلامی دارند (محبوبی و توره، ۱۳۸۷). از طرفی اعضا هیأت علمی در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی به عنوان یکی از عوامل اصلی تلقی میشوند که نحوه عملکرد آنها به خصوص در آموزش نقش اساسی در بازدهی و کیفیت دانشگاههادارد ( لسانی و محمدی، ۱۳۹۰). عوامل بسیاری مانند راهبردهای تدریس، تجربه کار، محیط دانشگاهی، هوش هیجانی، خودکارآمدی، خوداتکایی و برون گرایی میتوانند بر عملکرد اعضای هیأت علمی موثر باشند، اما اهداف تدریس در بین این عوامل، مهمترین نقش را ایفا می کند. در واقع اهداف به زندگی جهت داده و برای انتخابهایی که در زندگی انجام میدهیم ایجاد انگیزه می کنند و علاوه بر اینکه نقش محرک را در انجام وظایف ایفا می کنند و بر پردازش اطلاعات نیز موثر واقع میشوند (شانک[۱۱]، ۲۰۰۲). تدریس کنش متقابل استاد و فراگیر است که در این تعامل استاد با برنامه ریزی تلاش می کند تا شرایط مطلوب تغییر را به وجود آورد. بعضی تدریس را بیان صریح معلم درباره آنچه باید یادگرفته شود میدانند و گروهی دیگر تدریس را همورزی متقابلی میدانند که بین معلم و شاگرد و محتوا در کلاس درس جریان دارد. گروه زیادی از مربیان، متخصصان تعلیم و تربیت فراهم آوردن موقعیت و اوضاع و احوالی که یادگیری را برای شاگردان آسان کند تدریس نامیدهاند. از مجموعه تعاریف ارائه شده در این زمینه میتوان نتیجه گرفت که تدریس یک فعالیت است. اما نه هرنوع فعالیتی، بلکه فعالیتی که آگاهانه و براساس هدف خاصی انجام میگیرد، فعالیتی که بر پایه وضع شناختی شاگردان انجام میپذیرد و موجب تغییر آنان می شود. بنابراین به طور کلی، عمل تدریس یک سلسله فعالیتهای مرتب، منظم، هدفدار و از پیش طراحی شده است؛ فعالیتی که هدفش ایجاد شرایط مطلوب یادگیری است، فعالیتی که به صورت تعامل و رفتار متقابل بین معلم و فراگیر جریان دارد (شعبانی، ۱۳۸۷، ص ۱۰۳ و ۱۰۴). تدریس در واقع به کنش متقابل بین استاد و دانشجو اشاره دارد که در طی آن تغییراتی در ویژگیهای روانی، فکری و رفتاری دانش آموزان صورت میگیرد، این فعالیت در واقع کاملا برنامه ریزی شده و براساس هدف خاصی صورت میگیرد.
هدف نهایی تدریس یا حالت مطلوب به وسیله مجموعه ای از تکالیف که مستلزم پایهای از آگاهی و معلومات مشخص و ساخت فکری و فرایندهای شناختی معین است، تعیین می شود (شعبانی، ۱۳۸۷، ص ۱۰۹). در واقع اهداف، چگونگی سازماندهی فرایندهای تفکر، رفتار و واکنشهای احساسی را تحت تاثیر قرار می دهند (شوتز، کرودر و وایت[۱۲]، ۲۰۰۱). لازم به ذکر است که مهمترین گام در یک طرح ارزشیابی بیان نگرشها و انتظارات دانشجویان است، که این انتظارات در واقع به عنوان نتایج یا اهداف تدریس به شمار میروند. شناسایی این انتظارات به عنوان نقطه مرکزی در فعالیتهای یک استاد به شمار میرود (فرخ نژاد و پیردادیان،۱۳۹۰). آنجلو و کراس[۱۳](۱۹۹۳) اهداف تدریس را به معنای توصیفات اعضای هیأت علمی در مورد آنچه که میخواهند دانشجویان فراگیرند، میدانند. بنابراین به طور کلی میتوان اهداف تدریس را همان حالت مطلوب (شوتز و همکاران ، ۲۰۰۱)، دانست که برگرفته از نگرشها و انتظارات دانشجویان (فرخ نژاد و پیردادیان) و توصیفات (انتظارات) اساتید (آنجلو و کراس،۱۹۹۳) بوده و سعی بر آن است که اساتید و دانشجویان در تعامل با هم به کمک یک سلسله فعالیتهای مرتب، منظم، هدفدار و از پیش طراحی شده (شعبانی، ۱۳۸۷، ص ۱۰۳ و ۱۰۴) ، به آن دست یابند.
در سیاهه ارائه شده توسط آنجلو و کراس (۱۹۹۳)، اهداف تدریس به شش دسته تقسیم میشوند که این اهداف شامل: ۱- دسته اول اهداف تدریس اعضای هیأت علمی، تدریس مهارت های سطوح برتر تفکر[۱۴]به دانشجویان میباشد که شامل تفکر انتقادی، منطقی، انعکاسی، فراشناختی و تفکر خلاق میباشد. این نوع تفکر زمانی که افراد با مسائل ناآشنا، ابهامات و سوالات و پرسشها یا معضلات روبرو میشوند فعال میگردد (کینگ، گودسان و روحانی[۱۵]، ۲۰۱۱). ۲- دومین دسته از اهداف تدریس، تدریس مهارت های اساسی و بنیادی موفقیت تحصیلی به دانشجویان[۱۶]می باشند که شامل مهارت های خواندن، نوشتن، ریاضیات و زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم و همچنین شامل مهارت های یادگیری و خواندن، که برای موفقیت دانشجویان در سطوح مختلف دانشگاهی لازم است، میباشد (مرکز موفقیت درسی دانش آموزان[۱۷]، ۲۰۰۷). ۳- دسته سوم از این اهداف شامل تدریس دانش و مهارت های یک رشته به صورت خاص (موضوعی) به دانشجویان[۱۸]می شود که تمرکز این دسته از اهداف بر یادگیری مفاهیم و فهم جوانب مختلف یک رشته بوده، و در نهایت دانشجویان را برای ارائه آموزش آماده می کند (دانش خاص یک رشته یا حرفه در یک حیطه خاص) (آنجلو و کراس، ۱۹۹۳، ص ۲۰ و ۲۱). ۴- دسته چهارم اهداف شامل تدریس هنرهای آزاد و ارزشهای تحصیلی[۱۹]بوده که هنرهای آزاد در اصل به دورهای از مطالعات اطلاق می شود که در خور یک فرد بوده و شامل هفت حیطهی حساب، هندسه، نجوم، دستور زبان، بلاغت، منطق، و موسیقی میباشد (جنکسلا[۲۰]، ۲۰۱۲) . ارزشهای تحصیلی نیز به توسعه درک و فهم نسبت به ارزش و جایگاه علوم انسانی و طبیعی، توسعه تعهد نسبت به حقوق و مسئولیتهای شهروندی، آگاهی نسبت به مسائل اجتماعی زمان معاصر، یادگیری طولانی مدت، درک مسائل زیبایی شناختی، توسعه ادراکات در رابطه با علوم و فناوری، توسعه ادراکات در مورد سایر فرهنگها و توسعه دیدگاه های تاریخی در رابطه با مسائل اشاره دارد (آنجلو و کراس، ۱۹۹۳).
۵- دسته پنجم از اهداف، شامل تدریس مهارت های آمادگی حرفهای و شغلی به دانشجویان[۲۱]میباشد که کارلوس (۲۰۱۲) به آن به عنوان توانایی دانشجویان برای کار با دیگران به صورت سازنده اشاره می کند و در واقع این دسته از اهداف را به عنوان مهارت های مدیریتی تلقی می کند (رجائی زاده، ۱۳۹۲). ۶- دسته ششم از اهداف، شامل تدریس مهارت های رشد شخصی به دانشجویان[۲۲] است که شامل توسعه تعهد به ارزشهای فردی وشخصی، توسعه احترام به دیگران و توسعه تفکر در مورد خود میباشد (آنجلو و کراس، ۱۹۹۳).
صرف نظر از هدف تدریس؛ در فرایند تدریس، دانش معلمان شکل میگیرد، این دانش شامل اندوخته شخصی معلمان از اطلاعات، مهارت ها، استراتژیها و تجارب مربوط به دوران پیش و ضمن خدمت آنان میباشد (فایوز[۲۳]، ۲۰۰۳). صاحبنظران تعاریف متعددی از دانش ارائه دادهاند از جمله نوناکو و تیس[۲۴](۲۰۰۱)، دانش را توانایی واکنش نشان دادن به موقعیتهای واقعی و انجام دادن کارها به جای صحبت کردن (صرف) درمورد آنها تعریف می کنند. در واقع دانش آمیختهای سیال از تجربیات قاعدهمند، ارزشها، اطلاعات مفهومی و بینش تخصصی است که چارچوبی را برای ارزیابی و به هم پیوستن تجربیات و اطلاعات جدید فراهم می کند. دانش در ذهن متخصصان شکل میگیرد و توسعه مییابد. در سازمانها دانش نه تنها در اسناد و مدارک که در تجربیات، تلاشها، فرایندها و جریانات روزمره سازمان هم وجود دارد ( داونپورت و پروساک[۲۵]، ۱۹۹۸، ص ۵ و گامل گارد و ریتر[۲۶]، ۲۰۰۳، ص ۵). جنکس[۲۷] (۲۰۰۸) دانش را به عنوان اطلاعات زمینهای تعریف می کند وی بیان می کند که دانش، قابلیت بشر است که می تواند کسب شود و از طریق یادگیری گسترش یابد ( سین و وایلد[۲۸]، ۲۰۱۴). اطلاعات جریانی از پیامهاست در حالی که دانش به وسیله جریانی از اطلاعات، تاکید بر تعهد و اعتقادات دارنده آن ایجاد شده و سازماندهی می شود این تعریف بر جنبه اساسی دانش که مربوط به عمل انسان است تاکید می کند (نوناکا[۲۹]، ۱۹۹۴). دانش یک منبع مهم سازمانی است که مزیت رقابتی پایداری را برای یک اقتصاد پویا و رقابتی فراهم می کند ( داونپورت و پروساک، ۱۹۹۸؛ فوس و پیدرسن[۳۰]، ۲۰۰۲؛ ؛ اسپیندر و گرانت[۳۱]، ۱۹۹۶؛ گرانت، ۱۹۹۶). کینگ[۳۲] (۲۰۰۹) نیز دانش را به صورت باور فردی قابل توجیه تعریف می کند. در واقع این دانش از اذهان افراد سرچشمه گرفته و توسط آنها به کار برده می شود (الوانی، ناطق و فراحی، ۱۳۸۶). به طور کلی دانش آمیختهای سیال از تجربیات، ارزشها، اطلاعات مفهومی، بینش تخصصی ( داونپورت و پروساک، ۲۰۰۰ و گامل گارد و ریتر، ۲۰۰۳)، و مهارت هایی (فایوز، ۲۰۰۳) است که از فرایندها و تجربیات روزمره (داونپورت و پروساک، ۱۹۹۸، ص ۵ و گامل گارد و ریتر، ۲۰۰۳، ص ۵) حاصل می شود و در زندگی افراد کاربرد دارد (الوانی و همکاران، ۱۳۸۶) و دانش به عنوان توانایی بشر، هم کسب کردنی است و هم از طریق یادگیری قابلیت گسترش یافتن را دارد (جنکس، ۲۰۰۸ به نقل از سین و وایلد، ۲۰۱۴). در زمینه دانش میشرا و کهلر [۳۳](۲۰۰۶)، به چارچوب دانش محتوایی، تربیتی و فناورانه[۳۴]، اشاره کرده و بیان می کنند که این چهارچوب شامل سه نوع دانشهای محتوایی[۳۵]، تربیتی[۳۶]و فناورانه[۳۷] در تدریس و یادگیری دانشجویان میباشد.
دانش محتوایی یا دانش موضوعی یعنی تخصص در زمینه دروس، که مستلزم کسب دانش محتوایی معمول(عمومی)، (شولمن، ۱۹۸۶) و دانش محتوایی تخصصی میباشد (بال، تیمز و فیلپس[۳۸]، ۲۰۰۸). دانش عمومی مثلا در ریاضیات شامل دانش ریاضی مورد نیاز در همه حرفهها و مشاغل مربوط به ریاضیات می شود (هیل، بال و شیلینگ[۳۹]، ۲۰۰۸) و دانش تخصصی شامل دانش ریاضی خاص که فقط برای تدریس ریاضیات لازم است میباشد (بال و همکاران، ۲۰۰۸). دانش تربیتی نیز به معنای آگاهی از روشها و استراتژی های تدریس و یادگیری بوده و شامل توانایی طراحی، اجرا و ارزیابی دستورالعملهایی است که به نیازهای دانش آموزان پاسخ میدهد (الشهری[۴۰]، ۲۰۱۲). سومین نوع دانش، دانش فناورانه نامیده می شود که این نوع دانش به معنی درک مفهومی و عملی از فناوری اطلاعات و چگونگی استفاده صحیح از آن، در زمینه های مختلف، میباشد ( هریس، میشرا و کهلر[۴۱]، ۲۰۰۹) .
در دورهای که مضاعف شدن تولید علم و دانش به کمتر از پنج سال رسیده، مساله اساسی به نام انفجار اطلاعات، تحولی عظیم و واقعیتی غیر قابل انکار است، نقش محوری دانشگاهها و نظام آموزش عالی در شکل گیری و رهبری این تحولات، انکارناپدیر است (سبحانی نژاد و افشار، ۱۳۸۸). در واقع دانشکده ها و دانشگاهها باید به گونه ای مدیریت و رهبری شوند که نوآوری به عنوان یک فرهنگ و بخش طبیعی فعالیتهای روزانه درآمده و به عنوان دانش افزوده برای همه اعضای هیأت علمی و دانشکده مطرح شود (شرفی، ۱۳۸۷). نوآوری دانشگاهی[۴۲] به معنی چگونگی پاسخگویی و واکنش و تجزیه و تحلیل آموزش عالی به نیروهای نوآور و پاسخگویی به این نیازها براساس تغییر در آینده میباشد (کریستنس و ارینگ[۴۳]، ۲۰۱۱). لو و چن[۴۴] (۲۰۱۰) نوآوری دانشگاه را شامل تغییر در ساختار و فرایندهای یک سازمان و موسسه دانسته اند که در جهت به کارگیری مفاهیم جدید مدیریتی، و انجام عملیاتی مانند به کارگیری کارگروههای متخصص در تولید، مدیریت زنجیره تامین یا سیستمهای مدیریت کیفیت حرکت می کند تعریف کرده اند. دانشگاه نوآور و کارآفرین در واقع شامل نوآورنهترین، جالب توجهترین و موفقترین نمونه کارهایی که دانشگاهها و دانشکده ها در سراسر کشور به منظور ترویج نوآوری انجام می دهند (دفترمدیریت نوآوری وتوسعه اقتصادی کارآفرینی با همکاری و مشاوره: شورای ملی مشورتی درنوآوری و کارآفرینی[۴۵]، ۲۰۱۳) به تعبیردراکر[۴۶](۱۹۹۹) از نظر علم مدیریت نوآوری دانشگاهی به معنای تغییری است که بعد تازهای از عملکرد را خلق می کند. و از نظر سازمانی نوآوری به معنی استفاده از یک ایده جدید است؛ در واقع به فرایند خلق، توسعه و اجرای یک ایده یا رفتار جدید نوآوری دانشگاهی گفته می شود. به طور کلی میتوان نوآوری دانشگاهی براساس مجموع تعاریف نویسندگان ذکر شده به صورت تغییر ساختار و فرایندهای یک سازمان (لو و چن، ۲۰۱۰) در جهت پاسخگویی به نیازهای نیروهای نوآور، براساس تغییرات در آینده (کریستنس و ارینگ، ۲۰۱۱) از طریق خلق، توسعه و اجرای یک ایده یا رفتار جدید (دراکر، ۱۹۹۹) تعریف کرد.
از عوامل مهم ایجاد نوآوری در دانشگاه میتوان به ارتباط بیرونی[۴۷]، ساختار[۴۸]، افراد ذینفع[۴۹] و قوانین و مقررات[۵۰] (بارلنگا[۵۱]، ۲۰۱۰)، اشاره کرد: ۱- ساختار: ساختار سازمانی انتظار موجود از نقش و ارتباطات میان آنها میباشد که در طی آن وظایف افراد تقسیم بندی و هماهنگ میگردد و به دو نوع ساختار تواناساز (رویه ها و نقشهای منعطف و مشکلات به عنوان فرصتهای یادگیری) و ساختار بازدارنده (نقشها و رویه ها اجباری بوده و مشکلات به عنوان فشار) تقسیم میگردد (هوی و میسکل[۵۲]، ۲۰۰۸، ص ۲۵ و ۱۱۴). ۲-ارتباطات بیرونی: بارلنگا (۲۰۱۰) ، این نوع ارتباط بیرونی را عامل موثر برای تبدیل شدن به دانشگاه نوآور میداند.۳- ذینفعان: ذینفعان نیز اغلب با گروه های ذینفع، فرد یا گروهی از افراد که در تصمیم گیریها، سیاستها، روشها، شیوه ها، اقدامات و اهداف سازمان تاثیرگذار هستند، شناخته میشوند (گود پاستر[۵۳]، ۱۹۹۱)، همچنین ۴- قوانین و مقررات: دانشجویان با توجه به شرایطی که پیش خواهد آمد نیازمند دنبال کردن رویه ها و قوانین دانشگاهی هستند و بایستی این قواعد و سیاستها را شناخته و از وجود آن آگاه باشند (دانشگاه آرکانزاس[۵۴]، ۲۰۱۲).
بنابراین براساس موارد فوق، و با توجه به اهمیت مباحث نوآوری دانشگاهی و اهداف تدریس و همچنین دانش اعضای هیأت علمی در نظامهای آموزشی و دانشگاهها و با توجه به اینکه هیچ تحقیقی در خصوص اینکه آیا رابطه معناداری بین عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی و اهداف تدریس با نقش واسطهگری دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز وجود دارد یا خیر، انجام نگرفته است، تحقیق حاضر در صدد است تا به بررسی رابطه بین عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی و اهداف تدریس با نقش واسطهگری دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز بپردازد.
۱-۳- ضرورت و اهمیت پژوهش