پور اسکندری (۱۳۸۰) با بهره گرفتن از روش شعاعی، چندضلعی تیسن و تحلیل شبکه ضمن بررسی نحوه توزیع سوانح آتشسوزی در شهر کرج، به مکانیابی ایستگاههای آتشنشانی اقدام کرد.
سعیدیخواه (۱۳۸۳) به بررسی تأسیسات و تجهیزات شهری (پست-مخابرات-آتشنشانی) و مکانیابی آنها در بافت قدیم و جدید شهر مشهد پرداخت. نتیجه کار استخراج نقشههای میزان و مقدار و مکانیابی خدمات است که با وضع موجود نیز سنجیده شده و میزان کمبودها مشخصشده است. نتیجه بهدستآمده حاکی از اختلاف زیاد بین مقدار و مکان گزینی خدمات در وضع موجود و وضع مطلوب میباشد.
عادلی (۱۳۸۶) پژوهشی در مورد مکانیابی ایستگاههای آتشنشانی شهر گرگان انجام داده و پس از ارزیابی ایستگاههای موجود، مکانهای جدید را پیشنهاد میکند.
نظریان و کریمی (۱۳۸۸) با توجه به معیارهای شعاع پوششی، تراکم جمعیت، نزدیکی به شبکه معابر (دسترسیها) و کاربری اراضی (همسایگیهای سازگار و ناسازگار) به ارزیابی توزیع فضایی و مکانیابی ایستگاههای آتشنشانی شهر شیراز با بهره گرفتن از GIS پرداختند. چنین نتیجه شد که تعداد ایستگاههای موجود شهر شیراز، بیش از نیمی از محدوده فعلی شهر خارج از شعاع پوشش استاندارد (سه تا پنج دقیقه) هستند و نیازمند به مکانیابی ایستگاههای جدید میباشند؛ بنابراین با بهره گرفتن از فرایند تحلیل سلسله مراتبی و تلفیق آن باقابلیتهای GIS، برای مناطقی که خارج از شعاع عملکردی ایستگاههای موجود بودند، ایستگاههای جدیدی مکانیابی گردید.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
مشکینی و همکاران (۱۳۸۹) به تحلیل فضایی-مکانی تجهیزات شهری و کاربست مدل تحلیل سلسله مراتبی در محیط GIS (مطالعه موردی: ایستگاههای آتشنشانی هسته مرکزی تهران) پرداختند. در این مطالعه به کمک تلفیق مدل تحلیل سلسله مراتبی و منطق ارزشگذاری لایهها در GIS، مدلی برای مکانیابی ایستگاههای آتشنشانی ارائه شد. درنهایت سایتهایی بهمنظور احداث ایستگاههای آتشنشانی پیشنهادشدهاند که با کمک ایستگاههای موجود قادر خواهند بود کل منطقه را تحت پوشش قرار دهند.
هادیانی و کاظمیزاد (۱۳۸۹) مکانیابی ایستگاههای آتشنشانی شهر قم با بهره گرفتن از تحلیل شبکه و مدل AHP در محیط GIS را انجام دادند. نتایج نشان میدهد که الگوی پراکنش ایستگاههای آتشنشانی شهر قم در وضع موجود از الگوی مناسبی برخوردار نیست و فاصله زمانی رسیدن خودروهای آتشنشانی به آخرین نقطهی منطقه تحت پوشش خود بیش از پنج دقیقه میباشد و یکسوم شهر را پوشش نمیدهد؛ بنابراین برای مناطق خارج از شعاع عملکردی ایستگاههای موجود، پنج ایستگاه جدید مکانیابی و پیشنهاد گردید تا کل فضای شهر بر اساس استاندارد سهدقیقهای رسیدن خودروهای آتشنشانی به محل حریق، تحت پوشش ایستگاههای آتشنشانی موجود و پیشنهادی قرار گیرد.
زیاری و یزدانپناه (۱۳۹۰) به بررسی مکانیابی ایستگاههای آتشنشانی شهر آمل با بهره گرفتن از مدل AHP در محیط GIS پرداختند. با بهکارگیری روش همپوشانی، معیارهای وزن دهی باهم تلفیق و مکان بهینه برای استقرار ایستگاههای آتشنشانی مشخص شد. علاوه بر چهار ایستگاه موجود، دو ایستگاه پیشنهاد میشود.
دیوید ایوانس[۵] (۲۰۰۴) نقش GIS را در مدیریت بحران حوادث مرتبط با فعالیتهای سازمان آتشنشانی تعیینکننده دانست و اظهار داشت علاوه بر اینکه GIS میتواند در کاهش خسارات در زمان قبل از وقوع حادثه با مکانیابی بهینهترین مکانها برای احداث ایستگاهها مؤثر باشد، بلکه میتواند کارایی بالایی نیز در حین امدادرسانی ایفا نماید.
در شهر بندرعباس تاکنون درزمینه مکان گزینی و مدلسازی ایستگاههای آتشنشانی با بهره گرفتن از روشهای تصمیمگیری چند معیار و GIS، مطالعهای انجامنشده است.
تصمیمگیری
تصمیمگیری[۶] درواقع طریقه عمل در مسیری خاص بهصورت آگاهانه جهت نیل به اهداف و مطلوب تعریفشده است تا بدین طریق گزینهای مناسب در میان انواع گزینهها انتخاب شوند. در مطالعات جغرافیایی فرایند تصمیمگیری بهصورت نظاممند و سلسلهمراتبی با تعریف مسئله آغاز و سپس با تعیین الزامات، تبیین اهداف، شناسایی گزینهها، تعریف شاخصها، انتخاب ابزار تصمیمگیری و ارزیابی جهت رتبهبندی گزینهها به اتمام میرسد. در این فرایند روشها و مدلهای متفاوتی برای تصمیمگیری به کار گرفته میشود که یکی از بارزترین آنها استفاده از مسائل مبتنی بر تصمیمگیریهای چند معیار شامل مدلهای تصمیمگیری چندهدفه و چند شاخصه است (پورطاهری، ۱۳۹۱).
تصمیمگیری مکانی
بیش از ۸۰ درصد دادهها و اطلاعات مورداستفاده جهت اتخاذ تصمیم، دارای ماهیت و جنبههای مکانی و البته زمانی هستند (محمدی، ۱۳۸۶). دادههای مکانی[۷]، عبارت از اقلام اطلاعاتی خام، نامرتب و پردازش نشده هستند که مرتبط با موقعیت مکانی و جغرافیایی مشخصی میباشند. دادههای مکانی بهخودیخود از ارزش و کارایی اندکی برخوردار هستند و جهت سودمند ساختن آنها بایستی تحت پردازش و تحلیلهای مکانی قرار گیرند. نتایج حاصل از پردازش دادههای مکانی منجر به مجموعهای از آگاهیها و یا اطلاعات مکانی میگردند. این اطلاعات خمیرمایهی فرایند تصمیمسازیهای مکانی را تشکیل میدهند. بخش اعظم تصمیمگیریها دارای ماهیت مکانی است بنابراین میتوان آنها را تصمیمگیری مکانی نامید. این نوع تصمیمگیریها که بایستی با لحاظ کردن ابعاد مکانی و زمانی به همراه عدم قطعیت آنها صورت گیرد، بسیار دشوار پیچیده و وقتگیر میباشند و لذا، بهرهگیری ازنظریات تصمیم به همراه فناوری تصمیم ضروری است (محمدی، ۱۳۸۶).
دیدگاههای متفاوت در تصمیمگیری
بنا به نظر کینی[۸] دو دیدگاه در تصمیمگیری وجود دارد:
روش گزینهمحورکه در آن ایجاد گزینههای تصمیمگیری مورد تاکید قرار میگیرد.
در این روش گزینهها باارزشهای از قبل تعیینشده ارزیابی میشوند.
روش ارزش محور که در آن ارزشها (معیارهای ارزیابی) بهصورت عناصر پایهای در تحلیل تصمیم مورداستفاده قرار میگیرد. در این روش ارزش بهعنوان عنصر اصلی در تصمیم بررسی میشود؛ بنابراین در اولین مرحله بر روی تعیین ارزشها تمرکز میشود؛ و مطابق باارزشها به ایجاد گزینه اقدام میشود.
تفاوت اساس بین این دو روش در این است که در روش گزینه محور ابتدا گزینهها شناسایی میشوند و یا از قبل وجود دارند و سپس به تعیین ارزشها اقدام میشود اما در روش ارزش محور ابتدا ارزشها تعیین و سپس بر اساس این ارزشها اقدام به ایجاد گزینه میکنند.
اصل کلی در ساخت فرایند تصمیمگیری بر این قرار است که ایجاد گزینههای تصمیمگیری باید بهگونهای باشد که رسیدن به ارزشهای تعیینشده در یک وضعیت تصمیمگیری به بهترین صورت انجام پذیرد (پرهیزگار، ۱۳۸۶).
مراحل تصمیمگیری چندمعیاری مکان
تصمیمگیری یک فرایند است که دربرگیرنده مراحل مختلف زیر است (محمدی، ۱۳۸۶):
تعریف مسئله
هر فرایند تصمیمگیری با شناخت و تعریف مسئله تصمیمگیری شروع میشود. عمدتاً نظر بر این است که مسئله تصمیمگیری درک تفاوت بین وضعیت مطلوب و موجود سامانه است. تعریف مسئله با مرحله آگاهی و بینش در فرایند تصمیمگیری همپوشی دارد. در این مرحله میتوان از فناوری تصمیم و توانمندیهای مختلف سامانه اطلاعات جغرافیایی کمال بهرهبرداری را نمود. در این مرحله میتوان پس از شناخت و تعریف دقیق مسئله، میتوان دادههای مکانی خام را در یک سامانه اطلاعات جغرافیایی جمع آوری و پردازش نمود.
معیارهای ارزیابی
در تحلیل چندمعیار مکانی، بعد از شناسایی مسئله تصمیمگیری مجموعهای از معیارهای ارزیابی در کانون توجه قرار میگیرند.
اصطلاح معیار یک واژه کلی است که مفاهیم مربوط به صفت و هدف را در برمیگیرد بنابراین معیار یک اساس برای ارزیابی و اندازهگیری تصمیم است. معیارهای ارزیابی باید دارای خصوصیات زیر باشند:
۱-بهاندازه کافی معرف طبیعت چندمعیار یک مسئله تصمیمگیری باشد.
۲-جامع و قابلاندازهگیری باشد.
۳-یک مجموعه معیار باید کامل، عملیاتی و حتیالامکان در حالت کمینه باشند.
۴- بتوان آن را بهصورت یک نقشه در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی نشان داد.
۵- قابلیت تبدیل به واحدهای قابلمقایسه و متناسب باهم را داشته باشند.
معیار دو نوع میتواند باشد:
الف- فاکتور، یک فاکتور معیاری است که شایستگی یک گزینه ویژه برای فعالیت تحت بررسی را کاهش یا افزایش میدهد. برای مثال در احداث ایستگاه آتشنشانی، شبکه ترافیک میتواند یک فاکتور باشد.
ب- محدودیتها، محدودیت به محدود کردن گزینههای تحت بررسی گفته میشود (پرهیزکار، ۱۳۸۶).
تولید نقشههای معیار
با تعیین مجموعهای از معیارها برای ارزیابی گزینههای تصمیمگیری هر معیار با بهره گرفتن از توابع موجود در سامانه اطلاعات جغرافیایی بهصورت یک نقشه معیار درمیآید و سپس در پایگاه داده آن ذخیره میگردد.
یک نقشه معیار بیانگر توزیع مکانی از صفتی است که بر پایه آن صفت درجه دستیابی به اهداف ملازم با آن اندازهگیری میشود. بر همین اساس نقشههای معیار در دو نوع، با عنوان نقشههای عامل (معیار ارزیابی) و نقشههای مربوط به محدودیت مطرح میشوند.
در ارزیابی چندمعیار مکانی برای دستیابی به یک هدف معین باید سنجهها یا شاخصهایی را تعریف و معین کرد که بر مبنای آنها بتوان به هدف معین دستیافت. این سنجهها یا شاخص را معیار ارزیابی مینامند.
استانداردسازی نقشههای معیار
نقشههای معیار را میتوان در انطباق با مقیاسهای اندازهگیری تحت عنوان نقشههای معیار کیفی و کمّی طبقهبندی کرد. ازآنجاییکه هر نقشه معیار یا هر صفت دارای محدوده و مقیاسهای اندازهگیری متفاوتی است، برای تحلیل و ارزیابی چندمعیاری مکانی باید مقیاس اندازهگیری آنها را همخوان و متناسب باهم کرد. برای همسانسازی مقیاسهای اندازهگیری و تبدیل آنها به واحدهای قابلمقایسه از فرایند استانداردسازی معیارها استفاده میشود.
سه رویکرد اصلی برای استانداردسازی نقشههای معیار وجود دارد:
۱) روشهای قطعی مانند روش خطی
۲) روش احتمالی
۳) روش فازی
گزینهها
گزینهها یا انتخابها در کانون تصمیمگیری قرار دارند زیرا در غیر این صورت بیش از یکراه برای اقدام وجود نداشته و هیچ گزینشی به عمل نمیآید. گزینههای تصمیمگیری شامل مسیرهای پیشنهادی از اقداماتی است که تصمیم گیر باید از میان آنها یکی را انتخاب کند.
هر گزینه تصمیمگیری مکانی در حداقل حالت خود شامل دو مولفه پایه است:
۱) اقدام (چه) کاری باید انجام داد؟
۲) مکان (کجا باید انجام شود؟)
هر گزینه بر اساس متغیر (صفات) سنجیده میشود. یک متغیر یک کمّیت قابلاندازهگیری است که در هر مقطع دارای یک ارزش معین است. اگر یک متغیر توسط تصمیم گیر قابلکنترل باشد آن را متغیر تصمیم میگویند. متغیرهای تصمیم بر اساس وضعیت مسئله در قالبهای تعیینی، تصادفی (احتمال) و زبانی مطرح میشوند.
متغیر تعیینی: متغیرهای که ارزش آنها به شانس وابسته نیست و گزینهای که با این متغیر سنجیده میشود نتیجه قطعی و مشخص دارد.
متغیر تصادفی: اگر متغیرهای توصیفکننده یک گزینه دارای توزیع احتمالاتی شناختهشدهای باشند، این متغیرها را تصادفی میگویند که دارای آمیزهای از تغییرپذیری و عدم قطعیت هستند.
متغیرهای زبانی (فازی): متغیرهایی که ارزش آنها در قالب کلمات و جملات مطرح در زبان عادی بیان میشود (مانند فاصله زیاد و خیلی زیاد، فاصله کوتاه و خیلی کوتاه)
محدودیتها
محدودیتها، قیودیاند که بهطور طبیعی یا از سوی جوامع انسانی تحمیلشده و اجازه نمیدهند برخی از اقدامات خاص صورت پذیرد (محمدی، ۱۳۸۶). گزینههایی را که در آن ملاحظات مربوط به تمام محدودیتها در نظر گرفتهشده است گزینههای ممکن میگویند. به همین ترتیب به گزینههایی که در انطباق با محدودیتها قرار ندارند، گزینههای ناممکن (غیرقابلقبول) گفته میشوند.
روشهای وزن دهی: