از طرفی، افرادی که اعتقادات مذهبی قویتری دارند، میزان پایینتری از هیجانات منفی و افسردگی را تجربه، از حمایت اجتماعی بالاتر و اضطراب کمتری برخوردار و در نهایت احساس شادمانی بیشتری در زندگی خود دارند. مذهب، بسیاری از نیازهای اساسی انسان را برآورده میکند و خلاءهای اخلاقی، عاطفی و معنوی او را پر میکند، امید و قدرت را در فرد تحکیم نموده و خصوصیات اخلاقی، معنوی را در فرد و اجتماعات استحکام داده، پایگاه بسیار محکمی برای انسان در برابر مشکلات و مصائب و محرومیتهای زندگی ایجاد میکند. از آنجایی که معنویت یکی از نیازهای درونی انسان بوده و برخی صاحب نظران، آن را متضمن بالاترین سطوح زمینههای رشد شناختی- اخلاقی و تلاش همواره آدمی برای معنا بخشیدن به زندگی و پاسخ به چراهای زندگی می دانند، همچنین، ه عنوان توانایی تجربه شده ای به حساب میآید که به افراد امکان دستیابی به دانش و فهم بیشتر را میدهد و زمینه را برای رسیدن به کمال و ترقی در زندگی فراهم میسازد، بنابرین میتواند در شادی و روحیه بالای افراد نقش پر رنگی داشته باشد(ساغروانی، ۱۳۸۸).
به طورکلی مذهب و داشتن نگرش مذهبی به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر شادمانی افراد شناخته شده است. باور به اینکه خدایی هست، که موقعیتها را کنترل میکند و ناظر بر بندگان خویش است، تا حد زیادی اضطراب را کاهش میدهد. به طوری که اغلب افراد مؤمن، رابطه خود با خداوند را مانند یک دوست بسیار صمیمی، توصیف میکنند و معتقدند که میتوان از طریق توسل به خداوند، موقعیتهای غیرقابل کنترل را به طریقی کنترل نمود. به نظر میرسد، جهتگیری مذهبی میتواند موجب احساس شادکامی گردد. در واقع، رابطه شخصی با وجودی برتر، سبب چشم انداز مثبتی در زندگی میشود(مظفری و هادیان فرد، ۱۳۸۴). بنابرین این تحقیق به دنبال آن است تا مشخص کند که آیا بین هوش معنوی و شادکامی با رفتار شهروندی سازمانی رابطه ای وجود دارد؟
۱-۳- اهمیت و ضرورت پژوهش
جذب و تربیت نیروی انسانی ماهر و متخصص از دشواری های عمده سازمانها میباشد. ولی دشوارتر از آن ایجاد شرایطی جهت تداوم فعالیت آنان و حفظ انگیزه کاری است. در واقع نیروی انسانی مهمترین نقش را در افزایش و کاهش بهره وری سازمان به عهده دارند، یعنی اگر سازمان از بیشترین سرمایه و بهترین تکنولوژی و امکانات برخوردار باشد اما فاقد نیروی انسانی مولّد و با انگیزه باشد، به هدف خود نخواهد رسید. لذا توجه به متغیرهای مؤثر در بهبود عملکرد نیروی انسانی سازمانها و یافتن رابطه میان این متغیرها بسیار ضروریست. به همین علت بررسی نگرش های کارکنان در سازمان های مختلف به دلیل نتایج قابل ملاحظه ای که میتواند بر بهبود رفتارهای سازمانی داشته باشد طی چند دهه گذشته مورد توجه محققان و صاحب نظران علم مدیریت منابع انسانی بوده است(مهداد، ۱۳۸۵).
سازمانهای بالنده دارای ویژگیهای متعددی هستند. وقتی یک سازمان به سوی دستیابی به سطح بالای بهرهوری حرکت میکند یعنی تلاش برای رسیدن به مرحله بالندگی را آغاز کردهاست. یکی از مهمترین عوامل مؤثر در بهرهوری استفاده بهینه از نیروی انسانی در سازمان است. در نتیجه اگر بخواهیم نیروی انسانی سازمانها کارآمد و کارایی و بهرهوری شغلی در سطح مطلوب را داشته باشد باید از یافته ها و اصول روانشناسی در محیط کار استفاده کنیم. افرادی که از هوش قوی برخوردارند از نظر اجتماعی متعادل، شاد و سرزندهاند و هیچ گرایشی به ترس و نگرانی ندارند و احساسات خود را به طور مستقیم بیان و راجع به خود مثبت فکر میکنند. آنان مراقبت چشمگیری برای تعهد، پذیرش مسئولیت و قبول چارچوب اخلاقی دارند و در روابط خود با دیگران بسیار دلسوز و با ملاحظهاند و از زندگی عاطفی غنی، سرشار و مناسبی برخوردارند. آنان همچنین خود، دیگران و دنیای اجتماعی اطراف خود بسیار راحت برخورد میکنند (هینز[۱۱]؛ ۲۰۰۲، به نقل از خائف الهی، ۱۳۸۲).
توجه به رشد هوش معنوی در محیط کاری منجر به یافتن پاسخ چرایی کار توسط افراد می شود، در نتیجه کارکنان تمام وجودشان را به سازمان می آورند و کار را به عنوان یک مأموریت بیشتر از یک شغل، فرض میکنند و عملکردی مفیدتر خواهند داشت. محققان بیان میکنند که تشویق معنویت در محیط کار میتواند منجر به مزایا و منافعی از قبیل افزایش خلاقیت، افزایش صداقت و اعتماد، افزایش حس تکامل شخصی، افزایش تعهد سازمانی، بهبود نگرش های شغلی کارکنان همچون افزایش رضایت شغلی، مشارکت شغلی و نیز کاهش نیات ترک محیط کار، افزایش اخلاق و وجدان کاری، انگیزش بیشتر و نیز عملکرد و بهره وری بالاتر شود (فتاحی و همکاری، ۱۳۸۶). لذا مدیران سازمان ها میتوانند با بهبود جو حاکم بر سازمان از طریق اجازه مشارکت فعّالانه به کارکنان در امور سازمان و دادن مسئولیت در جهت اهداف سازمان به آن ها و به دنبال آن تقویت هوش معنوی این افراد و نهایتاً ایجاد شادی درونی در آنان، بدین طریق احتمال افزایش بهره وری در سطح فردی، گروهی و سازمانی را سبب شوند. بنابرین به خاطر اهمّیت گسترده ای که موضوع دارد، آن را از دو جهت، یکی اهمیتی که برای جامعه و دیگری، ارزشی که برای پژوهشگر به عنوان یک روانشناس سازمانی قرار است در یکی از سازمان های این مملکت با تخصص خود انجام وظیفه نماید، مورد بررسی قرار میگیرد. با توجه به این که تاکنون نقش عوامل فردی و محیطی بسیاری در بروز رفتار شهروندی از سوی پژوهشگران مورد بررسی قرار گرفته است، اما آنچنان که باید و شاید نقش دو متغیر پیش بین این پژوهش به خصوص، هوش معنوی کمتر مورد توجه متخصصین بوده است. لذا در این پژوهش سعی می شود در کنار عوامل روانشناختی، اثر هوش معنوی، مورد بررسی قرار گیرد تا بتوان با کسب یافته های جدید و انعکاس آن مسئولین ذیربط قدمی مؤثر در راه بهره ور تر شدن سازمان ها، برداشت.
۱-۴- اهداف پژوهش
تبیین قدرت پیشبینی کنندگی ابعاد هوش معنوی درخصوص رفتار شهروندی سازمانی
تبیین قدرت پیشبینی کنندگی ابعاد شادکامی درخصوص رفتار شهروندی سازمانی
۱-۵- تعاریف مفهومی متغیرها
۱-۵-۱- تعریف مفهومی هوش معنوی
هوشی است که با کمک آن فرد به عمیق ترین معانی، ارزشها، اهداف و بالاترین انگیزشهای خود دست مییابد(زوهر و مارشال، ۲۰۰۰).
۱-۵-۲- تعریف مفهومی رفتار شهروندی سازمانی
مجموعه ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما با این وجود توسط وی انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقش های سازمان میشوند (اپل بام و همکاران[۱۲]، ۲۰۰۴؛ به نقل از اسلامی و سیار، ۱۳۸۶).
۱-۵-۳- تعریف مفهومی شادکامی
شادی واژه ای است که معانی مختلفی مانند لذت آنی، لذت طولانی و لذت از کل زندگی را شامل می شود. بسیاری از روانشناسان بر این باورند که در مفهوم شادی حداقل سه جزء عاطفی، اجتماعی و شناختی وجود دارد. جزء عاطفی باعث حالات هیجانی مثبت، جزء اجتماعی منجر به روابط اجتماعی گسترده و مثبت با دیگران و جزء شناختی موجب برخورداری از تفکری است که وقایع روزمره با خوش بینی تعبیر و تفسیر می شود(فرانسیس[۱۳] و بولگر[۱۴]، ۱۹۹۷).
۱-۶- تعاریف عملیاتی متغیرها