۸.واژه های خارجی البته خیلی کم: کمیته ، سیلا خور
۹.واژه های محلی: شکوبه =شکاف و ساینا =سایه
۱۰.مصطلحات عامیانه و محاورهایی: پکر ، سر جایش کاشتن و…
۱۱.جمع با (ان ) و(ها : کوهان =کوهها )
۱۲. ساختار صرفی نامتعارف: دگر تر الحاق پسوند تر به غیر صفت
۱۳.بهره گیری از ضمیر ناخوداگاه من: من لبخن = اضافه شدن ضمیر برخلاف هنجار وقاعده
۱۴.کابرد یک معادل حرف تعریف در زبانهای لاتین: یک نگارستانم آمد در نظر
۱۵*اشباع حرکت: کیستی ؟ چه نام داری ؟ گفت عشق
۱۶.کوتاه شدن هجاهای بلند: جادو گرها =جادگرها
۱۷.تشدید کلمات مخفف: حدقه =در تک تاریک گور حدقه چشماتان
۱۸.تغییر مکان تشدید: عشقه : تشدید به جای قاف روی شین
۱۹.حذف واج از اول ووسط و آخر: ستبداد=استبداد
۲۰.صورتهای درست ولی نامتعارف کلمات: ندانی =نادانی
۲۱.چند واژه دلخواه شاعر: هوشربا ، مرغ ، ساحل ، سمج ، دریا ، به پاس و… (احمد بیرانوند،۱۳۸۹:۱۲۶)
۲-۱-۴پاره ای ایرادها
۱. حشو زاید: کانجا چه نهفته بود نهانی (۳۵:ای شب ) که پیداست یا نهفته زاید است یا نهانی
۲.کابرد های نادرست : مثل : فقارت =فقر
۳.خطای دستوری : مثل : تومرا سر به سر می گذاری : بجای سر به سرم میگذاری
۴.ضعف تالیف : مراد علم معانی است یعنی اینکه چگونگی و ترتیب اجرای کلام فهم آن را دشوار می کند .مثل دست از بدی ندارد و از پند ( ۳۴۴ (ناقوس )( سعید حمیدیان ،۱۳۸۱: ۳۱۷)
۲-۱-۵صنعت های بکار گرفته شده در اشعار نیما
الف )آرایه های لفظی :۱. قلب ۲. واج آرایی ۳. جناس تام ومطرف ۴. جناس زاید وجناس مذیل ۵. جناس اشتقاق ۶. جناس وسط ۷. سجع متوازی ۸. موازنه ۹. ذو قافیتین
ب)آرایه های معنویی :۱. تضاد ۲. ایهام ۳. سوال وجواب ۴ رد المطلع۵. ارسال مثل ۶. تسنیق صفات(سعید حمیدیان ،۳۳۴:۱۳۸۱)
۲-۱-۶سبک نیمایی
وقتی که میخواهیم از سبک و ویژگی های سبکی در شعر نیما سخن بگوییم ، قاعدتا آن تصویری نیست که از سبک هندی یا خراسانی و یا … داریم منظور آن ویژگی هاست که به بسط ابعاد شعر در مقابل اجتماع انسانی و محیط پیرامون خود شاعر منجر میشود . برقراری ارتباط دگرگونه ونفوذ من شاعر در دیگر ابعاد ، خود موجب پررنگ شدن این شاخصه می شود . در این رابطه اشیا در کنار هم در شعر معنا پیدا می کنند . او می خواهد اشیا را آنطور که هستند ببیند ، ولی بجای پیش زمینه شعری ، احساسات را در نگرش به شی دخیل کند . حضور اشیا قابل لمس است .نیما از جز به کل می رسد . عوامل سازنده ی شعر نیما را می توان به دودسته تقسیم کرد :
۱.اجزاو اشکال روابط طبیعت ، که هم در تبیین طبیعت بکار آمده اند و هم جنبه نمادین یافته اند این گونه اجزا و اشیا در در روابط در مجموع بخش ذهنی تری از شعر نیما را ارائه می کنند ، که طبع نموداری از بینش و گرایش کلی اوست ..
۲. اجزا و اشکال روابط اجتماعی که هم بازتاب محیط اند و هم حاوی صراحت های بیان ، نظری و مفهومی در شعرند . در نتیجه گرایش شاعر به دو گونه های جز به جز و در تکمیل هم ترسیم می کنند .نیما اگر راهش از بقیه جدا میشود ، مدیون همین طرز دیدن است . که به رابطه او با اشیا و اجتماع و برایند آن ها در شعر هویت می دهد . این روابط بخاطر این متفاوتند که بیننده از زاویه ی جایگاه خود اشیا را می بیند نه از جایگاهی که در عرف جامعه و حتی شعر وجود دارد و متداول است . ما این مسئله را در دست کاری های نیما در عناصر طبیعی و طبیعت بوضوح می بینیم .شاعر با صفت ها ، دست به دخل و تصرف در واقعیت می زند و به عبارتی نمی بیند ، بلکه می بافد . البته در باب صفت ها باید دقت بیشتری کرد ؛ چرا که صفت ها را باید گامی در نزدیک شدن به ابژه دانست نه فاصله ای تا رسیدن به ابژه با این تفاوت که صفت برای شی مصداق می سازد نه در ظاهر بلکه در معنا ومحتوا . تشبیه قد یار به سرو در شعر کلاسیک که نیما آن را نمی پسندد و نوعی تنبلی در شعر می پندارد خود نوعی حرکت بسوی ابژه است در ایده آل که شاعر برای درک آن سند محتوایی می آورد .ما بدون شک با شنیدن شباهت یار به سرو معشوقه ای شبیه به سرو در ذهنمان تداعی نمی شود ، ولی برای بلندی و ظرافت معشوقه به تصویر سازی قدی رعنا می پردازیم . تنها شاخصه ای که نیما را برآن می دارد که آنطور که هست ببیند نه آنطور که می خواهد همان وجه عینیت در ایده آل است . که شاعر کلاسیک به آن مبتلا و نیما از آن پرهیز می کند .( احمد بیرانوند ،۹۵:۱۳۸۸)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۱-۷آثار بجا مانده ارزشمند نیما
می توان به شعر( آب در خوابگه مورچگان ، افسانه ، افسانه ورباعیات ،حکایات وخانواده سرباز ، شعر من ، شهر شب و شهر صبح ، فریادها ، فریادها دیگر و عنکبوت رنگ ، قصه رنگ پریده ، خون سرد ، قلم انداز ، ماخ اولا ، مانلی ، مانلی و خانه سریویلی ، ناقوس ، مجموعه آثار نیما یوشیج ، مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج ، نیما یوشیج ، مجموعه شعرهای نو ، غزل ، قصیده ، قطعه ، ۲. در باره شعر : ۱. ارزش و احساسات . ۵مقاله در شعر ونمایش ۲. حرفهای همسایه ۳. در باره شعر وشاعری ۴. یادداشت ها و مجموعه اندیشه ۳. نامه ها : ۱. دو نامه ۲. دنیا خانه من است ۳. ستارهای در زمین ۴. نامه ها ۵. نامه های نیما ۶. نامه های نیما به همسرش عالیه که تمامی به کوشش سیروس طا هباز نوشته شده است .۴. داستان ها ۱. آهو وپرنده ها ۲. توکایی در قفس ۳. غول ونقاش ۴. کندوی شکسته ۵. مرقد آقا )( ۵. نمایش نامه : ۱. کفش حضرت غلمان ۶. نقد : ۱. جعفر خان از فرنگ برگشته ۲. نقد داستان صادق هدایت ۳. نقد رمان صنعتی زاده ۴. نقد شعر های شین پرتو ۵. نقد نوشته ی احسان طبری برشعر امید پلید ۶.( یادداشتهای روزانه : ۱. از دفتر روزانه ۲. سفر نامه ی با فروش ، اثری نویافته از نیما نیما یوشیج ۳. دو سفرنامه از نیما یوشیج )( مقالات تحقیقی ۱. ارزش احساسات ۲.ارزش احساسات وپنج مقاله در شعر و نمایش )( ترجمه : ۱. اتللو
سرانجام نیما یوشیج در ۱۳دی ماه ۱۳۳۸ در بازگشت از سفر ی از یوش در سن ۶۴ سالگی در گذشت . سالها بعد در ۱۳۷۲ کالبد او را به زادگاهش یوش منتقل کردند و در آنجا در حیاط خانه اش ، بخاک سپردند . مجموعه آثار نیما را سیروس طاهباز پس از در گذشت او ،طی سی سال در دفتر های گوناگون منتشر کرد.
۲-۲زندگی نامه وآثارمهدی اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث بنا به قولی در سال ۱۳۰۷ ه.ش در توس (مشهد ) بدنیا آمد .اخوان در خانواده مذهبی چشم به جهان گشودو وقتی آن چشم دیگر او باز نشده بود مادرش با نذر ونیازهای خود کوشید تا فرزندش شفا یابد این گونه روحیه مذهبی در زندگی اخوان تا پایان عمر باقی ماند . هر یک از گوشه های زندگی اخوان ثالث می تواند پاسخگوی پرسش های مهمی باشد که در چگونگی و چرایی شخصیت او وجود دارد . مثلا از دید زیبا شناسی شعر بخواهیم پیوند موسیقی و زبان ادبی او را نشان دهیم با آشنایی جامعه شناسی شخصیت او راحت تر این مهم صورت می گیرد زیرا وقتی به زندگی واقعی او نظری می افکنیم در می یابیم که اخوان پیوندی نزدیک با موسیقی سنتی ما داشته است . اینکه جان مایه شعر اخوان آنچنان با عروض شعر فارسی آمیخته است که کمتر می توان آنها را از هم جدا کند . ریشه در یک واقعیت مهم دارد و آن آشنایی با موسیقی سنتی ایرانی است. از این رو وقتی بعدها بعنوان شاعر ، شعر هایش را می سراید موسیقی در شعر خود را بخوبی نشان می دهد . (محمد رضا محمدی آملی ، ۱۳۸۰ :۲۳)
لحظات اوج ومستی که از سال۱۳۲۵تا ۱۳۶۹ از آغاز تا پایان زندگی شاعریش همواره گهواره بی تابی او بوده است . بی تابی نوشتن شعرهای نماز ، سبز ، حالت ، غزل ۳ و ناگه غروب کدامین ستاره و بی تابی در لحظات نوشتن شعرهای ((قصه شهر سنگستان )) مرد و مرکب ، آنگاه پس از تندر ، کتیبه ، آخر شاهنامه ، دو گونه کار ، محصول بی تابی از نوع اول ، که همه شعرند و حال ، با زبان غزلی و نرم بی هیچ اندیشه پیشین . ومحصول بی تابی از نوع دوم ، که همه منظمند و داستان ، با زبان قصیده ایی و خشن ، و به نحو شکل پذیری و ((ساخت )) گیری آنها از قبل اندیشیده شده است . و هر دو با یک وجه مشترک ، و آن اینکه در هر دو گروه شعر ، جوهر روشن ((اندوه )) ((گریه )) ((نومیدی )) ((برباد رفتگی )) و شکست موج می زند . شعری که جز حامل یک اندیشه و فکر و شاعری که جز سالک یک خط وراه نیست . ولاجرم در شعر او هیچ نشانی از تنوع نمی توان یافت . تنوع از نظر فکر واندیشه و نه فضا وساخت ، که از این نظر ، هر دوره از کارهای او جلوه و جلا و حال و هوای خود را داراست .دوره زمستان دوره آخر شاهنامه و دوره ای از این اوستا . کتابهایی که هر کدام نماینده دوره ایی از کار شاعری میباشد . (حقوقی ،۱۰:۱۳۸۷)
۲-۲-۱ سیر اندیشه اخوان
مهدی اخوان ثالث ((چاووشی خوان قوافل حسرت و خشم ونفرین . نفرت ، وراوی قصه های از یادرفته و آرزوهای بربادرفته ))شاعری که دشمن فریب ووقاحت و تاریکی .دروغ و بدی ، و انسانی که دوست نجیب و نجابت و روشنی وراستی و نیکی ست . دو اصل متقابل و متضاد که همچون سکه ای سبک بر امواج جوهر روشن (گریه ، اندوه ، نومیدی برباد رفتگی و شکست ، در شعر او مدام پیدا وپنهان می شود و برق می زند .(( امید )) از همان ابتدای زندگی شاعری خود بی توجهی آنچنانی به مردم ، با ذهنیتی یاس آلود و نومید وار در گیر بود . واین را به راحت وسهولت در آثار ارغنونی او می توان دید . و این نشانه فردیت اوست . اصلی که پیشینه آن در سده های گذشته شعر ایران نیز می توان یافت . مهدی اخوان ثالث نیز ، یکی از همین شاعران منفرد تاریخ شعر ماست با فردیتی نومیداوار . (( بدبین )) به معنای فلسفی کلمه نیز نیست . او حتی از لحظات خالی و مرگ اندود بیزار است و همواره مترصد شکار لحظه ای است که به مرز بی تابی اش برساند .و از همین سده و در بحران جوش مبارزات مردمی و امید به فردا و فرداهاست ،که تدریجا آثار یاس و نومیدی و طنز وگریه و شکست و بربادرفتگی در شعر او پیدا می شود . با نیمرخی از خیام و حافظ . رندی اندوهگین با شعری اندوهناک که صید لحظه هاست که از دام ایام پوچی و بیهودگی و از جان هشیاری و دروغ کنده می شود و در آغوش های پاکی و آزادی به دنیای مستی و راستی خود راه می یابد . از همان آغاز سالهای شاعری اش هم . از سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۴ ، سال سرایش ((زمستان )) شعری که در همین سال های مستی و سر مستی آفریده میشوند و از آن به بعد است که دیگر ( جز شعرهای کلاسیک که همچنان تا آخر عمر عرصه تفنن اودر کار شعر وشاعری است .)آبشخور همه شعرهای زنده او همین جوهر تلخوش سیال است که خون جاری برخی از بهترین آفریدگان او امثال(( نماز )) ((ناگه غروب کدامین ستاره ))، ((مرداب ))و (صبوحی )) است . باده در شعر اخوان چون باده در شعر دیگران نیست. خون وحال شعر او معنا بخش زندگی اوست . او به این ((تاکزاد پاک آتشناک )) نیاز دارد . زیرا زنده اش می کند و به دنیای پاکی و راستی اش راه می برد . مایه همان جوهر اندوه ، گریه ، نومیدی ، وشکست شعر اوست . همان که از آغاز تا پایان از جریان باز نایستاد ( همان : ۱۴).
۲-۲-۲زبان و بیان
آن جوهر محتوایی که گذشت از سال های ۲۰در شعرهای ارغنونی اخوان جریان می یابد ودر هردوره ازشعرش ، با نمایشی دیگر و توفیقی دیگر همراه میشود و خاصه در یکی دوشعر مجموعه ((زمستان )) و چند شعر (آخر شاهنامه )) و اغلب شعرهای ((ازاین اوستا )) بهترین شکل نمایشی خود را ( از نظر تسلط به کلمه و کلام ، واژگان ویژه ، ترکیب ها ی خاص و تصویرهای مخصوص او) پیدا می کند . با زبانی ناسخ زبان ارغنونی شاعر که به گفته همو ، واز طریق راه میان بریوش در سفر از مشهد به تهران به حاصل آورده است .زبانی در مثل همچون دایره محاط در مثلثی که سه ضلع خراسانی (کلاسیک و ادبی ) زبان رایج ( متداول و غیر ادبی ) زبان نیماست . پر از خطوط متحول و متکامل شیوه بیانی خاص او که در عرصه این زبان به تدریج نیرو وشکل می گیرد. زبانی در دنیای شعری نیما به او نشان داد . واگر نه چگونه بخت آن می گفت که بعنوان شاعر نو پردازی صاحب سبک ، که معدود بهره های درخشان شعر امروز ماست ، معروف و مشهور شود.
ارغنون تجربه اول اخوان در شاعری است . ارغنونی که اکنون در دسترس است مجموعا ۱۵۴ قطعه شعر است ، یعنی ۸۵غزل ، ۱۳قصیده ، ۴۲قطعه ، ۷رباعی ، ۵مثنویی ، ۲ترکیب بند میباشد .( محمدی آملی ، ۱۳۸۹: ۱۰۰)
۲-۲-۳اضلاع زبانی شعر اخوان
اما اخوان با انصراف از قوالب شعر کلاسیک و اقبال به شعر نیما با تسلط تدریجی به کلمه و کلام و آشنایی با زبان و فضای شعر نیما ، و توجه روز افزون به زبان پاک پارسی، در نیمه زمستان )) زبان و شعر ارغنونی را فرو می نهد و زبان جدید خود را در مرکز مثلثی که سه ضلع آن زبان خراسانی یا کلاسیک و زبان رایج یا امروز و زبان امروز نیماست ، به نمایش می گذارد .
الف )ضلع اول زبان خراسانی ، که گاه در حد اعلای رعایت مختصات این شیوه مثلا سطر هاست :
مانده از او نوز باقی خسته اندی پاس
یکی بنگر درختان با پریزادان مست خفته می مانند
من امشب کشتی های خشم با دبان از خون
نماند ستم نپیموده به دستی هیچ سویی را …
ب)ضلع دوم زبان معمول ، که گاه عینا زبان متداول امروز ماست :
در آن لحظه که من از پنجره ، بیرون نگاه کردم
گپ زدن از آبیاری ها و از پیوندها کافی ست
هوله حاضر کن نچاید آدمک کلی عرق کرده است
چه خوب آمد به یادم ، گریه هم کاری است …
د)ضلع سوم زبان نیما ، که با توجه به اصل کوتاه و بلندی مصراع ها ، دلبستگی خود را به آن نشان داد و تا پیدایی زبان خود از آن تقلید کرد .
اینک واینک مرد خواب از سرپریده چشم و دل هشیار