امروزه به دلیل تشدید فضای رقابتی، کشورها و نیز سازمانها در تصمیمگیری و اتخاذ استراتژی رقابتی خود تنها به منابع محدود درون سازمانی و یا اطلاعات تصادفی کسبشده از فضای پیرامون اکتفا نمیکنند و در حقیقت داشتن اطلاعات صحیح، تأثیرگذار و به روز از فضای اطراف یکی از ابزارهای قدرت در سطح ملی و سازمانی محسوب می شود. از این رو سازمانها تلاش میکنند به بهترین منابع اطلاعاتی در مورد محیط کسبوکار و فعالیت خود دست یابند و از آن ها به طور مؤثر در برنامهریزیهای راهبردی خود بهره بگیرند (Clarke& Turner, 2004). این که دانش یکی از مهمترین داراییهای سازمان در نظر گرفته میشود غیر قابل انکار است و به طور فزایندهای برای حفظ مزیت رقابتی سازمان، مدیریت میشود ( Chang et al , 2009).
در صنایع با تکنولوژی پیشرفته و سازمانهای مبتنی بر دانش از قبیل نانو و بیوتکنولوژی حیطههای جدیدی ظهور، تکامل و به بلوغ میرسد و خیلی سریع از رده خارج میشود بنابرین، مدیران تصمیمات تجاری راهبردی را نه تنها بر مبنای اطلاعات ساختار یافته بلکه همچنین باید بر مبنای اطلاعات ناقص، پویا و مبهم اخذ نمایند. بنابرین باید از پلت فورم مدیریت دانش استفاده نمایند تا مدیران از روند تغییرات و سرعت آن ها غافل نباشند (Bafiares-Alcantara et al , 2003) .
بسیاری از سازمانها به سازمان مبتنی بر دانش تغییر شکل داده اند که مدیریت دانش در آن ها نقش کلیدی دارد (Akhavan & Jafari, 2006) . تنها مزیت رقابتی که سازمانها در قرن بیست و یک خواهند داشت آن چیزی است که میدانند و این که چگونه از آن استفاده خواهند کرد (Civi, 2000). پیشرفتهای جدید در فن آوری اطلاعات نوآوری در مدیریت دانش را پشتیبانی کردهاست (Jaehun& Sang, 2009) .
بنا بر گفته لی بوویتز[۱] (۱۹۹۹) مدیریت دانش ترکیبی از سامانههای مبتنی بر دانش، هوش مصنوعی، مهندسی نرم افزار، بهبود فرایندهای کسب و کار، مدیریت منابع انسانی و مفاهیم رفتار سازمانی میباشد. مدیریت دانش یک استراتژی مهم برای بهبود مزیت رقابتی و عملکرد سازمانی شده است، زیرا مدیریت مناسب دانش و نفوذ آن در سازمان موجب میشود تا سازمان نوآوری و هوش و انطباق پذیری بیشتری از خود نشان دهد (Wong &Aspinwall, 2004) .
اگرچه اهمیت مدیریت دانش بر کسی پوشیده نیست، اما به نظر میرسد تعداد خیلی کمی از سازمانها به درستی قادر به نفوذ، انتشار و مدیریت دانش در سازمانهای خود هستند (Storey & Barnet, 2000). تعداد چشمگیری از پروژه های مدیریت دانش با شکست مواجه میشوند. این شکست ها به این دلیل است که به کار گیری مدیریت دانش کاری آسان و سهل نیست که سازمانها به راحتی بتوانند از عهده آن برآیند (Mousavidin & Lakshmi, 2008) .
سازمانهایی که نمیدانند چگونه و از کجا باید آغاز کنند و فاقد یک چارچوب صحیح و منسجم باشند در تلاششان برای ایجاد و به کار گیری مدیریت دانش با شکست مواجه خواهند شد (Storey & Barnet, 2000) . اجرا و توسعه مدیریت دانش در یک سازمان، فرایندی بینهایت پیچیده می باشد که شامل جنبه های مختلف تکنولوژیکی، انسانی و سازمانی می باشد. برای اطمینان از اجرای موفق پروژه و در عین حال کاهش پیچیدگی آن لازم است از چارچوبی برای توسعه و به کار گیری مدیریت دانش استفاده شود ( Chalmeta & Grangel, 2008).
۱-۲- تعریف مسئله و بیان موضوع
در دهه گذشته، تمرکز سازمان ها و دانشمندان از جنبههای مالی سازمان به جنبه ها و فنون بهبود مدیریت دانش و توجه بیشتر به دانش و دارایی های نامشهود سازمان و نحوه مدیریت راهبردی دانش سازمان معطوف شده است. در همین دوره، مدیریت سرمایه های فکری سازمان به عنوان یکی از مهمترین عوامل مؤثر در مدیریت دانش، جهت بهبود کیفیت مدیریت اطلاعات و در نتیجه بهبود کیفیت مدیریت دانش سازمانی مورد توجه قرار گرفت (Wiig & Karl, 2004).
در این دهه به واسطه ظهور نظریه دیدگاه مبتنی بر منابع و نظریه دیدگاه دانش محور آشکار گردید که موفقیت سازمان تنها وابسته به منابع مادی نیست، بلکه مدیریت داراییهای نامشهود و سرمایه های فکری سازمان نیز بر آن اثر بسیاری دارند و این نکته است که میتواند در بلند مدت، باعث ایجاد مزیت و حاشیه رقابتی برای سازمانهای نوآور و موفق گردد (Kruger & Johnson, 2010) .
الزامات همراه با عصر دانایی، موجب ظهور و توسعه سازمانهای دانش محوری شده است که برخی ویژگیهای آن ها تفاوتهایی اساسی با سازمانهای سنتی دارد. سازمانهای دانشمحور به سرعت غیر قابل باوری در سالهای اخیر رشد کردهاند. لیکن مبحث مدیریت دانش و موفقیت آن در سازمانهای دانش محور نسبت به سازمانهای دیگر در عصر اقتصاد دانشی مهمترو حیاتیتر میباشد. (Wu et al , 2008).
سازمانهای دانش محور سازمانهایی هستند که به طور عمدهای مبتنی بر دانش حرفهای از جمله دانش یا خبرگی مرتبط با یک رشته یا زمینه خاص میباشند که کالا و خدماتی را تولید مینمایند که دانش محور هستند (Den Hertog, 2000) .
مثالی از سازمانهای دانش محور عبارتند از سازمانهای حسابداری، مدیریت، کامپیوتر و مشاوره، نمایندگیهای تبلیغات، شرکتهای با فناوری پیشرفته و سازمانهای تحقیق و توسعه می باشند (Swart& Kinnie , 2003. مهمترین دارایی در سازمانهای دانش محور سرمایه فکری است، بر مبنای این واقعیتها این سازمانها نیاز به مدیریت دانش را احساس میکنند (Mohammadi et al , 2009).
چالش اصلی سازمانها درک مدیریت دانش و چگونگی پیاده سازی آن است. امروزه بزرگترین آرزوی سازمانها تعریف یک مدیریت دانش مناسب سازمان و اداره آن به یک روش موفق است. سازمانها نیاز دارند از عواملی که بر موفقیت مدیریت دانش تأثیر میگذارند آگاه و باخبر باشند (Migdad,2009)، بنابرین بررسی عوامل موفقیت مدیریت دانش در سازمان دانش محور نیز ضروری به نظر میرسد.
بی شک، سازمانهای دانش محور باید در طراحی و به کار گیری مدیریت دانش، در نقش سازمانهای پیشرو ظاهر شوند، و این امر مستلزم شناسایی عوامل حیاتی موفقیت و اقدام عملی بر مبنای این عوامل تأثیرگذار در مراحل مختلف طراحی و به کار گیری مدیریت دانش است.
مطالعه خاصی را در خصوص عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در حوزه سازمانهای دانش محور نمیتوان مشاهده نمود. اما این مطالعه بر مبنای تجارب سازمانهای پیشرو در خصوص مدیریت دانش و مرور ادبیات، سعی در یافتن عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دانش محور و ارائه و توسعه یک چارچوب جامع از مدیریت دانش بر مبنای عوامل حیاتی موفقیت در این سازمانها تمرکز دارد.
این چارچوب سازمانها را یاری میرساند تا نقاط ضعف مدیریت دانش سازمان خود را شناسایی کرده، شاخصهای نیازمند بهبود را مشخص کرده و برای کسب و حفظ دانش ارزشمند سازمان تلاش نمایند.
۱-۳- ضرورت انجام تحقیق