اثرات رشد: اخیراً، علاقه ی زیادی راجع به مکانیسم های روان زاد دردهای کودکان، دیده می شود. از همان هفته های آغازین تولد کودک، همراه با رشد قابل ملاحظه ی کودک، گذرگاه های درد در او رشد مییابند. عدم رشد این گذرگاه ها، ممکن است نقش قابل ملاحظه ای در حساسیت بعدی کودک نسبت به درد، داشته باشد. تجربه ی درد در آغاز دوران کودکی، ممکن است در تغییر طولانی مدت پردازش درد، رشد درد و تمایل به تقویت رفتارهای مرتبط با درد در کودکان، نقش داشته باشد. برخی شواهد نشان میدهد که حساسیت به درد در کودکانی بیشتر است که به طور نارس متولد شده اند. بیماری CRPS، در کودکان نسبت به بزرگسالان، متفاوت است. در کودکان، در چند ماه آغازین این بیماری می توان علائم و نشانه های آن را به طور کامل تفکیک کرد. اخیراً FMRI نشان میدهد که مدارهای سیستم اعصاب مرکزی، در کودکان مبتلا به CPRS، تغییر میکند (کلینک واکلستون،۲۰۰۹).
اساسا، حساسیت به درد، در میان افراد مختلف، متفاوت است. اخیراً مشخص شده است که انتقال دهنده ی عصبی کاتکول آمین – ۰ – متیل (COMT) [۷۹]، تاثیر مهمی بر حساسیت نسبت به درد دارد و سه ماده[۸۰] مهم که فعالیت COMT را تعیین میکنند، تاثیر معکوسی بر حساسیت نسبت به درد و گسترش درد های مزمن، دارند (کلینک واکلستون،۲۰۰۹).
۲-۹ عوامل تاثیر گذار بر تجربه ی درد کودکان
مطالعات کمی، عوامل خطری را مورد شناسایی قرار دادهاند که ارتباط طولانی مدتی با درد یا ناتوانی در کودکان، مخصوصا کودکان و نوجوانان مبتلا به بیماری های مزمن، دارند. کودکانی که درد های مرتبط با بیماری های مزمن دارند، ممکن است بسته به سطح رشد، دوره ی بیماری و توانایی اشان برای مقابله با درد، در بسیاری از زمان ها تغییراتی را در شدت درد و ناتوانی اشان، تجربه کنند. با شناسایی عوامل پیشبینی کننده، می توان بینشهای جدیدی را در رابطه با پیش گیری از مزمن شدن درد کودکان و مناسب تر شدن مداخله ی درمانی، ایجاد کرد (هوف [۸۱] و همکاران، ۲۰۰۶).
۲-۹-۱ نقش والدین
نتایج تحقیقات مربوط به واکنش والدین نسبت به درد کودکان، نشان میدهد که رفتارهای والدین، به عنوان فاکتور مهمی است که بر درد کودکان و پیامدهای ناشی از آن تاثیر گذار است. شواهد محکمی نشان میدهد که واکنش های نابهنجار والدین نسبت به درد کودکشان مثل اطمینان بخشی مکرر، دلواپسی، رفتارهای حمایت گرایانه، موجب آسیب پذیری کودکان در هر دو حیطه ی درد های مزمن و درد های حاد می شود. مطالعات مربوط به درد حاد کودکان نشان داده است که وقتی والدین در زمان واکسیناسیون کودکان، بارها به کودک اطمینان بخشی میدهند، متعاقب آن، کودکان سطح بالایی از ترس را نشان میدهند. مطالعات مربوط به درد مزمن، ارتباط بین واکنش های حمایت گرایانه ی والدین و سطح بالای ناتوانی کارکردی کودک را اثبات کردهاند(سیبرگ[۸۲] و همکاران، ۲۰۱۱).
پالرمو(۲۰۰۰) در بررسی مروری مقالات مربوط به درد کودکان به این نتیجه رسید که نیاز به بررسی مدلی احساس می شود که فرآیندهای زیر بنایی مربوط به ارتباط درد کودک، عملکرد او و فاکتورهای مرتبط با خانواده و تاثیر گذار بر عملکرد کودک، نشان داده شود. تحقیقات نشان دادهاند که فاکتورهای روانی اجتماعی کودک و والدین، ممکن است به عنوان فاکتورهای حمایتی یا خطر آفرین عمل کنند و بدین ترتیب موجب کاهش درد یا افزایش آن شوند. محققین چندین سبک از واکنش های والدینی را مورد بررسی قرار دادهاند از قبیل خفیف سازی [۸۳] (مثل انحراف توجه از رفتارهای مرتبط به درد، ابراز واکنش منفی یا واکنش تنبیه کننده نسبت به ابراز درد کودکشان) و تشویق یا تقویت، که گاهی اوقات به عنوان واکنش های ناشی از دلسوزی در نظر گرفته می شود(مثل توجه فراوان به نشانه های درد و اجازه دادن به کودک برای اجتناب از فعالیت های روزمره اش). واکنش های تقویت کننده ی والدین ممکن است با توجه به سن کودک، جنس و نوع بیماری اش متنوع باشد(پیترسون و همکاران، ۲۰۰۴).
مطابق با الگوی رفتاری، واکنش های دلسوزانه والدین پس از رفتارهای ابرازگر درد کودک، ممکن است تداوم یا افزایش این رفتارهای کودک را به دنبال داشته باشد. شواهدی که در رابطه با این مدل دیده می شود از مداخله ی مبتنی بر احتمالات [۸۴](وقوع رفتار) در رابطه با سیستم خانواده ای که کودک مبتلا به درد مزمن دارند، حمایت میکند. هر چه میزان واکنش های دلسوزانه ی والدین بیشتر باشد، میزان ناتوانی کارکردی کودکان، مستقل از استرس و شدت درد، افزایش مییابد (پیترسون و همکاران، ۲۰۰۴).
مشاهده ی مستقیم در مطالعات آزمایشگاهی، تاثیر منفی افزایش توجه والدین نسبت به درد کودکان را نشان داده است. اهمیت فهم تاثیرات والدین، منجر به توسعه ی شکل گیری ابزارهایی شده است که این واکنش های والدین را مورد سنجش قرار میدهد. اولین ابزار در این زمینه، فهرست درد چند بعدی هاون – یال[۸۵] میباشد که سه واکنش متمایز خانواده را نسبت به درد کودک مورد شناسایی قرار میدهد، این واکنش ها عبارتند از: دلسوزی [۸۶]، انحراف توجه[۸۷] وتنبیه[۸۸]. مطالعات محدودی، واکنش های والدین را نسبت به تجربه ی درد کودکان مبتلا به درد مزمن، نشان دادهاند. در یکی از این مطالعات، سطح بالای توجه مثبت و منفی، با افزایش نشانه های بدنی ارتباط داشت و این وضعیت در کودکانی دیده می شد که از خودارزشمندی پایین تری برخوردار بودند. هم چنین، واکنش های حمایت گرایانه ی والدین، با افزایش تعداد دفعات غیبت از مدرسه، افزایش مراجعه به مراکز درمانی و کند شدن بهبود بعد از جراحی، ارتباط دارد(کلار[۸۹] و همکاران، ۲۰۰۸).
تحقیقاتی که به دنبال بررسی تاثیر عوامل خانواده و والدین بر درد مزمن کودکان هستند، حیطه هایی مثل نحوه ی شکایت درد در خانواده، سبک فرزندپروری، واکنش والدین به درد کودک، تعامل والد – فرزندی، محیط خانواده، ارتباطات کلی خانواده و عملکرد را مورد توجه قرار دادهاند. با وجود اینکه توافق زیادی در این زمینه وجود دارد که فاکتورهای والدین، بر تجربه ی درد کودکان و پیامدهای آن تاثیر گذار است، اما تحقیقات کمی در رابطه با میزان تمایز و میزان ارتباط متغیرهای مربوط به این زمینه صورت گرفته است (سیبرگ و همکاران، ۲۰۱۱).
تحقیقات سیستماتیک محدودی در رابطه با فرایند توجه والدین نسبت به تجربه ی درد کودکان، انجام شده است. احتمالا چندین متغیر، توجه والدین را نسبت به تجربه ی درد کودکان، تنظیم میکنند.یکی از متغیرهایی که در این زمینه نقش مهمی دارد، ابراز چهره ای درد توسط کودکان میباشد. ابراز چهره ای درد، تاثیر برجسته ای در فهماندن درد به دیگران دارد. بر اساس مطالعات مربوط به فرایند توجه به تهدید، توجه، به ابراز دردی که برجسته تر است، جلب می شود (ورورت [۹۰] و همکاران، ۲۰۱۱).
۲-۹-۱-۱ نقش همدلی والدین و یادگیری اجتماعی