همان گونه که ا.شات یادآور شده است سرآغاز مجموعه ی مل آپین همانند نظام اسطرلاب است. ام در ضمن به نحوی آشکار آن را تکمیل می کند. نخست دو فهرست جداگانه را جانشین دستگاه نارسای دوازده بار سه ستاره می کند. از یک سو فهرست ستارگان “انلیل” و “آنو ” و"ایا"، از سوی دیگر فهرستی از طلوع های صبحگاهی. نخستین فهرست شامل سی و سه ستاره ی” انلیل” و بیست و سه ستاره “آنو” و پانزده ستاره” ایا” است. با آنکه آگاهی های متن درباره موقعیت نسبی آنها معمولا برای تعیین هویت آنها کافی نیست اما سر نخهای لازم را به دست می دهد. به عنوان مثال صورت زیر ستارگان” آنو” از این قرار است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ستاره iku، اقامتگاه «ایا» : نخستین ستاره از ستارگان «آنو»
آن ستاره که در برابر ستاره ایکو است : ستاره shi-nu-nu-tum = ( ستاره shim-mah )
ستارگانی که در پشت ستاره ایکو هستند : ستاره لوهون گا، ایزد دموزی ( تموز )
مل مل ( پروین ) ایزد هفت گانه، ایزدان نیرومند و غیره
هر دو صورت فلکی آخری «لون-هون-گا» و« مل، مل» را از متن های بعدی خوب می شناسیم که حمل و پروین (ثور) هستند. بنابراین این دو بایستی متعلق به منطقه واحدی از آسمان باشند به گونه ای که حمل از راست به چپ، دنبال «ایکو» است. از بخش دوم همین متن اطلاع دیگری درباره ی طلوع صبحگاهی «ایکو» به دست می آوریم. پس می توان حدس زد که «ایکو» مربع فرس اعظم بوده باشد.
با همین شیوه در می یابیم که شی نو نو توم (shinunutum) معادل شیم ماه (shim mah) صورت فلکی برابر ایکو بایستی حوت جنوب از منطقه البروج باشد با ستارگان £ و I از فرس اعظم. کار تطبیق صورتهای فلکی را با مل آپین نخست بتسولد bezold و کوپف kopefe و کوگلر انجام دادند. پژوهشگران بعدی نتایج حاصل از جستجوی آنان تایید کردند، ولی گاهی نکاتی را واضح تر و دقیق تر توضیح دادند. حاصل همه ی این پژوهش ها آنکه می توانیم صورتهای فلکی زیرین را علاوه بر آنچه پیش از این آوردیم با قاطعیت تشخیص دهیم:
ایکو ( کشتزار ) = مستطیل فرس اعظم
شیم.ماه = shim mah ( پرستوی بزرگ ) = بخش جنوب غربی حوت (+ ستاره های تا£ فرس اعظم)
آنو نی تو+ بخش amunitu ( بانوی آسمان ) = بخش شمال شرقی حوت بخش مرکزی مرأه المسلسله
آپین apin = مثلث + مراه المسلسله
شوگی shu.gi ( پیرمرد یا عرابه چی ) = پرساوش
سی با. زی- آن- نا siba-zi-an-na (چوپان صادق آسمان) = جبار
موش mush = ( اژدها یا مار اژدها ) = شجاع + β سرطان
کاک. سی.دی. یا گاگ.سی.سا gag.si.sa یا kak si di ( پیکان، تیر ) = شباهنگ = تیر= تیشتر= شعرای یمانی
بان ban ( کمان ) = بخش های از کلب اکبر و کشتیدم
مار.گید.دا mar.gid.da (عرابه) = دب اکبر
اوگا uga ( کلاغ ) = غراب
شو.پا shu.pa = سماک رامح
ان.تی.ماش.لوم en.te.mash.lum = قنطورس
ئور. ایدیم ur.idim (سگ هار ) = حیه
اود.کا.دوه.آ. ud.ka.duh.a ( پلنگ – زرافه ) = صلیب شمالی + بخش هایی از کیکاوس.
اوزا uza (بز) = شلیاق
آل.لول al.lul = شعرای شامی
آ. موشن amushen (عقاب) = عقاب
کوآ kua (ماهی) = فم الحوت
می بینیم که بسیاری از صورتهای فلکی بابلی همان صورت های فلکی یونانیان هستند. مثلا: « ماش – تاب – با – گل – گل » به معنای دوقلوی بزرگ همان صورت فلکی جوزا یا توأمان است. دقیقا روشن نیست معنای «اور. گو. لا» سگ بزرگ است یا شیر و شیر ماده. اما «ثور.آ» محتملاً اسد است. معنای «لوگال» lugal ( قلب الاسد ) شاه است. موش mush معنای اژدها را می دهد. اوگا uga به معنای کلاغ است. اژدهای بابلی سرش را اندکی از اژدهای یونانی بالاتر نگاه می دارد. همچنین زیبایی تو (میزان ) و آموشن ( عقاب ) با صورتهای فلکی مشهور به همین نام ها تطبیق می کند. کوآ (ماهی) همان فم الحوت است. به علاوه گیرتاب ( گژدم) و گود آن نا ( گاو نر آسمان ) همان عقرب و ثور آشنا است. مار. کید. دا (عرابه) طبیعی است که خرس بزرگ یا عرابه بزرگ، باشد. در موارد دیگر پنداشتهای بابلی با پنداشت های یونانی تفاوت داشته است. قیقاوس و بخش پایینی صلیب شمالی پیکر دیو طوفان و یا شیر دالی را می سازند. آپین به معنای خیش است. مجموعه ی مثلث و مرأه المسلسله در واقع به شکل خیش است. آنونیتو و شیم ماه = ( پرستوی بزرگ ) بزرگتر و با عظمت تر از دو ماهی کوچک صورت فلکی حوت هستند.
بابلیان به جای «کلب اکبر» یک پیکان = تیر ( کاک.سی.دی kak.si.di ) و یک کمان = بان (ban) داشتند.
اگر در یکی از ماه های سال، خورشیدگرفتگی رخ دهد پیش بینی های ناشی از این رویداد شامل کشور متناظر نیز میشود. مثلاً: اگر ماه گرفتگی در ماه فامنوت رخ بدهد، چون این ماه به سرزمین سوریه تعلق دارد، دلالت بر چنین و چنان در سوریه دارد و از جمله قحطی بزرگ.
۴-٧.دوره بابلی جدید و ایرانی ها
پس از فروپاشی امپراطوری آشور، تمدن بابلی در زمان پادشاهان خاندان کلدانی نابوپولاسار و نبوکد نصر. به گونه ای درخشان، زندگی دوباره یافت. آگاهانه تلاش شد تا سنتهای شکوهمند دوران حمورابی ادامه یابد. سندهای حقوقی و مدارک بازرگانی فراوان که از آن عصر به دست آمده امکان بررسی و تحقیق در جزییات امور فامیل های ثروتمند و ظهور و ورشکستگی صرافی ها و تجارتخانه های معتبر را، در دوره بابلی جدید و ایرانیان فراهم می سازد. متنهای رصدهای نجومی که بعدها بازنویسی شده اند حکایت از رونق بیشتر یافتن آن فعالیت علمی می کند که از زمان آشوریان آغاز شده بود و با نظم و ترتیب بیشتر تا قرن اول بعد از میلاد ادامه یافت.
تسلط ایرانیان تاثیر چندانی بر مذهب و تمدن بابلی نگذاشت. شاهان ایران در برابر مذهب بیگانه صبور و بردبار بودند و تا زمانی که کاهنان و مردم تابعه آرام بودند به حال خویش وا گذاشته می شدند. یکبار هنگامی که خشایارشاه در مصر بود، بابلیان به رهبری شخصی به نام شمش- اریبا shamash eriba)) سر به شورش برداشتند. خشایارشا از مصر بازگشت و شهر را محاصره و تصرف کرد. آنگاه به مصادره دفینه های مردوک پرداخت و مجسمه ساخته شده از طلای خالص مردوک را همراه برد و کاهنی را که می خواست از تخریب معبد و بتکده مردوک جلوگیری کند به قتل رساند. متن های میخی به زبان سومری و اکدی بود. اما، در طول هزاره اول پ.م اندک اندک گویش آرامی جایگزین زبان اکدی شد و الفبای آرامی جای خط میخی را گرفت. با وجود این، زبان قدیمی و خط میخی، مدتهای دراز در مدرسه ها و معبدها به حیات خویش ادامه داد. متن های نجومی تا قرن اول میلادی به خط میخی نوشته می شد. به همین سبب است که چنان مقادیر فراوانی از آنها به جا مانده است. پس از آنکه اسکندر پادشاهی ایران را در سال ۳۳۱ ق.م به زانو در آورد معبدها بازسازی و کاهنان دوباره مصدر امور شدند. به هنگام حکمروایی جانشینان وی سلوکیان، کاتبان و دبیران معبدهای بابل و اورگ با شور و شوق به فعالیت پرداختند. ماه گرفتگی ها و دیگر پدیده های مربوط به ماه را پیش بینی می کردند، جدول های سیارگان را محاسبه و منظم می ساختند. آخرین متن میخی نجومی که می توان تاریخ آن را معین ساخت سالنامه نجومی سال ۷۵ میلادی است. اخترشناسی رونق فراوان یافت و در دنیای باستان اعتبار و اقتداری بیسابقه پیدا کرد. اخترشناسی کهن که مجموعه ی بزرگ تفؤلی آنوما – آنو – انلیل نماینگر آن بود ، در دوره ایرانیان جای خویش را به نمونه ی نوینی از هنر پیش گویی یعنی اخترشناسی زائیچه ای،که هنوز هم رواج دارد سپرد. کهن ترین زائیچه بازمانده از بابل است. قدیمی ترین آنها را متخصصینی چون ا.ساخز متعلق به سال ۴۰۹ ق.م می داند. طالع بینی از بابل به غرب ( از راه آسیای صغیر، سوریه، مصر،یونان و روم ) و به شرق ( از راه ایران به هندوستان ) سرایت کرد. اخترشناسی و طالع بینی، قواعد محاسبه نجومی را که آگاهی از آن برای اخترشناسی ضروری بود، همراه آورد.
الف)ویژگی های دانش نجوم این عصر
ویژگی های دانش نجوم در بابل جدید و ایران از این قرار است:
رصد منظم و تاریخدار و مدون ماه گرفتگی و خورشیدگرفتگی و دیگر پدیده های ماه و سیارگان
محاسبه دوره ها
پیش بینی ماه گرفتگی و خورشیدگرفتگی
تقسیم منطقه البروج به دوازده برج سی درجه ای
پیدایش و گسترش اخترشناسی زائیچه ای و طالع بینی
پیدایش و گسترش نجوم ریاضی
این عصر را نمی توان با مقطع زمانی معین از دوره پیش از آن جدا ساخت، یکدیگر را در بر ندارند. زیرا پیش بینی ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی از زمان آشوریان آغاز شده بود.
ساروسها“saros”
ماه گرفتگیها را در گروه های هجده ساله دستهبندی میکردند. دوره ماه گرفتگی هجده ساله در متن های میخی از زمان ایرانیان و سلوکیان فراوان یاد شده است. واژه بابلی «سار» که اصطلاح «ساروس» یونانی از آن ریشه گرفته دلالت بر یک دوره سه هزار و ششصد ساله میکرده است. در متنهای میخی گاهی دوره های هجده ساله را «هزدهگان» نامیدهاند. اما هیچگاه «سار» نخواندهاند.
ساروسها دقیقاً محتوی ٢٢٣ ماه قرانی و تقریباً ٢٣٩ ماه هلالی و یا تقریباً ٢۴٣ ماه تنینی (اژدهایی) است. طول این دوره ۶۵٨۵١ روز است. این دوره برای پیشبینی لحظهی روز و یا شبی که خورشید گرفتگی و یا ماه گرفتگی در آن روی خواهد داد بسیار سودمند بوده است.(واندروردن، ص ١۴۶)
ج)دوره های سیارگان
در زمان سلوکیان این دوره های سیارات برای پیشبینیها به کار گرفته میشد:
زحل: ۵٩ سال = ٢ دوره گردش = ۵٧ دورهی قرانی
مشتری: ٧١ سال= ۶ دوره گردش = ۶۵ دوره قرانی، یا ٨٣ سال= ٧ دوره گردش =٧۶ دوره قرانی