شکل ۲-۴- اعمال ویسفاتین در مسیرهای بیوسنتز NAD+. ویسفاتین / Nampt، NMN را از نیکوتینآمید در مسیر بیوسنتز NAD+ پستانداران سنتز میکند. مرحله میزان محدود در مسیر بیوسنتز، انتقال باقیمانده فسفوریبوزیل از ۵ فسفوریبوزیل- ۱ پیروفسفات (PRPP) به نیکوتینآمید کاتالیزشده توسط Nampt جهت تولید NMN است. سپس NMN تولیدشده توسط Nampt به NAD تبدیل میشود [۴۳].
تاثیر شبهانسولینی
بهبود حساسیت انسولینی
افزایش TNF-α، IL-6 و سنتز IL-1β
تاثیرات آنتی آپوپتوزی
تنظیم انرژیزایی سلولی توسط بیوسنتز NAD
پروتئین مرتبط با چرخه سلولی
تحریک تشکیل کلونی پیشسلول بتا
درگیر در پیشرفت سرطان
شکل ۲-۵- اعمال ویسفاتین [۴۳]
۲-۲-۷-۲- ویسفاتین و دیابت
ویسفاتین یک پروتئین اندوکرین، اتوکرین و پاراکرین، همراه با عملکردهای زیادی مانند بهبود تکثیر سلول، بیوسنتز نیکوتینآمید مونو و دینوکلئوتید و تاثیر هیپوگلیسمی است[۱۰۵].
غلظتهای پلاسمایی و بیان ویسفاتین بهطور اساسی با چاقی در انسانها و حیوانات افزایش مییابد[۹۱]. نشان داده شده است که چربی احشایی بهطور قابل ملاحظهای از طریق کاهش وزن پس از روشهای برگشتناپذیر جراحی مانند بانداژکردن شکم کاهش مییابد[۱۰۶].
در مطالعات آزمایشگاهی نشان داده شد که مداخله ویسفاتین، مصرف گلوکز را در آدیپوسیتها و استئوبلاستها افزایش میدهد که همانند انسولین، بهبود فسفوریلاسیون گیرنده انسولین، سوبسترای گیرنده انسولین ـ۱ (IRS-1)[51]، سوبسترای گیرنده انسولین ـ۲ (IRS-2)[52] و Akt[53] را بر عهده دارد[۹۹, ۱۰۷].
با اینحال رابطه بین چاقی و ویسفاتین بحثبرانگیز است. در یکی از مطالعات، گزارش شد که ویسفاتین پلاسما و بیان mRNA در چربی زیرپوستی رابطه مثبتی با چاقی داشت[۹۱]، در حالیکه مطالعه دیگری بیان بسیار بیشتر ویسفاتین را در چربی احشایی نسبت به چربی زیر پوستی گزارش داد[۶]. بر عکس، پاگانو و همکاران[۵۴] نشان دادند که در انسانهای چاق، ویسفاتین پلاسما و mRNA آن در بافت چربی زیرپوستی بهطور معنیداری نسبت به گروه کنترل با وزن طبیعی، کمتر بود. هر چند mRNA ویسفاتین بالاتر در بافت چربی احشایی آزمودنیهای چاق نسبت به گروه کنترل یافت شد که نشاندهنده تنظیم ویسفاتین در جایگاههای مختلف چربی است[۹۵].
مطالعات بالینی بعدی، رابطه بین ویسفاتین و دیابت را همراه با برخی گزارشها که نشان میدهند ویسفاتین گردش خون با تخریب تدریجی سلول بتا افزایش مییابد، تایید کردند[۳۱, ۹۲, ۱۰۸]. این مطالعات همچنین نشان دادند که ویسفاتین به مقدار زیادی در چربی زیرپوستی آزمودنیهای لاغر و با حساسیت انسولینی زیاد بیان میشود، هر چند این مشاهدات در آزمودنیهای با چربی درونعضلانی بالا، حساسیت انسولینی پایین و سطوح بالای شاخصهای التهابی، کاهش داشتند. رابطه بین ویسفاتین و عملکرد سلول بتا توسط گزارشهایی که نشاندهنده تاثیر تنظیمی گلوکز و انسولین روی غلظتهای ویسفاتین در انسانها هستند، بیشتر تاکید میشود. یافتههای این مطالعه نشان میدهند که غلظتهای ویسفاتین با هایپرگلیسمی افزایش مییابد؛ هر چند این تاثیر با هایپرانسولینمی برونزاد یا ترشح سوماتوستاتین[۵۵] سرکوب شد[۹۴].
افزایش بیان ویسفاتین در تمام مدلهای چاق، یکسان نیست. اگر چه گزارش شده است که ویسفاتین دارای ویژگیهای شبهانسولینی است، اطلاعاتی وجود ندارد که نشان دهد غلظتهای سرمی ویسفاتین، به شدت یا در هر صورت پس از خوردن غذا بهویژه رژیم غذایی سرشار از گلوکز، تغییر میکنند. شواهد رابطه مستقیم بین ژنوتیپ ویسفاتین و دیابت نوع ۲ انسانی هنوز ضعیف است و اکثر مطالعات ملکولی، بالینی و فیزیولوژیکی باید نقش ویسفاتین را در علتشناسی و پاتوژنز دیابت نوع ۲ تعیین کنند. درک دقیق اعمال ملکولی و فیزیولوژیکی ویسفاتین منجر به کشف مداخلات درمانی موثر خواهد شد.
۲-۲-۷-۳- ویسفاتین و مقاومت انسولینی
گزارش شده است که ویسفاتین تا حد زیادی با میزان چربی احشایی در انسانها و موشهای چاق و مقاومت انسولین مرتبط است، که تاثیرات شبهانسولینی را در سلولهای کشتشده اعمال میکند و سطوح گلوکز پلاسما را در موشها کاهش میدهد[۶]. با وجود اینکه در سال ۲۰۰۷ از این مطالعه بهخاطر نواقص علمی زیاد دست کشیده شد، مطالعات بعدی نشان دادند که سطوح پلاسمایی ویسفاتین در انسانها با چاقی،
توده چربی احشایی، دیابت نوع ۲ و مقاومت انسولین مرتبط است[۹۲]. علاوه بر این گزارش شده است که SNPهای پروموتر ویسفاتین با گلوکز ناشتا، سطوح انسولین و دیابت نوع ۲ مرتبط است[۱۰۹]. با اینحال مطالعات دیگر، ارتباط بین ویسفاتین و بافت چرب احشایی یا پارامترهای حساسیت انسولین در انسانها و جوندگان تایید نشده است[۹۱]. اطلاعات اخیر به نقش مهم ویسفاتین در عملکرد سلول بتای پانکراس اشاره نمودهاند. بر خلاف نتایج فوکوهارا و همکاران[۶]، روولو و همکاران[۵۶][۲۶] نشان دادند که شکل خارج سلولی ویسفاتین، تاثیرات شبهانسولینی را در آزمایشگاه و بافت طبیعی موجود زنده نشان نمیدهد، اما تا حدودی فعالیت بیوسنتزی نیکوتینآمید دینوکلئوتید را نشان میدهند. مهار شیمیایی ویسفاتین منجر به کاهش معنیدار بیوسنتز NAD و ترشح انسولین ناشی از گلوکز در پانکراس در آزمایشگاه و بافت طبیعی موجود زنده میشود. بر عکس، اجرای واکنش ویسفاتین، نیکوتینآمید مونونوکلئوتید را تولید میکند که منجر به بهبود این نواقص میشود.
۲-۲-۷-۴- ویسفاتین و سندرم متابولیک
همانطور که بیان شد با انجام پژوهشهایی که شامل کشت سلولی، مدل حیوانی و انسانی بودند فوکوهارا و همکاران نشان دادند که ویسفاتین با چاقی و متابولیسم گلوکز ارتباط دارد. چاقی و مقاومت انسولینی از اجزای کلیدی و عوامل خطرزای شناختهشده سندرم متابولیک هستند. گزارشات جدید ویسفاتین را با مقاومت انسولینی و دیابت نوع ۲ مرتبط میدانند[۱۰۶]. در نتیجه ویسفاتین ممکن است در مکانیسمهای پاتوفیزیولوژیکی مؤثر در بروز سندرم متابولیک نقش داشته باشد. فیلدپاتوس و همکاران[۵۷] سطوح ویسفاتین را در افراد چاق و اضافه وزن که مبتلا به سندرم متابولیک بودند در مقایسه با افراد چاق و دارای اضافه وزن (بدون سندرم متابولیک) بررسی کردند، ۲۸ آزمودنی با سندرم متابولیک و ۲۸ آزمودنی بدون سندرم متابولیک که هیچکدام بیماری قلبی ـ عروقی و دیابت نداشتند در این پژوهش شرکت کردند. یافتههای آنها نشان داد که در افراد چاق مبتلا به سندرم متابولیک افزایش معنیداری در سطوح ویسفاتین پلاسما مشاهده شد. نتایج یافتههای آنها نشان داد که بین ویسفاتین و سن، محیط، تریگلیسرید، گلوکز و HDL ارتباط معنیداری وجود دارد[۱۰۶].
در مطالعه ای دیگر، چن و همکاران[۵۸] ارتباط بین ویسفاتین و پارامترهای سندرم متابولیک را نشان دادند. در این پژوهش، ۲۴۴ مرد و ۲۵۶ زن شرکت کرده بودند که تفاوت معنیداری در سطوح ویسفاتین در دو جنسیت مشاهده نشد. اما در مردان، ارتباط معنیداری بین ویسفاتین و سن، محیط کمر، فشار خون، گلوکز ناشتا، انسولین ناشتا، کلسترول تام، تریگلیسرید، HDL و LDL اسید اوریک مشاهده نشد. اگر چه ارتباط منفی و معنیدار بین ویسفاتین و شاخص توده بدنی وجود داشت. از طرفی تفاوت اندکی در زنان مشاهده شد. اگر چه ارتباط منفی بین پارامترهای سندرم متابولیک و ویسفاتین مشاهده شد[۳۵]. ژانگ و همکاران[۵۹] ارتباط بین سطوح ویسفاتین و سندرم متابولیک را در ۱۳۹ آزمودنی مورد بررسی قرار دادند. قطع نظر از حالت پلاک کاروتیدی آزمودنیهای مبتلا به سندرم متابولیک، سطح ویسفاتین سرم افزایش معنیداری نسبت به آزمودنیهای سالم داشت. با اینحال تفاوتی بین مردان و زنان مشاهده نشد و ارتباط ویسفاتین با کلسترول تام و LDL در آزمودنیهای مبتلا به سندرم متابولیک مشاهده شد[۵۱]. فروغی و همکاران در سال ۱۳۸۷ سطح سرمی ویسفاتین را در بیماران مرد مبتلا به سندرم متابولیک مورد بررسی قرار دادند. در این مطالعه به این نتیجه رسیدند که نمی توان ویسفاتین را بهعنوان یک سایتوکین التهابزای جدید در سندرم متابولیک در نظر گرفت. یافتههای آنها نشان داد که افراد چاق دارای غلظت بالای اسیدهای چرب آزاد در پلاسما هستند که افزایش اسیدهای چرب باعث کاهش حساسیت انسولین و یا افزایش مقاومت انسولین می شود (مهار ورود گلوکز به آدیپوسیتها و پریآدیپوسیتها) و ممکن است کاهش سطح ویسفاتین سرم همراه با افزایش اسیدهای چرب آزاد ناشی از لیپولیز بافت چربی (اسیدهای چرب آزاد اولئیک و پالمتیک) ناشی از سندرم متابولیک قابل توجیه باشد. افزایش چربی احشایی در سندرم متابولیک منجر به افزایش جریان اسیدهای چرب آزاد می شود[۱۱۰].
برخی از یافتهها نشان دادند که افزودن اسیدهای چرب آزاد اولئیک و پالمتیک در محیط کشت سلوهای ۳T3-L1، به منظور انتقال گلوگز به داخل سلولهای بافت چربی (پریآدیپوسیتها و آدیپوسیتها)، منجر به مهار عملکرد انسولین می شود. از آنجا که انتقال گلوکز به داخل بافت چربی وابسته به انسولین است، به نظر میرسد که اسیدهای چرب آزاد بهویژه پالمیتات، درکاهش حساسیت انسولین یا به عبارت دیگر افزا
یش مقاومت انسولین نقش بسزایی داشته باشند[۵۲, ۱۱۱].
۲-۲-۷-۵- نقش ویسفاتین در التهاب
فوکوهارا و همکاران نشان دادند ویسفاتین، پروتئینی است که توسط بافت چرب، بیان و ترشح میشود[۶]. مطالعات متعددی نشان میدهند اختلالات متنوعی وجود دارند که تغییر سطوح پلاسمایی ویسفاتین را نشان میدهند[۱۱۲]. بنابراین غلظتهای پلاسمایی ویسفاتین بهطور بالقوهای با متابولیسم لیپید[۱۱۳] و پاسخ التهابی[۱۱۴] مرتبط است. چون افزایش بیان این پروتئین در ماکروفاژهای کاروتید بیثبات در انسانها و رابطه منفی بین سطوح پلاسمایی ویسفاتین و عملکرد اندوتلیال عروقی وجود دارد، فرض میشود که ویسفاتین، نقش مهمی در بیثباتی پلاکها ایفا میکند. نشان داده شده است که ویسفاتین بهعنوان سایتوکین عمل میکند و بنابراین نقش مهمی در تنظیم پاسخ ایمنی ایفا میکند. چون ویسفاتین در پاتوژنز چندین شرایط التهابی حاد و مزمن مانند تصلب شرایین دخیل است، میتواند بهعنوان سایتوکین پیشالتهابی عمل کند و تاثیرات مفیدی بر ترشح انسولین دارد[۱۱۵].
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۲-۷-۶- نقش ویسفاتین در متابولیسم
فوکوهارا و همکاران (۲۰۰۵) از طریق یک سری آزمایشات، شامل کشت سلولی، جوندگان و انسانها، قلمرو ویسفاتین را در متابولیسم گلوکز و چاقی، با اثبات تاثیرات شبهانسولینی آن، توسعه دادهاند[۶]. علاوه بر این روولو و همکاران، ارتباط ویسفاتین با گلوکز و متغیرهای مرتبط با چاقی را به واسطه نقش آن بهعنوان Nampt پیشنهاد کردند. آنها از طریق حفظ سطوح NMN و NAD و در نتیجه، فعالسازی عوامل مستقل از NAD مانند خانواده سیرتویین[۶۰]، مکانیسم ارتباط ویسفاتین با متابولیسم و بیوسنتز NAD را پیشنهاد کردند[۲۶, ۱۰۴].
مسیر پیشنهادی روولو و همکاران (۲۰۰۷)، با جذب نیکوتینآمید از رژیم غذایی و توزیع آن به بافتهای بدن شروع میشود. اگر نیکوتینآمید توسط سلول دریافت شود، تبدیل آن به NMN توسط Nampt درونسلولی تنظیم میشود. اگر از گردش خون خارج نشود، Nampt خارج سلولی میتواند نیکوتینآمید را به NMN تبدیل کند که سپس برای مصرف به بافت منتقل میشود. درون سلول، NMN آدنیلیل ترنسفراز (Nmnat)[61] جهت تولید NAD واکنش میدهد[۲۶, ۱۰۴].
چون تقسیم NAD برای واکنشهای دیاستیلاز[۶۲] و ریبوزیلیشن ADP[63] مورد نیاز است، یکی از اهداف NAD، خانواده سیرتویین است[۱۰۸]. بدون توجه به این مکانیسم، محققان زیادی نقش ویسفاتین در گلوکز و شرایط وابسته به چاقی را بررسی کردهاند. هر چند نتایج آنها بهطور کامل سازگار نبودهاند[۱۰۰, ۱۰۲, ۱۰۳].
ناهمخوانی مطالعات قبلی ویسفاتین تا حدودی ممکن است ناشی از طرح مطالعه باشد که نتوانستند تاثیر تمرین و رژیم غذایی را در نظر بگیرند. بنابراین مطالعاتی که سطوح ویسفاتین را بررسی میکنند، با در نظرگرفتن رژیم غذایی و فعالیت بدنی میتوانند به شناسایی برخی از یافتههای ناهمخوان گزارشهای قبلی کمک کنند.
۲-۳- اثر فعالیتهای ورزشی بر غلظت ویسفاتین
۲-۳-۱- فعالیت ورزشی کوتاهمدت
قنبری نیاکی و همکاران (۲۰۱۰) تاثیر تمرین دایرهای کیکبوکسورهای مرد جوان را بلافاصله پس از یک جلسه فعالیت کوتاهمدت بیهوازی آزمون رست[۶۴](RAST) بر سطوح ویسفاتین پلاسما بررسی کردند که با افزایش معنیدار ویسفاتین همراه بود. در این پژوهش، ۶ مرد جوان سالم (دامنه سنی۳/۲±۸/۲۳، وزن ۳/۲ ±۵/۷۸ کیلوگرم و شاخص توده بدنی ۲/۱±۱/۲۲) یک جلسه فعالیت ورزشیRAST را انجام دادند. نمونههای خونی، قبل، بلافاصله، ۴۵ و ۹۰ دقیقه بعد از آزمون جمع آوری شد که بلافاصله پس از فعالیت ورزشی افزایش معنیداری در غلظت ویسفاتین پلاسما، انسولین و گلوکز مشاهده شد. اما به تدریج در طی دوره ۹۰ دقیقه پس از فعالیت به پایینتر از سطح پایه برگشت. تغییرات انسولین الگوی مشابه با ویسفاتین را نشان داد. این تغییرات احتمالا بافتها را برای جذب گلوکز تحریک می کند که این افزایش برای بازسازی گلیکوژن ضروری است[۱۱۶].
جوریما و همکاران[۶۵] در سال ۲۰۰۹، اثر ۲ ساعت تمرین طولانی با شدت متوسط را در دوره بازگشت به حالت اولیه در مردان قایقران حرفهای، بر سطوح ویسفاتین پلاسما مورد بررسی قرار دادند که با کاهش معنیدار ویسفاتین همراه بود. ۹ مرد قایقران (سن ۵/۱±۱/۲۰، وزن ۰/۵ ±۰/۸۱، درصد چربی
۳/۳±۸/۱۰) در دو گروه تمرین و کنترل در این آزمون شرکت کرده بودند[۱۱۷]. فریدلند و همکاران[۶۶] در سال ۲۰۰۷ دریافتند که سه ساعت تمرین بر روی دوچرخه کارسنج با شدت ۶۰ درصد اکسیژن مصرفی بیشینه در ۱۵ مرد جوان سالم (میانگین سنی ۴±۹/۲۴، وزن ۸±۸۲ و BMI 2±۲۴/۹) بر غلظت پلاسمایی ویسفاتین اثر ندارد. یافتههای آنها نشان داد که انجام فعالیت ورزشی باعث افزایش بیان mRNA ویسفاتین در بافت چربی زیرجلدی شکم می شود. آنها گزارش کردند که ممکن است ویسفاتین در بافت چربی زیرجلدی نقش متابولیکی در دوره برگشت به حالت اولیه داشته باشد. از سوی دیگر افزایش بیان mRNA ویسفاتین بافت چرب با سطوح ویسفاتین پلاسما همسو نبود[۴۰].
۲-۳-۲- فعالیت ورزشی طولانیمدت
بنا به گزارش جرج و همکاران[۶۷] (۲۰۱۱)، ۱۲ هفته تمرین به سه روش هوازی، مقاومتی و ترکیبی (۳ نوبت در هفته، ۶۰ دقیقه در هر نوبت) در بیماران دیابت نوع ۲ منجر به افزایش ویسفاتین شد اما تفاوت معنیداری بین گروه های تمرینی مشاهده نشد. آنها ویسفاتین را یک آدیپوکین سودمند با اثر افزاینده حساسیت انسولینی فرض کردند. یافتههای آنها نشان داد که افزایش بیان گیرنده انسولین در گروه مقاومتی ۶۵ درصد و در گروه ترکیبی ۹۰ درصد بود[۱۱۸]. ماستو و همکاران[۶۸] اظهار داشتند که فعالیت بدنی با کاهش وزن بدن اثرات مثبتی را بر سطوح ویسفاتین خون نوجوانان ایجاد کرده است[۲۸].
لی و همکاران[۶۹] (۲۰۱۰) گزارش کردند که تمرین هوازی به مدت ۱۲ هفته، ۴ جلسه در هفته، ۴۵ تا ۵۰ دقیقه در روز با هزینه انرژی معادل ۴۰۰-۳۰۰ کالری به کاهش معنیدار سطوح ویسفاتین پلاسمایی در نوجوانان و زنان چاق منجر شد[۱۱۹]. محمدی و همکاران در سال ۲۰۱۰ اثر ۸ هفته تمرین هوازی را بر سطوح ویسفاتین در مردان میانسال مورد بررسی قرار دادند. ۱۹ مرد میانسال سالم (دامنه سنی ۸/۴± ۵/۳۸، شاخص توده بدنی ۶/۲± ۲/۲۵) در این پژوهش شرکت کرده بودند. برنامه تمرینی شامل ۸ هفته و ۳ روز در هفته با شدت۸۰-۶۵ درصد حداکثر ضربان قلب به مدت ۳۴-۲۰ دقیقه اجرا میشد. یافتههای آنها نشان داد که درصد چربی بدن و غلظت ویسفاتین پلاسما پس از ۸ هفته تمرین هوازی بهطور معنیداری کاهش پیدا کرد و رابطه مثبتی نیز بین ویسفاتین و سطح تریگلیسرید پلاسما و درصد چربی بدن مشاهده شد. بهطور کلی نتایج تحقیق آنها نشان داد که انجام تمرینهای قدرتی و استقامتی می تواند به واسطه کاهش توده چربی بدن، در کاهش ویسفاتین پلاسما در مردان میانسال سالم و با وزن طبیعی موثر باشد و این تغییرات مستقل از بهبود سطح چربیهای خون است[۱۲۰].
هایوس و همکاران[۷۰] (۲۰۰۹) گزارش کردند که تمرین هوازی (۱۲ هفته، ۵ روز در هفته، ۶۰ دقیقه در روز با ۸۵ درصد ضربان قلب بیشینه) به کاهش وزن همراه با کاهش سطح ویسفاتین پلاسما منجر شد. یافتههای آنها نشان داد که فعالیت ورزشی باعث تغییر در سطوح گردش خون ویسفاتین می شود و تغییر ویسفاتین با تغییر سطوح گلوکز و انسولین همراه است[۴۲].
بریما و همکاران[۷۱] (۲۰۰۸) نشان دادند که ۳ ماه تمرین هوازی (۴ ساعت در هفته با شدت ۷۵ درصد اکسیژن مصرفی بیشینه) سطح ویسفاتین پلاسمایی را در بیماران جوان مبتلا به دیابت نوع ۲ و چاق (۳۰-۱۵سال) بهطور معنیداری از ۸/۵۵ و ۷/۶۴ نانوگرم در میلیلیتر به ترتیب به ۶/۱۱ و ۵/۲۹ نانوگرم (۵۰ تا۸۰ درصد) کاهش داد[۴۱]. چویی و همکاران[۷۲] نشان دادند که انجام تمرین هوازی و قدرتی با هزینه انرژی ۳۰۰ (برای ۴۵ دقیقه) و ۱۰۰ کیلوکالری (برای۲۰ دقیقه) به کاهش معنیدار ویسفاتین پلاسمایی در حالت ناشتا منجر شد. انجام تمرین هوازی توانست به واسطه کاهش وزن، در کاهش ویسفاتین پلاسمای زنان کرهای سالم مؤثر باشد[۳۸].
هیدر و همکاران[۷۳] (۲۰۰۶) گزارش کردند که تمرین هوازی برای ۲ و ۴ ماه بهطور معنیداری سطوح پلاسمایی ویسفاتین را در بیماران دیابتی کاهش داد. ۱۸ آزمودنی (۱۱ زن و ۷ مرد مبتلا به دیابت نوع ۱، دامنه سنی ۱۰±۴۲) و ۱۴ نفر گروه کنترل (۷ مرد و ۷ زن با دامنه سنی ۵±۲۹) در این آزمون شرکت کرده بودند و اثر تمرین هوازی هدایتشده بر ویسفاتین، به مدت ۸ ماه پس از قطع تمرین باقی ماند. این احتمال وجود دارد عوامل دیگری همچون متابولیسم گلوکز، وزن و یا نیمرخ لیپیدی، عامل کاهش ویسفاتین باشند[۳۷].
۲-۴- جمعبندی
شواهد زیادی نشان میدهند که التهاب میتواند نقش حیاتی در پاتوژنز دیابت بازی کند، از اینرو تصور میشود رابطه دیابت با تعدادی از شرایط همزیستی معمولی از طریق مکانیسمهای التهابی نشات بگیرد. در این خصوص چ
ندین مدرک آزمایشگاهی اساسی نشان میدهند که رزیستین و ویسفاتین، دو آدیپوکینی که به مقدار زیادی در افراد چاق و دیابتی نسبت به افراد لاغر و سالم بیان میشود، با هایپرگلیسمی، مقاومت انسولین و دیابت نوع ۲ آشکار مرتبط هستند.
تحقیقات مقطعی گزارشهای متناقضی از نقش ویسفاتین گزارش دادهاند که ممکن است در التهاب و علتشناسی دیابت نوع ۲ بازی کند. بنابراین آزمایشهای بیشتری لازم است تا نقش پاتوفیزیولوژیکی و فیزیولوژیکی ویسفاتین روشنتر شود.
فصل سوم ـ روششناسی پژوهش
۳-۱- مقدمه
همانگونه که در فصلهای پیش عنوان شد، هدف از این پژوهش، بررسی تغییرات بیان ژن ویسفاتین بافت چربی احشایی در پاسخ به یک جلسه فعالیت ورزشی هوازی حاد در موشهای صحرایی دیابتی بوده است. از آنجا که دقت در جمعآوری اطلاعات و استفاده صحیح از ابزارهای اندازه گیری و بهکارگیری روش صحیح اجرای تحقیق، قابلیت تکرارپذیری یافته ها را افزایش میدهد، در همین راستا در این فصل به شرح و توضیح روششناسی تحقیق شامل روش تحقیق، جامعه آماری مورد پژوهش، نحوه انتخاب نمونهها، ابزار و وسایل اندازهگیری متغیرهای تحقیق و روش تجزیه و تحلیل داده ها خواهیم پرداخت.
۳-۲- طرح پژوهش
با توجه به اینکه آزمودنیهای تحقیق را موشهای صحرایی آزمایشگاهی نژاد ویستار با گروه های سنی مشابه تشکیل میدادند که در یک طرح تحقیقی حاد مورد بررسی قرار گرفتند، لذا تحقیق حاضر از نوع تجربی است.
۳-۳- نمونه آماری
تعداد ۲۰ سر موش صحرایی نر نژاد ویستار از انستیتوپاستور آمل خریداری و به اتاق حیوانات آزمایشگاه زیستشناسی دانشگاه مازندران انتقال یافتند. نمونهها پس از یک هفته آشنایی با محیط آزمایشگاه، دیابتی شدند. نمونهها به روش تصادفی ساده به دو گروه دیابتی تمرین (DT) (15 سر) و دیابتی کنترل (DC) (5 سر) تقسیم شدند. همچنین گروه دیابتی تمرین شامل بلافاصله پس از تمرین (۵ سر)، ۴ ساعت پس از تمرین (۵ سر)، ۲۴ ساعت پس از تمرین (۵ سر) بود. از آنجا که وزن حیوانات دقیقاً یکسان نبود، لذا برای یکسانسازی گروه ها به لحاظ وزنی، ابتدا آزمودنیها وزنکشی شده و در قفسهای با تفاوت وزنی ۵ گرم دستهبندی شدند. سپس هر یک از قفسها با دستهبندی وزنی مشخص، یک موش بهطور تصادفی انتخاب شده و در گروه های اصلی قرار داده شد. بر این اساس، وزن موشهای گروه های مختلف پس از دستهبندی پژوهش به طور متوسط ۵±۱۶۵گرم بود. سن همه آزمودنیها ۸-۶ هفته بود.
۳-۴- نحوه نگهداری و تغذیه نمونهها
موشهای مورد آزمایش در این پژوهش در گروه های پنجتایی و در قفسهای مجزا از جنس پلیکربنات به ابعاد۴۷×۲۷×۲۰ سانتیمتر با درب توری نگهداری شدند. دمای محیط ۴/۱±۲۲ درجه سانتیگراد و چرخه روشنایی به تاریکی ۱۲:۱۲ ساعت و رطوبت هوا ۴±۶/۵۵ درصد بود.
موشهای صحرایی با غذاهای تولیدی مراکز تولید خوراک دام که به صورت پلت[۷۴] میباشد تغذیه شدند. همچنین آب مورد نیاز هر حیوان در بطری آب ۵۰۰ میلیلیتری ویژه حیوانات آزمایشگاهی در اختیار آنها قرار داده شد. آزمودنیها به آب و غذا دسترسی آزاد داشتند.
۳-۵- نحوه دیابتیکردن آزمودنیها و تزریق استرپتوزوتوسین
دیابتیکردن موشها از طریق تزریق درونصفاقی استرپتوزوتوسین[۷۵] حلشده در بافر سیترات ۱/۰ مولار به میزان ۵۰ میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن انجام گرفت. یک هفته پس از تزریق ماده مذکور خونگیری از سینوس چشمی موشها در حالت ناشتا انجام شد. نمونه خون پس از جمع آوری در میکروتیوبهای استریل به آزمایشگاه انتقال داده شد. به منظور تعیین دیابتیشدن موشها، گلوکز خون آنها اندازه گیری و سطوح گلوکز خون بالای ۳۰ میلیمول به عنوان دیابتی شناسایی شدند.
۳-۶- برنامه تمرین آزمودنیها
برنامه تمرینی به دو مرحله تقسیم شد: