تعداد اندکی از امتیازات کوچک ـ در موارد زیادی به لحاظ عامل پوزیسیونی، از آنجا که این موضوع آنقدر ظریف است که برای بازیکنان بی تجربه قابل درک نیست ـ نهایتاًً به یک برتری چشمگیر تبدیل میشوند و در خاتمه به یک امتیاز کامل.
منظور من در اینجا نشان دادن مدلی است ک بتواند به شما کمک کند تا آنچه که در سراسر بازی اتفاق می افتد را درک کنید و از آن آگاه باشید. آگاهی از تغییرات و دگرگونی ها در پنج عامل مُدل مورد نظر میتواند به شما کمک کند تا از واگذاری امتیازات در برابر هیچ اجتناب کنید. وقتی امتیازی را واگذار می کنید مثلاً دو فیل باید از خودتان بپرسید: چه چیزی در مقابل آن به دست می آورم ،در کوتاه مدت و در درازمدت؟
مقدار زیادی درباره سه عامل شطرنجی (نیرو، ابتکار عمل و عوامل پوزیسیونی) نوشته شده است و در نتیجه، این عوامل را مورد بحث مستقیم و صریح قرار نمی دهم. با این وجود، این عوامل به طور ضمنی در مثالهای فراوانی که در بخش های آتی با آن ها مواجه می شوید به چشم می خورند. من روی بحث دقیق و مفصل از دو عامل تمرکز کرده ام که بنظر در نوشته های مربوط به استراتژی شطرنج مورد توجه کافی قرار نگرفته اند: عامل انسانی و عوامل محیطی.
تعیین سبک شطرنجی شخصی شما
تعیین کردن سبک یک شطرنجباز موضوع ساده ای نیست. از ابتدا آموزش دیده ایم که بتوانیم با نوع پوزیسیون روی صفحه سازش پیدا کنیم و اینکه یک بازیکن برای موفقیت نیازمند مهارتهای کلی و جامع است. به عبارت دیگر، برای تبدیل شدن به یک بازیکن واقعاً قوی نیاز دارید که بتوانید تمام انواع پوزیسیونها را بازی کنید.
قوی بودن در حمله کافی نیست و شما باید همچنین در دفاع انعطاف پذیر باشید، تمام آخر بازیهای تئوریک را بشناسید، تئوری گشایشی روز را خوب بدانید و نظایر آن. این موضوع کاملاً درست است! اما در عین حال غیرممکن است ،حتی برای حرفه ای های تمام وقت، که بازیکنان همه این موارد را بدانند و در تمام جنبههای بازی خوب و قوی باشند. شطرنج آنقدر پیچیده است که یک بازیکن نمی تواند در تمام جنبههای بازی بهترین باشد. حتی در بین بازیکنان قوی امروزی و بزرگان قدیم، جنبههای بازی از لحاظ قدرت و خوب بودن در مقایسه با دیگر بازیکنان قوی کم و بیش متفاوت و متغیر است.
نکته کلیدی، درک این تفاوتها در خودتان و حریف میباشد و نیز به کارگیری هوشیارانه این ادراک در جریان تدارک و آماده سازی، تمرین و در بازی عملی.
برای دسته بندی کردن شطرنجبازان به گروههای وسیع، یکبار دیگر مفید است که به مدلهایی رجوع کنیم که مورد استفاده در دنیای تجارت به منظور ارزیابی شخصیت متفاوت و اهداف منبع انسانی میباشند. یک چنین مدلی مانند نمونه زیر است که از پروفسور منابع انسانی، جین ماری هیلتروپ اقتباس نموده ام:
بازتاب گراها[۱۲۰]
(گزینه های متناوب)
کنش گراها[۱۲۱]
(آزمایش و خطا)
شهود
نظریه گراها[۱۲۲]
(مدلی برای همه چیز)
عملگراها[۱۲۳]
(آنچه باید انجام گیرد باید انجام شود. …)
منطق
مفاهیم کلی واقعیت
مدیران کسب و کار میتوانند به دو گروه وسیع تقسیم شوند و همینطور شطرنجبازان. این تقسیم میتواند از دو بعد صورت گیرد:
آیا تصمیمات شما در پشت صفحه شطرنج از طریق منطق انجام میگیرد یا بواسطه تجربه و شهود؟
آیا تفکر و بازی شما بر اساس واقعیات (مانند محاسبه عینی شاخهها) است یا بر اساس تمرکز روی مفاهیم کلی؟
در نظر گرفتن این دو سوال ساده و اساسی تاکنون خیلی توانستهاست ما را در فهم سبک یک شطرنجباز هدایت کند. بازیکنان منطقی تصمیمات را از راه های نظام مند و مرتبط استدلالی اتخاذ میکنند. آن ها زنجیره های متصل تفکر و استدلال را گسترش میدهند تا در پایان به تصمیم نهایی منتهی شود.
یک مثال خیلی ساده از مسیر استدلال یک بازیکن منطقی میتواند مانند این باشد کهجاییکه یک بازیکن از مفاهیم کلی فضا، تحرک و قانون دو نقطه ضعف (استراتژی به عنوان قوانین ساده !) “من مقداری فشار روی پیاده ضعیفش در جناح وزیر دارم، اما او به خوبی دفاع نموده است. اما اگر بتوانم نقطه ضعف دیگری در جناح شاه ایجاد کنم، می توانم نیروهایش را منحرف کنم. با داشتن فضای بیشتر و تحرک بهتر می توانم براحتی از یک جناح به جناح دیگر تغییر جهت دهم. لذا چگونه اینکار را انجام می دهم؟ بله، با تدارک دیدن g4 پیاده h وی را منفرد خواهد کرد و یک هدف دوم را جهت حمله به وجود می آورد. اینکار بدین معنی است که حالا با انجام حرکت h3 باید مقدمات حرکت g4را فراهم کنم”
بازیهای بازیکنان منطقی در مقایسه با بازیکنان شهودی غالباً دارای بار آموزشی خیلی بیشتری است و جهت درک و یادگیری آسانتر است.
بر این باورم که یکی از دلایلی که مجموعه بازی های بازیکنانی مثل آلخین، باتونیک، فیشر و کاسپاروف خیلی پرطرفدار و محبوب شده اند، ماهیت آموزشی بازی و تفسیرهای این بازیکنان است که آن ها را بازیکنان منطقی در نظر می گیرم.
ترفند یادگیری از بازیهای این بازیکنان، تعقیب و درک مسیر استدلالی پشت حرکات آنهااست. این استلال با قوی تر شدن بازیکنان، به طور واضح پیچیده تر و پیشرفته تر می شود، اما راه بنیادی تفکر درباره پوزیسیونها و تصمیم گیریها تغییر نمی کند.
از طرف دیگر، بازیکنان شهودی، بازیکنانی هستند که به سادگی حرکت درست را حس میکنند و می دانند که چطور باید سوارهایشان را جهت دستیابی به حداکثر هماهنگی قرار دهند.
آن ها اغلب در تعیین ارزش قربانیهای پوزیسیونی یا درازمدت خیلی قوی میباشند که اینکار نمی تواند به واسطه محاسبه عینی یا استدلال منطقی مورد سنجش قرار گیرد. غالباً چنین بازیکنانی در توضیح زبانی چگونگی دستیابی به انجام یک حرکت یا انتخاب یک طرح خاص دچار مشکل میشوند. آن یک دانش خیلی ضمنی و پوشیده است. برای جامعه شطرنجبازان دنبال کردن بازیهای چنین بازیکنانی به شکل زنده دشوار است، زیرا بازیشان غالباً ظریف بوده و در هاله ای از ابهام انجام می شود. در پایان بازی، با این وجود همه چیز غالباً آشکار می شود ـ حالا روشن است که این راه درست بازی کردن یا هماهنگ سازی سوارها بود و اینکه حریف مغلوب شده است. گاهی تعیین جایی که حریف دچار اشتباه شد آسان نیست ـ برتری به طریقی نامحسوس و افزایشی ایجاد شد تا زمانی که به مقدار سرنوشت ساز و قاطع رسید. نمونه های بازیکنان شهودی که این خصوصیات را در آن ها می توان یافت، کاپابلانکا، پتروسیان و کارپف هستند.
از بُعد دیگر، پیوستاری از واقعیتها به مفاهیم کلی داریم. دقت کنید که ـ همینطور بُعد منطق ، شهود ـ آن یک پیوستار با دو نقطه مقابل هم است، اما همچنین دارای یک زمینه حد وسط فراوان میباشد.