فرضیه این تحقیق، عبارت است از اینکه تحولات معرفتی و شناختی منجر به تحوّلات نگرشی و خود تعریفی خواهد شد و تحوّلات در خودتعریفی و نگرش به احکام رسالهای نتیجتاً منجر به هویّتی میشود که فارغ از دین نیست، اما شکل دیگری از دینداری است که بیشتر صبغه فردی دارد.
یافتههای تحقیق نشان میدهد، که زنان احکام جمعی و اجتماعی موجود در فقه را که به نوعی دستورالعمل بعد اجتماعی و مناسکی دین میباشد دیگر یا نمیپذیرد یا مورد شک و شبهه قرار دادهاند و اقدام به بازاندیشی در ابعاد هویّتی خود کردهاند. از جمله ابعادی که دچار بازاندیشی شده است بعد نگرشی اعتقادی است که محصول آن در دنیای مدرن کنونی به نظر میرسد ایمان باشد نه دین. یعنی آن بعد از دین را که صرفاً به رابطه فرد با خدا بدون حضور هیچ واسطهای میپردازد را پذیرفتهاند.
–ارشد فردی گردی(۱۳۸۱) به « برّرسی عوامل اجتماعی موثّر بر بحران هویّت دربین دانشجویان کارشناسی دانشگاه تبریز» پرداخته است. فرض اصلی او این است: به نظر میرسد که عوامل اجتماعی جدید (دوران مدرن) بحران هویّت جوانان را تشدید نموده است. نتایج این پژوهش نشانگر بالا بودن میانگین بحران هویّت دانشجویان این نمونه آماری است. اضافه بر این نتایج به دست آمده از آزمودن فرضیه های پژوهش بیانگر آن است که بحران هویّت و ابعاد دوگانه آن رابطه معنی داری با اکثر متغیرهای مستقل پژوهش همچون عزت نفس، ارزشهای فرهنگی و ارزشهای دینی مذهبی دارند.
کلاهی(۱۳۸۴) به برّرسی تأثیر جهانی شدن بر هویّتهای دینی ایران پرداخته است. جهانی شدن از منظر این تحقیق عبارت است از «بسط فضای غریبه» فضایی که از دیالکتیک میان «ذهنیت کنشگران فضای نزدیک» با «عینیت عناصری که از فضای دور آمدهاند» شکل گرفته است و منظور از هویّت دینی مجموعهای نسبتاً ثابت و پایدار از ایستارهاست که فرد از رابطه خود با دین در ذهن دارد. اهداف این رساله عبارتند از: انجام مطالعات نظری در باب رابطه جهانی شدن و دین به عنوان یکی از عناصر سازنده هویّت و تأثیر جهانی شدن بر بخش دینی هویّت کنشگران اجتماعی؛ و نیز ارائه رویکرد نظریای که برای مطالعه هویّت دینی از منظر جهانی شدن درجامعه ایران مناسب باشد، انجام مجموعهای از تحقیقات کیفی اولاً به منظور ارائه طبقه بندیهایی از انواع دینداری در ایران و انواع ادراکات کنشگران ایرانی از دین و ثانیاًً ارائه فرضیاتی درباره رابطه هویّت دینی و جهانی شدن برای جامعه ایران است.
محقق با بهره گرفتن از رویکرد نظری رونالد رابرتسون و چند تعریف جهانی شدن از دیدگاه صاحبنظران به مطالعه این موضوع پرداخته است. نکته جالب توجه در نظریات رابرتسون، تأکید بر عنصر آگاهی به عنوان هسته اصلی جهانی شدن در مقابل تعاریف عینگرا و بیرونی است که بیشتر بر وجوه اقتصادی جهانی شدن تمرکز دارند و در نتیجه تعریفی ذهنگرا و درونی برای جهانی شدن قایل است.
به تناسب رویکرد رابرتسون محقّق نیز با بهره گرفتن از روشهای کیفی (مشاهده مشارکتی و مصاحبه عمقی) برای رسیدن به عمق ذهنیّات کنشگران،به طرح پرسشنامه پرداخته است. متغیرهای اصلی این تحقیق عبارتاند از «هویّت دینی» و «معنای عنصر غریبه» (در اینجا منظور از عنصر غریبه، فضایی است که حول مفهوم فرهنگ غرب شکل گرفته است مانند؛ ماهواره و اینترنت). از آنجا که موضوع تحقیق، برّرسی رابطه میان دو متغیر جهانی شدن و هویّت دینی است، سایر متغیرها تا حد امکان کنترل شدهاند.
در اینجا محقق، اثر «هویّت دینی» بر فضای غریبه را شکل گرفتن فضاهای غریبهی متناسب با هویّتهای دینی میداند که به تشکیل چهار نوع فضای غریبه منجر خواهد شد: الف) هویّت دینی روش مدار؛کسانی که معتقدند هم هدف کلی زندگی و هم روش رسیدن به آن را باید از دین اخذ کرد. ب) هویّت دینی هدفمدار؛کسانی که اهداف کلی زندگی را از دین اخذ میکنند اما انتخاب روشهای رسیدن به آن اهداف برعهده خود فرد میدانند. ج) هویّت دینی اخلاقمدار؛کسانی که نه هدف کلّی زندگی را از دین اخذ میکنند و نه روشهای رسیدن به آن را و معتقدند فرد باید خود بر اساس الزامات و اقتضائات برون دینی اهداف و روشهای زندگی خود را تعیین کند. د) هویّت دینی عرفگرا؛کسانی که بیش از آن که خود در انتخاب نوع دینداری خود مؤثر باشند، فرایند جامعهپذیری دین را به آنان منتقل و در آنان درونی کردهاست.
نتایج تحقیق بر اساس مصاحبههای انجام گرفته شده نشان میدهد، «خودآگاه شدن کنشگر» به معنای آگاهی هر چه بیشتر نسبت به هویّت خود از گذر مواجهه با هویّتهای متفاوت و «فعال شدن کنشگر» به معنای فعالتر شدن نقش کنشگر در ساختن هویّت دینی خویش، پیامدهایی است که جهانی شدن برای همه انواع هویّتهای دینی در پی خواهد داشت. «تیز شدن هویّت» به معنای احساس تضاد و تقابل با هویّتهای دیگر، پیامدی است که جهانی شدن برای هویّتهای دینی روشمدار در پی دارد. جهانی شدن همچنین از طریق ایجاد تغییر در هویّتهای محلی، باعث ایجاد یا تقویت «هویّتهای بدیل» می شود. هویّتهای دینی هدفمدار و اخلاقمدار، مهمترین هویّتهای دینی بدیلی هستند که در اثر جهانی شدن شکل میگیرند.جهانی شدن کمترین اثر را بر هویّتهای دینی عرفگرا دارد.
– رساله سمیّه شالچی (۱۳۸۴) به این موضوع میپردازد که رسانهها به مرور در ادارک ما از جهانی که فراسوی عالم تجربه شخصی، قرار دارد و نیز حس و ادراکمان از جای ما در این جهان توسط اشکال نمادین نقش بیشتری ایفا کردهاند. به علاوه در تجربه رسانهای به همین دلیل که تجربهای تصوری و همذاتپندارانه است، فرد بیش از پیش در دیدن خویش به جای دیگری و در موقعیت جدیدی که میتواند با موقعیت خودش تفاوت ماهوی داشته باشد، توانا میشود.
به نظر محقّق نظم مابعدسنتی، امنیت و قطعیت هنجارهای پیشین را کمرنگ کرد، در نتیجه در درون یک فرد هویّتهای گوناگونی که او برای خود قائل شده بود به تعارض با یکدیگر برخاستند. امروزه دیگر نمیتوان کسی را با تعلّقات طبقاتی و جنسیتیاش به راحتی پیش بینی کرد. مرزهای هویّت ممکن و محتمل برای افراد، به طور دائم گستردهتر میشوند و مسئولیّت انتخاب این هویّتها برای تک تک ما سنگینتر میشود.