مطالعه حاضر صادرکنندگان بازارمحور را با جنبه های رفتاری مورد مطالعه شامل وابستگی، همکاری و فاصله ارتباطی آزمون کردهاست. مفهوم قدرت و وابستگی بر روی یک پیوستار در مقابل هم قرار می گیرند. در محیط مدام در حال تغییر که اطلاعات یک منبع با ارزش برای شرکتها محسوب می شود؛ هرچه بخش دانش توسعه یابد قدرت اطلاعات نیز در آنجا بیشتر می شود. به طوری که صادرکنندگان بازار محورتر بیشتر تمایل دارند که قدرت اطلاعات را در دست بگیرند. پژوهشها نشان میدهد، وابستگی یک شرکت صادرکننده نسبت به طرف مقابل از لحاظ ایدههای فنی و الگوهای تحقیق و توسعه با توسعه بازارمحوری کاهش مییابد. به عبارت دیگر با کاهش وابستگی قدرت چانهزنی صادرکنندگان در کانال ارتباطیشان با همکاران خارجی، بیشتر می شود. وقتی تولیدکنندگان بازارمحورتر هستند با توجه به افزایش درک خود نسبت به طرف مقابل و درجه وابستگی به آن ها، موقعیت نسبتاً قوی را برای خود ایجاد میکنند. پژوهشگران تعاریف مختلفی در مورد همکاری ارائه داده اند.
تعریف مشترک در مورد همکاری، فرآیندی است که افراد، گروها و سازمانها به شکل تعاملی در جهت کسب سود کنار یکدیگر قرار می گیرند. همکاری به عنوان هنجارهای رفتاری در کشورهای مختلف به شکل متفاوتی تجلی پیدا کند و اغلب مسایل در هنگام مواجه با فرهنگهای مختلف به وجود می آید. مشکلات در بعد داخلی ضعف مدیران نسبت به دانش مورد نظر و نداشتن آگاهی از شرایط صادرات و در بعد خارجی ضعف اطلاعات در مورد ویژگیهای بازار عرضه برای برقراری ارتباطات خارجی است. با ایجاد دانش بازارمحوری شامل جمع آوری اطلاعات در مورد عرضهکنندگان خارجی، خصوصیات محصول و سودی که حاصل می شود مشکلات داخلی کاهش مییابد و در بعد خارجی، هرچه صادرکنندگان آگاهتر باشند، با توجه به اینکه میزان انتقال اطلاعات تأثیر زیادی روی همکاری آن ها با واردکنندگان خواهد داشت با همکاری بیشتر مشکلات مربوط به تعاملات آن ها کاهش مییابد.
دوری و نزدیکی روابط(فاصله ارتباطی) اختلاف بین الگوهای محلی و خارجی را در زمینه های فرهنگی، سبکهای مدیریت و عملیات بازرگانی نشان میدهد. فاصله درجه ناآشنایی با روابط کاری مشتریان خارجی تعریف می شود. برای روابط صادرکننده و توزیعکننده خارجی حداقل فاصله ارتباطی در شکلهای مختلفی نمایان می شود. صادرکننده ممکن است به دنبال اطلاعاتی در رابطه با محیط بازار توزیعکننده خارجی، عملیات بازرگانی و دیگر الزامات آن ها مانند بستهبندی محصول، برنامه های تحویل و روشهای حمل مناسب باشد یا اینکه بخواهد فرآیندها و فعالیتهای خود را به سمت الزامات توزیعکننده خارجی از طریق همکاریهای بین بخشی سوق دهد. بنابرین، برای حداقل کردن فاصله ارتباطی با بازارها و مشتریان برخی سازمانها بازارمحوری را یک اصل مدیریتی در نظر گرفتهاند. در واقع، بازارمحوری مقدار اطلاعات جمع آوری شده مورد نیاز را افزایش و از طریق انتشار آن بین بخشهای وظیفه ای همکاری بین صادرکننده و توزیعکننده خارجی را بیشتر و فاصله ارتباطی آن ها را کمتر خواهد کرد. تعهد و سایر ویژگیهای مثبت روابط پیششرطهای نزدیکی روابط، کار مشترک و تسهیم اطلاعات است. با توجه به این امر برای خریدار و فروشنده انتظاراتی ایجاد می شود که جهت رسیدن به اهداف دو جانبهی خود با یکدیگر کار کنند(بروثرز و دیگران، ۲۰۰۲).
محیط صادرات
عملکرد صادرات
بازارمحوری صادرات
هماهنگی
وابستگی
تجربه صادراتی
۲-۱ مدل بازارمحوری صادرات(کادوگان و همکاران[۲۹]، ۲۰۰۲)
عملکرد صادرات
رضایت صادرات
رشد فروش صادرات
محیط صادرات
بازارمحوری صادرات
هماهنگی
وابستگی
شایستگی صادراتی
۲-۲ مدل بازارمحوری صادرات(حسینی، ۱۳۸۸)
۲-۲-۲-۱۴ هماهنگی صادراتی:
هماهنگی استراتژیک که به آن همخوانی، همسویی یا همراستایی نیز گفته می شود، جایگاه کلیدی در مطالعات سازمانی و مدیریت استراتژیک دارد زیرا یک روش مناسب برای کسب و خلق ارزش در بازار و بالا بردن عملکرد سازمان، تعامل و هماهنگی بین عناصر و اجزای سازمان و محیط میباشد. هماهنگی عامل و منبع ارزش اقتصادی برای شرکتها بوده و باید در این راستا حرکت نمایند.
هماهنگی به معنی همسویی، سازگاری و تناسب با جهتی خاص است به عبارت دیگر تطابق داشتن یک کیفیت با کیفیت دیگر و در جهت خاص که به هدف مشترک میانجامد. هماهنگی می تواند هم در سطح عملیاتی و هم در سطح استراتژیک و هم بین این دو سطح برقرار شود. منظور از هماهنگی در سطح استراتژیک، همخوانی و انطباق استراتژی های سطوح پائینتر سازمان و استراتژی های کارکردی، با استراتژی کلان سازمان میباشد. این هماهنگی جنبه های متفاوت دیگری را نیز در بر میگیرد که اصطلاحاً هماهنگی درونی و بیرونی گفته می شود. هر یک از سیستمهای موجود در سطوح استراتژی سازمان هم باید با زیر سیستمهای خودش(هماهنگی درونی) و هم باید با سطوح بالا دست و سیستمهای همتراز خودش(هماهنگی بیرونی) هماهنگ باشد تا موضوع مدیریت تجلی پیدا کند و باعث ایجاد همافزایی جهت رسیدن به هدفهای سازمان شود(اسماعیل پور، ۱۳۸۲).
امروزه هماهنگی یکی از چالشهای اساسی شرکتهای بین المللی و واحدهای وظیفه ای آن ها بویژه واحد بازاریابی بین الملل و صادرات میباشد. پیش فرض نهفته در طرح موضوع اهمیت و ضرورت هماهنگی، آن است که هماهنگی موجب وحدتگرایی و همافزایی می شود. تخصصگرایی، مسئله تکثرگرایی را در پی خواهد داشت که خود می تواند به تضاد و کاهش بهره وری سازمان منجر شود. بنابرین در کنار تقسیم کارها و تخصصگرایی، باید هماهنگی موضوعات با یکدیگر هم حفظ شود. این هماهنگی را باید بتوان هم در داخل یک سیستم و هم در سطح ارتباط آن با سایر سیستمها و کل سازمان برقرار کرد. مسئله هماهنگی زمانی نمود بیشتری مییابد که به ضرورت آن در سطح عملی و سطح نظری(که خود دارای سلسله مراتب ویژهای است) توجه شود. برای روشن شدن موضوع، چنانچه ” صادرات و بازاریابی بین الملل” را به عنوان یکی از حوزه های کارکردی سازمان در نظر بگیریم، در شکل ۲-۳ انواع هماهنگیها و نیز انواع روابط موجود بین سیستم بازاریابی بین الملل با سایر سیستمها نشان داده شده است که هر رابطه یک چالش اساسی در این حوزه میباشد.
زیرسیستم آمیخته بازاریابی
استراتژی سیستم مالی
زیرسیستم ورود به بازار
استراتژی سازمان
رابطه ۴:
هماهنگی افقی درونی
استراتژی بازاریابی بین الملل
استراتژی سیستم
رابطه ۲:
هماهنگی افقی بیرونی
رابطه ۱: