« خواسته دولت مدرن مبتنی بر داشتن نقش فراگیر ، خواسته ای نسبتاً جدید در تاریخ بشر است . حتی در محلی که دولت مدرن در آن زاده شد ، یعنی اروپای غربی ، مثلاً هزاران سال قبل ، ساکنان روستایی انگلیسی چیز زیادی درباره ی زندگی خارج از آن روستا نمی دانستند ، روستا ابتدا و در واقع انتهای جهان آن ها بود . شاید روستائیان نزدیک ترین شهر بازاردار را می دیدند . ولی به ندرت جسارت میکردند و از آن فراتر می رفتند . احتمالاً آن ها نام شاه را بلد بودند . گرچه به ندرت ، آن هم اگر اصلاً چنین اتفاقی می افتاد ، او را می دیدند ، آن ها احتمالاً بیش تر با نمایندگان کلیسا تماس داشتند تا با رهبران سیاسی یا نظامی و پانصد سال بعد هنگامی که دو نوع نظام سیاسی – سلطنت مطلقه و مشروطه در قاره ی اروپا ظهور می کرد ، اروپا بیشتر شبیه موزاییکی از قدرت ها بودکه دعاوی سیاسی وحیطه های قدرت همپوشانی داشتند هنوز فرمانروایا دولتی حاکم مطلق نبود یعنی نمی توانست ادعای سلطه بر قلمرو و جمعیت مشخص داشته باشد »[۱۱].
منشأ زمانی پیدایش دولت های مدرن در قرن های هیجدهم و نوزدهم در اروپای غربی و مستعمرات آن بود گرچه خاستگاه اصلی آن ها را باید در اواخر قرن شانزدهم دانست ؛ قرن مهمی که همزمان با پایان قرون وسطی به دوران مهم رنسانس شروع میگردد . این دولت ها را ابتدا با ادعای برخورداری از تناسب و تناظر مشخص میان حاکمیت ، قلمرو و مشروعیت خود را از صورتهای ابتدایی تر سلطه سیاسی متمایز کردند . شکل گیری مفهوم حاکمیت سیاسی نقش مهمی در این خصوص ایفا می نمود .
« دولت های مدرن به صورت دولت های ملی در آمدند یعنی هیئت هایی سیاسی ، جدا از حاکم و محکوم ، با بیشترین حق اعمال قدرت بر قلمروی مشخص ، با پشتوانه ی دعوی برخورداری از حق انحصاری به کارگیری زور و با مشروعیت یافتگی به وسیله ی وفاداری یا رضایت شهروندان آن ها . نوآوری اصلی دولت های مدرن قلمرو گرایی که مرزهای دقیقی را معین میکند ، کنترل انحصاری خشونت ، غیر شخصی بودن ساختار قدرت سیاسی و دعوی متمایزی مبنی بر داشتن مشروعیت مبتنی بر نمایندگی نشان دهنده وجوه تمایز و گاهی اوقات بی ثبات آن است. در سراسر دوران مدرن ، قدرت نظارتی این دولت ها افزایش یافت و نظام های حاکمیت واحد بر قلمرو های مشخص ، حکومت متمرکز ، مکانیسم های متمرکز مدیریت مالی و توزیع منابع ، انواع جدید قانونگذاری و اجرای قانون ، ارتش حرفه ای منظم ، قابلیت جنگ متمرکز و ملازمه آن روابط رسمی پیچیده ی میان دولت ها از طریق توسعه ی دیپلماسی و نهادهای دیپلماتیک را به وجود آورد»[۱۲].
شهروند مدرن را باید حاصل ظهور دولت – ملت دانست که خود دست آورد عهدنامه ۱۶۴۸ میلادی دولت های اروپایی است که به جنگ های سی ساله این قاره که ریشه در اختلافات مذهبی سیاسی داشت ، پایان داد و به حاکمیت ملتها در چارچوب جغرافیایی ثبات بخشید.«اگرچه مسیر تغییر دولت مطلقه به دولت مدرن از خلال انقلاب های انگلیسی و فرانسه پیش دولت ها بودند. همه ی دولتهای مدرن در واقع دولت- ملت یا دولت تک ملتی محسوب میشوند که نظام قضایی عالی دارند ، در قلمرویی مشخص شده عمل میکنند و قدرتی انحصاری آن ها را پشتیبانی می کند با دست کم از پشتیبانی و وفاداری شهروندان برخوردارند . به طور مشخص تر می توان گفت که عناصر تشکیل دهنده ی دولت مدرن از این قرارند : وجود قلمرو مشخص ، ساختار غیر شخصی قدرت و مشروعیت مبتنی بر خواست مردم »[۱۳].
بر این اساس می توان شهروندی مدرن را که بر اساس دولت مدرن میباشد شهروندی محدود به دولت ملت شخص دانست که با حاکمیت در این دولت ملت ارتباطی منسجم دارد و از طرف دیگر رابطه آن با دولت ملت های خارج از آن بسیار ناچیز و یا به واسطه ی دولت ملت یا حاکمیت آن میباشد و انچه برای آن ها حائز اهمیت میباشد و کمک به شهروندان و حاکمیت میباشد که در آن زندگی میکنند و شهروندی آن را دارا میباشند. همچنین مشروعیت مبتنی بر خواست مردم میباشد بدین معنی که شهروندان دولت ملت به حاکمیت در آن مشروعیت می بخشند که از طریق دموکراتیک حاکم را انتخاب میکنند تا آن ها را به آرمان های شهروندیشان برساند .
می توان گفت که شهروندان تا حدودی می توانستند در امور اجتماعی و سیاسی خود مشارکت فعال داشته باشند اما تفاوت اساسی که با شهروندی در اعصار دیگر مثل یونان باستان داشت این بود که در این دوره شهروندی و مشارکت او تنها یک وظیفه نبود بلکه حق بودن مشارکت ترجیح داشت و شهروندان مجبور به مشارکت در امور دولت ملت نبودند .
« از دیگر خصوصیات شهروندی مدرن می توان به این نکته اشاره کرد که شهروندان دولت – ملت خاص در امور مشارکتی نداشته اند و آنچه در این قلمرو حاکم بود روابط بین حاکمیت ها بود و شهروندان تعلق خاطری را که به شهروندان دولت – ملت خود داشته اند نسبت به شهروندان دیگر دولت ملتها نداشته اند و این روابط نیز برخلاف یونان باستان از نظریه فضیلت مدنی نبود که استحکام زیادی به روابط بینشان و با حاکمیت آن ها میداد . البته دولت مدرن اشکالی متفاوت پیدا میکند که عبارت است از دولت مشروطه ، دولت لیبرال دولت مبتنی بر دموکراسی نمایندگی »[۱۴].
مبحث دوم : جایگاه شهروندی در انواع مختلف دولت ها
در این مبحث به بیان و بررسی جایگاه شهروندی در گونه های مختلف دولت اعم از مطلقه ، مشروطه ، لیبرال سوسیالیست می پردازیم . همان طور که در کتاب های مختلف اندیشه سیاسی و حقوق اساسی گفته شده است شهروندی دارای قرائن گوناگون و متکثر است که در این مبحث سعی خواهد شد جایگاه حقیقی مفهوم شهروندی را در گونه های گوناگون و متکثر دولت های ذیل بررسی نماییم . با بررسی ارزیابی این جایگاه به خوبی میتوانیم مفاهیم متنوع و گوناگون شهروندی را به خوبی استنباط نماییم .