آقاخان سوم براساس قانون مسلمانان، چهار زن اختیار کرد اما همزمان چهار زن نداشت .سال۱۳۲۶ه/۱۸۹۸م با عموزاده اش ازدواج کرد ،ده سال بعد با بانوترزا، پیکرتراش ایتالیائی ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند پسر بود که یکی از آنان در کودکی درگذشت و پسر دیگراو پرنس علیخان بود .آقاخان چهارم ،فرزند پرنس علیخان بود. بانوترزا در سال ۱۳۴۴ق/۱۹۲۶م ،فوت کرد و سه سال بعد ،آقاخان با بانو اندری کارون ،ازدواج کرد و صاحب پسری به نام پرنس صدرالدین شد. ۱۳۶۳ق/۱۹۴۴م، با دوشیزه ایوت لابروس ازدواج کرد و پس از مسلمان شدن ،به امّ حبیبه معروف شد.(هالیستر،۴۱۹:۱۳۷۳).
ویلای مخصوص آقاخان در شهر کان،در جنوب فرانسه قرار داشت و دارای انواع وسایل آرامش و آسایش بود .آقاخان در آنجا زندگی شاهانه ای را سپری می کرد .پس از شهر کان ،آقاخان به بمبئی علاقه بسیار داشت و حداقل یک ماه از زمستان را آنجا سپری می کرد .آقاخان به کشورهای اروپایی ،خصوصا انگلیس مسافرت های زیادی کرد و تلاش کرد تا بتواند برای امنیت آینده خانواده اش مجوز سکونت دائم در انگلیس را بگیرد .مقر امامت آقاخان در سال های پایانی عمرش ، به سوئیس منتقل شد و در سال ۱۳۷۶ق/۱۹۵۷م ، در ویلای خود در ژنو ، وفات یافت . او را در اسوان مشرف به رود نیل ، در مصر به خاک سپردند .
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۳-۱-۱-شخصیت سیاسی آقاخان سوم
پس از رفتن آقاخان آقاخان سوم به عنوان رهبر جامعه اسماعیلیان نزاری قاسم شاهی ، دارای شخصیتی ، مذهبی و سیاسی بود . شخصیت سیاسی آقاخان بارزتز از شخصیت مذهبی او بود .زندگی او در هند ، بیان کننده مناسبات سیاسی مهم او بود . سلطان محمدشاه ، آقاخان سوم مسافرت های مهمی به کشورهای مختلف اروپا ، آسیا ، آفریقا و آمریکا داشت . او هرچند سال ، یک بار با پیروانش در سایر کشورها ،دیدار می کرد ،مسافرت های سلطان محمدشاه به کشورهای اروپایی ، بیشتر از سایر کشورها بود. بررسی سفرهای او به اروپا ، ملاقات هایش با افراد مختلف و اصلاح گری های او ، نشان دهنده بینش سیاسی او می باشد .
فعالیت های سیاسی آقاخان از کشور هند و فعالیت در آن جا آغاز شد . آقاخان ابتدا به ریاست حزب مسلم لیگ رسید و آن را هدایت کرد ، تا از حقوق مسلمانان هند ، در مجامع هند دفاع کند و فعالیت سیاسی اش را از این گروه کوچک آغاز کرد و سپس به ریاست مجلس هند رسید (آقاخان سوم ،۱۳۸:۱۹۵۹). آقاخان در سال ۱۹۰۷ م، رئیس دائمی کنگره مسلمانان هند شد و هفت سال بعد ،استعفا داد .او برای افتتاح جامع علیگره تلاش بسیار کرد .او با شخصیت مهم هند ، گاندی ، در ارتباط بود و در بعد ارتباط با وحدت مسلمانان و هندوها با یکدیگر به گفتگو و بحث می پرداختند . این قرار مهم در تاریخ ۲۵فوریه ۱۹۴۶م ، در شهر پونا بود (آقاخان محلاتی ،۱۳۲۵:هفده) .آقاخان از مخالفان تقسیم هند و پاکستان بود (ساعی، ۴۷۲:۱۳۲۹).سال ۱۹۳۲م ، در کنفرانس خلع سلاح ، او به عنوان نماینده هند معرفی شد و به پیشوایی نمایندگان هند در جامعه ملل ، رسید و تا سال۱۹۳۷م در این منصب ، باقی ماند . ۱۹۳۷م هند را به عنوان یکی از اعضای سازمان ملل مطرح کرد.
اسماعیلیان ایران ، عقیده دارند که آقاخان سوم شخصیتی بود که به پلورالیزم و کثرت گرایی عقیده نداشت و بیشتر به وحدت گرایی و یافتن نقاط مشترک ، معتقد بود(مصاحبه،انجمن اسماعیلیان مشهد ،۱۳۹۱) . او در هند به حل و فصل اختلافات مسلمانان و هندوها می پرداخت و بر وحدت این گروه ها . تأکید داشت . اولین فعالیت سیاسی آقاخان ، زمانی آغاز شد که بر سر کشتن گاوی ، بین اسماعیلیان و هندوها اختلاف حاصل شد .او با دادن فرامین از اختلاف جلوگیری کرد .بنابر گفته اسماعیلیان آقاخان سوم وظایفی را برای پیروان خود بیان کرده است که باعث رسیدن آنها به امنیت شد . او معتقدبود هرفرد برای اینکه به امنیت برسد، باید وظایف خود را نسبت به اسلام ، نسبت به مذهبش و نسبت به کشورش انجام دهد.(مصاحبه،انجمن اسماعیلیان مشهد،۱۳۹۱)
فعالیت های سیاسی آقاخان سوم ، علاوه بر جنبه ملّی ، جنبه بین المللی هم داشت .آقاخان در سال ۱۹۳۷م، به ریاست سازمان ملل رسید .او تقریبا هر سال سفری به قاره اروپا ، و متناسب با نیازش، کشورهای اروپایی داشت و با افراد مختلف ، دیدار می کرد . از مهمترین دیدارهای او ، دیدار با هیتلر بود ، آقاخان قصد داشت ، با گفتگو با هیتلر ، او را از افروختن آتش جنگ جهانی اول ، بازدارد (آقاخان سوم ،۲۹۹:۱۹۵۹).
از باشکوهترین ملاقات های آقاخان ، ملاقات با ملکه ویکتوریا و ملکه الیزابث در سال ۱۸۹۸ م بود ، گویا این ملاقات برایش جذابیت خاصی داشته است و آن را باشکوه خاصی تعریف می کرد (آقاخان سوم،۶۲:۱۹۵۹).
دیدارهای او ، با مسئولین انگلیس ، آلمان ، فرانسه ،روس ، مصر و سایر کشورها ، در خاطراتش آمده است . این دیدارها با افراد مشهور و میانجیگری های او در مسائل سیاسی ، بیانگر هوش و ذکاوت سیاسی آقاخان بود . نشان های مختلفی که از دولت های مختلف ، دریافت کرد ، نشان دهنده گستردگی تفکر سیاسی او بود .
او پس از ملاقات با ملکه ویکتوریا ، نشان کاس.آی.ای ، دریافت کرد .در سال ۱۸۹۹م ، در زنگبار ، نشان ستاره زنگبار گرفت . ۱۹۰۲م در مراسم تاجگذاری ادوارد ، نشان چی .سی. آی.ای ، را گرفت .آقاخان از کشور ایران نشان شمس همایون و از ترکیه نشان ستاره گرفت .سال ۱۹۱۸م ، از دانشگاه آکسفورد ، به درجه ال.ال .دی ،نائل گشت .سال ۱۹۲۴ م ، شورای دولتی هند ، جایزه صلح نوبل را برای او ، درخواست کرد . (آقاخان محلاتی ،۱۳۲۵ :بیست و پنج).
۳-۱-۲-آقاخان سوم و رابطه او با انگلیس
رابطه اسماعیلیان با انگلیسی ها ،از زمان آقاخان اول آغاز شد .پس از شورش آقاخان اول و ورود او به هند،انگلیسی ها که درگیر با مسائل ایران بودند و مناطقی از ایران را تجزیه می کردند و به قلمرو مناطق تحت سلطه خود ،می افزودند ،فرصت را غنیمت شمردند تا از هر شورش و اغتشاشی در ایران حمایت کنند ،تا دولت ایران درگیر مسائل داخلی شود و از مسائل خارجی،غافل شود .پس از آن از حامیان آقاخان اول بودند .در زمان جانشین او، آقاخان دوم هم قضیه به همین شیوه ادمه یافت.
زمان آقاخان سوم ،دوره تازه ای از روابط آقاخان ها در عرصه بین المللی ،مطرح شد و شخص آقاخان وارد مسائل سیاسی شد و در این میان از دولت های خاصی ،در راستای رسیدن به اهدافش حمایت می کرد. انگلیس از جمله کشورهایی بود که آقاخان سوم از ابتدا تا انتهاءامامتش با آن در ارتباط بود .و در برابر خدماتی که آقاخان برای این دولت، انجام می داد، او را به لقبی مفتخر می ساختند.
اولین لقبی که ملکه انگلیس به او داد ،پرنس بود. ادوارد هفتم (پرنس اوف ویلز) با او بسیار صمیمی بود . (ساعی ،۸۴:۱۳۲۹). در جنگ جهانی اول، ثروتش را در اختیار متفقین قرار داد،خواستند او را به عنوان سرباز با درجه افسری به جنگ بفرستند ،اما او نپذیرفت ،به این دلیل که درس نظامی نخوانده بود.(ساعی،۷۷:۱۳۲۹).
جرج پنجم امپراتور انگلیس،به خاطر خدمات او در جنگ جهانی اول ،نشان تاج طلا را به او بخشید.(هالیستر،۴۱۵:۱۳۷۳).
آقاخان سوم ، درجستجوی کشوری بود ،تا به عنوان مقری برای خود او و پیروانش باشد و امنیت خود و خانواده اش را تأمین کند.او مدت ها درگیر بحث و مذاکره با افراد مختلف بود تا بتواند توجه دولت انگلیس را برای اقامت جلب کند. در نهایت ،مقر همیشگی خود را به لندن منتقل کرد .(فرمانیان،۱۲۶:۱۳۸۶). این نمونه ها نشان از رابطه صمیمانه آقاخان ها و دولت انگلیس دارد . آقاخان در راه اهداف انگلیس خدمات بسیاری انجام داد .
۳-۱-۳-آقاخان سوم و رابطه او با ایران
رابطه امامان اسماعیلی ،از عهد انجدان با شاهان ایرانی صمیمی بود و گاه به پیوندهای خویشاوندی منجر می شد .آقاخان اول و آقاخان دوم با شاهان قاجار وصلت کردند. آقاخان سوم حاصل ازدواج یک بانوی قاجار با آقاخان دوم بود .پس از رفتن آقاخان اول از ایران ،کدورت مختصری پیش آمد ،ولی او می توانست با شرایطی به ایران برگردد .آقاخان دوم در محلات زاده و پرورده شد و پس از آن به هند رفت ،اما آقاخان سوم در کراچی به دنیا آمد و زاده و پروره خارج از ایران بود .
در اواخر دوره قاجار ،آقاخان سوم سرگرم امورات جماعت خود به ویژه خوجه های هند بود و بیش از آن که به ایران بیاندیشد ،به مسائل خاص اسماعیلیان مشغول بود .او در خاطرات خود از ملاقاتش در فرانسه با مظفرالدین شاه می گوید و او را حاکمی ضعیف و علیل ذکر می کند . آقاخان در این دیدار ، با بیان رابطه خویشاوندی خود با شاهان قاجار ، به شاه نزدیک شد و او هم به خاطر این نسبت فامیلی ، به او هدایای اعطاء کرد (آقاخان سوم،۱۲۱:۱۹۵۹-۱۲۲).
قسمت اعظم دوران امامت آقاخان سوم ،همزمان با حکومت پهلوی در ایران بود .آقاخان درمورد حکومت پهلوی اول اظهار نظر کرده است و معتقد است دوره جدید ایران شروع شده است و در تحت نظر رضاشاه که مردی سیاسی و صاحب نفوذ و صاحب قدرت و تدبیر است ،حکومت ایران به زودی ترقی خواهد کرد .(ساعی ،۱۱۴:۱۳۲۹).به نظر می آید آقاخان به خوبی با رضاشاه و اهداف و افکار او آشنا بوده است که اینچنین درمورد او و آینده ایران نظر می دهد و از طرف دیگر منتظر ترقی ایران بوده است که از نظر او تا قبل از رضاشاه،ایران به این ترقی،نرسیده بود.
هماهنگی آقاخان با افکار پهلوی اول در بیانات او به وضوح بیان شده است .آقاخان طرفدار جدایی سیاست از دین بوده است و در این زمینه معتقد است ،سیاست باید از مذهب جدا باشد و فکر من این است که اتحاد ممالک مسلمان دنیا فقط براساس تعلیم و تربیت اقتصادیات باشد (ساعی،۱۱۰:۱۳۲۹).او در بیان خاطرات خود از پهلوی اول به خوبی تمجید می کند و او را حاکمی مقتدر و دارای مقامی عالی و در شأن و قدرت وی را همانند نادرشاه افشار، می داند . او معتقد است که رضاشاه ، زنان را بررای تعلیم و آموزش تشویق کرد وآنان را از حجاب که به عنوان عادتی برای زنان ایرانی بود ، آزاد کرد . آقاخان شخصیت رضاشاه برای ایران را ، مانند آتاتورک برای ترکیه ذکر می کند (آقاخان سوم،۳۱۲:۱۹۵۹)
به نظر می آید آقاخان سوم ،در هندوستان هم همیشه به یاد ایران بود و همیشه خود را یک ایرانی محسوب می کرد و در زمان پهلوی دوم هم درخواست تبعه ایرانی بودن خود را مطرح کرد. از اشعاری که در مدح او سروده شده است ،می توان به احساسات او نسبت به ایران پی برد .شعری از عباس فرات که گویا از نزدیکان او بوده است در این زمینه به ثبت رسیده است :
آنکه در هندوستان بس فخر از ایران کند از وجودش ملک ایران فخر برکیهان کند.
دیده ئی لطف بهاری را بباغ و بوستان؟ اینچنین لطفی بایران هردم آقاخان کند.
(سیف آزاد،۲۹۲:۱۳۲۹).
۳-۱-۴- آقاخان ها وگرایش های دنیوی
امامان اسماعیلی ،از نظر وضع ظاهری زندگی ،قبل و بعد از سقوط الموت تفاوت های زیادی داشتند .داعیان و امامان حکمران الموت،لباس هایی از کرباس و صوف(پشم) ،می پوشیدند تا پیروان آنان ،که همه طبقه زحمت کش و دارای زندگی ساده ای بودند،از وضع زندگی خود در رنج نباشد . این عمل به این دلیل بود که میان رئیس و مرئوس ،امتیاز و اختلافی نباشد؛و همه خود را یکرنگ و متحدالمرام حس کنند (فضایی،۱۳۲:۱۳۷۴).این شیوه را داعیان و امامان اسماعیلی،تا سال ها پس از سقوط الموت حفظ کردند ، اما پس از منسجم تر شدن تشکیلات اسماعیلی و سرازیر شدن ثروت سرشاری که از عشر اموال پیروان اسماعیلی ،به عنوان خمس به امامان می رسید و با در دست گرفتن مناصب حکومتی و حکمرانی شهرها ،وضعیت این امامان عوض شد .از آن حالت روحانی و سادگی به دنیاگرایی و ظاهرپسندی ،رسیدند. زندگی آنها، خصوصا آقاخان ها ، زندگانی خسروانه و مجللی شد.
در بعضی از ادوار ،ثروت این امامان ،باعث حسادت حاسدان می شد ،و درگیری ها و قتل هایی را در پی داشت ،نمونه آن زندگی ابوالحسن خان و شاه خلیل الله بود. بنابر عقیده اسماعیلیان ،هیچ گونه منافاتی ندارد که امام از همه لذائذ دنیوی و خوشگذرانی ،برخوردار باشد،بلکه پیشقدم بودن امام در این امور ،از موارد لازم و جایز است.
آقاخان سوم چند کاخ و یک مجموعه یاقوت از اسلاف خود به ارث برده ،که بهای آن در آن زمان فقط دو میلیون و نیم دلار بود .وی تمام این دارائی و مجموعه یاقوت را به اداره امور و موقوفات امامت خود سپرده است و در آن کوچکترین دخالتی نداشت(سیف آزاد،۴۲۱:۱۳۲۹).بسیاری از این اموال ،به صورت ارث از امامان قبلی به امام بعدی می رسد،و مبلغ دیگری از آن از طریق مقرری سالیانه ،که از درآمد پیشوایان آنان می باشد ،به آنها می رسد.آقاخان می گوید: فقط یک درهم از این درآمد را صرف خود و خانواده اش می کند و بقیه را به ایجاد آموزشگاه های فنی و علمی ، هزینه تحصیل فقرا،توسعه ورزش ،ایجاد بیمارستان ها ، نگهداری مساجد ،تکیه گاه ها، اطعام فقرا و سایر هزینه های عام المنفعه اختصاص می دهد(سیف آزاد،۴۲۲:۱۳۲۹).
آقاخان دوم و سوم در امور مربوط به ورزش پیشگام بودند .آقاخان سوم یک اسب شناس ماهر بود و اسب های او در مسابقات معروف انگلیس شرکت می کردند و حائز رتبه، می شدند .شایعه شد که این اسب ها سالی یک میلیون دلار هزینه دارند ،اما خود آقاخان معتقدبود که این اسب ها ،با پیروزی هایی که کسب می کنند ،خرج خود را به دست می آورند(سیف آزاد،۴۱۹:۱۳۲۹).
ثروت های سرشار آقاخان سوم ، دارای شهرت جهانی بود . او در بیش از یک صد کمپانی معتبر و جهانی ، دارای سهام و ذخیره بود . او در ارتباط با کمپانی تگزاس بود و درمورد شرکت های نفت عربستان و استفاده از آن ، وارد عمل شده بود. در ۱۸اوت ۱۹۳۵م ،به مناسبت پنجاهمین سال پیشوائی آقاخان،جشن باشکوهی توسط پیروانش در بمبئی برگزار شد و هم وزن آقاخان به او طلا هدیه دادند.دو سال بعد در ۱۹۳۷م ، در آفریقا ،هم وزنش طلا گرفت. سال ۱۹۴۹م ،به مناسبت شصتمین سال پیشوائی اش ،در آفریقا با الماس توزین شد. اسماعیلیان معتقدند که این مراسم تنها در جنبه های پرشکوه نمایشی خود خلاصه نمی شود،بلکه نشان و گواه محبت عمیق و صمیمی مردم اسماعیلی نسبت به مولی و امام حاضر خود نیز می باشد(هالیستر ،۴۱۷:۱۳۷۳).
بیشتر این ثروت را، به مصرف تأسیس بنگاه های تعلیم و تربیتی و فرهنگی و خیریه ، می رساند. مبلغ زیادی از این وجوه و دیون مذهبی ،در نهایت صرف خود افراد فرقه می شود. آقاخان تمام این جواهرات را ، به غیر از چند قطعه که به یادگار نگاهداشت ، به خود مردم برمی گرداند تا در راه فرهنگ و ساختمان بیمارستان ها و امور خیریه و ایجاد کارگاه جهت تهی دستان و مستمندان صرف گردد(سیف آزاد ،۴۲۰:۱۳۲۹).
با وجود این تفاوت ظاهری زندگی امامان اسماعیلی ، در ادوار مختلف تاریخ این فرقه ، تمام امامان اسماعیلی در یک موضوع مشترک بودند و آن هم رسیدگی به امور پیشوایانشان در تمام مناطق اسماعیلی می باشد . آقاخان سوم در هند هم به اسماعیلیان می رسید و هم به غیر اسماعیلیان . زمانی که بیماری در آن کشور شایع شد ، شخص آقاخان به تمام مردم نیازمند کمک کردند. درمورد حکومت امامان اسماعیلی در ایران ، باید گفت یکی از دلایلی که مردم مرکز ایران ، این امامان را پذیرفته بودند و علیه آنان ، قیامی نمی کردند ، همین بذل بخشش ها و توجهات مناسبی بود که این امامان به آنان روا می داشتند .
۳-۱-۵-قانون ۱۹۰۵م، آقاخان سوم
در سال ۱۹۰۵م ،آقاخان برای دومین بار، به آفریقا سفر کرده بود و نخستین قانون اساسی جامعه اسماعیلی را در آنجا ،صادر کرد . او می خواست اتباعش در آفریقا ، مانند اتباعش در هند ، مستقل باشند . پس از مشورت با موخی که از رهبران محلی آن جا بود تصمیم گیری کرد ( آقاخان سوم ،۱۴۰:۱۹۵۹) . این قانون و قوانین دیگر ،که برای سایر مناطق ارسال کرد، در عین حال قوانین شخصی و فردی جامعه را در موضوعاتی چون ارث ،ازدواج ،طلاق،قیمومت و امثال آن معین می ساخت.قانون اساسی ۱۹۰۵م ،آغازگر خط و مشی های تأسیسی و تجددگری آقاخان بود.قانون اساسی ،قدرت و وظائف شوراهای کشوری ، منطقه ای و محلی را معین می کرد .صاحب منصبان در این نظام شورایی،از سوی امام برای دوره ای محدود و معینی ،منصوب می شدند و حقوق دریافت نمی کردند .در واقع ،آقاخان سوم ،با موفقیت انجام خدمات داوطلبانه را که همانند سنّتی درونی شده ، در میان جامعه خود ،تشویق کرد.قانون اساسی اسماعیلیان به صورت ادواری مورد تجدیدنظر ،قرار می گرفت تا تغییرات سیاسی و مقتضیات اقتصادی اجتماعی جوامع مختلف اسماعیلی را ،پاسخگو باشد.(دفتری،۲۷۵:۱۳۷۸).
آقاخان سوم از ۱۹۱۰م،تغییراتی نیز در آیینها و اعمال مذهبی پیروان خود به وجود آوردند و بیشترین تأکید او بر امور روحانی و باطنی بود.این تغییرات باعث شد که تمایز بیشتری میان اسماعیلیان نزاری و شیعیان دوازده امامی ،به ویژه در ایران و شبه قاره هند ،آنجا که اسماعیلیان بر اثر تقیه ممتد خود ،یا اثنی عشری شده بودند و یا با آنان درآمیخته بودند ،پدید آید .این تغییرات به مصون ماندن هویت اسماعیلیان ،کمک کرد. مهمترین این قوانین و آداب توجه به آداب و رسوم اسماعیلیان نزاری بود. تمام اسماعیلیان نزاری باید سندی را امضاء می کردند که معتقدات آنها را مشخص می کرد و آقاخان سوم را به عنوان امام حاضر خود بپذیرند. آنها باید از حالت تفیه خارج می شدند و خود را نزاری معرفی می کردند.(فرمانیان،۱۲۵:۱۳۸۶۵).
همزمان با مسافرت آقاخان به آفریقا ، و مطرح کردن این قانون در سال ۱۹۰۵، عده ای از افراد خانواده آقاخان که دخترعموی او در رأس آنها بود ، در دادگاه بمبئی علیه او شکایت کردند . آقاخان این عده را ، عده ای طمّاع می دانست که در پی گرفتن ثروت او بودند ، اما مشاجرات بعدی نشان داد که غیر از موضوع ثروت آقاخان ، مشاجره بر سر امامت و جانشینی هم مطرح بوده است . در نهایت دادگاه به نفع آقاخان ، رأی خود را صادر کرد . (دفتری،۲۷۳:۱۳۷۸).
۳-۱-۶- سیاست تجددگرایی آقاخان در ایران
آقاخان برآن شد که نظارت و کنترل خود را بر جامعه اسماعیلی ایران ، از طریق محمدبن زین العابدین ، معروف به فدائی خراسانی ،که دانشمدترین اسماعیلیان آن زمان بود ، اعمال کند. فدائی خراسانی سه بار طی سال های ۱۳۲۴-۱۳۱۳ / ۱۹۰۶-۱۸۹۶ ، برای ملاقات امام به بمبئی رفت و از طرف او به عنوان معلم برای تصدی امور اسماعیلیان ایران ،گماشته شد . فدائی مرتب به دیدار اسماعیلیان مناطق مختلف ایران می رفت و میراث آنان را برایشان توضیح می داد ، و از آنان برای آقاخان سوم بیعت می گرفت . او رهنمود های آقاخان را ، در مراسم و آئین هائی که برایشان وضع شده بود ، به آنها می رسانید .
تا این زمان نزاریان ایران ، آداب و مراسم های مذهبی خود را ،بر طبق و به شیوه و در معیت اثنی عشری ها ، انجام می دادند . اکنون از آنها خواسته می شد که ،خود را از دوازده امامیان جدا سازند و بر هویت خود به عنوان یک جامعه مستقل مانند خوجه های هند ، تأکید نماید . یکی از این اعمال ، آوردن نام امامان اسماعیلی ، در پایان نمازهای یومیه بود . آنها باید از ملحق شدن به شیعیان دوازده امامی ، در مساجد و یا در محل های خاص مذهبی ، خودداری می کردند .
تا زمان مرگ فدائی خراسانی ۱۳۴۲ / ۱۹۲۳ ، آقاخان اقتدار خود را بر جامعه اسماعیلی نزاری ایران ، تثبیت کرده بود.(دفتری ، ۲۷۷:۱۳۷۸).آقاخان سیاست تجددگرایی خود را به صورتی محدود درباره اسماعیلیان ایران ، در زمینه آموزش و پرورش بسط داد .آقاخان معتقد بود که جهل و نادانی ، خطری است که حکومت و مناطق را تهدید می کند و فقر و و مرض ، نتیجه همین نادانی است . آقاخان در مجلس هند ، تلاش زیادی کرد تا ضرورت تعلیم را به همه اعلام کند .او فقر در هندوستان را نتیجه نادانی و نداشتن علم می دانست.(آقاخان سوم ،۱۳۵:۱۹۵۹) .
عنصر اساسی در تجددگرایی آقاخان، بحث تعلیم و تربیت بود . برای تعلیم و تربیت جامعه اسماعیلی از دو راه اقدام می کردند ، یکی از راه مدرسه و دیگری از راه جماعت خانه ها. جماعت خانه مسئول دادن تعلیمات دینی خاص اسماعیلیان بود ، این مسائل در مدارس اثنی عشری ها آموزش داده نمی شد و لازم بود برای محصلان به صورت خصوصی کلاس هایی برگزار شود و در کنار این افراد ، سایر اسماعیلیان هم از این کلاس ها بهره می بردند. مدارسی که آقاخان سوم شروع به مقدمات ساخت آنها کردند سال های بعد ، ساخته و مورد استفاده قرار گرفت . این مدارس خاص اسماعیلیان بود و در محل های اسماعیلی نشین ساخته می شد ، گاهی شهرت آنها به گونه ای بود که از مناطق همجوار ، حتی اثنی عشری ها برای تحصیل به آنجا می آمدند.(مصاحبه،انجمن اسماعیلیان مشهد،۱۳۹۱).سرسلطان محمدشاه ، آقاخان سوم ، چهل و هشتمین امام نزاری ، در حقیقت در خط مشی های تجددگرایانه خویش ، توفیق یافت. به عنوان یک رهبر روحانی و مصلح مسلمان ، به چالش های دنیایی که به سرعت دگرگون می شد ، پاسخ داد . او برای اتباع خویش در تمام کشورها این امکان را فراهم کرد که به عنوان جامعه ای متجدد با هویت اسلامی متمایزی در قرن بیستم زندگی کنند(دفتری،۲۸۱:۱۳۷۸).
از زمان آقاخان سوم ، موضوعات دینی ای که علاقمندی عموم در آن بود ، به ویژه تعلیم و تربیت دینی اسماعیلیان ، به هیأت های خاصی که انجمن های اسماعیلی خوانده می شدند سپرده شد . این انجمن ها در دوران آقاخان چهارم ، تغییر نام یافت و حیطه فعالیت های آن ها تغییر کرد .
۳-۲-وضعیت رهبری اسماعیلیان ایران
چنانچه آمد آقاخان اول میرزاحسن خان از اهالی ده سده[۲]،جنوب خراسان را برای امور پیروانش فرستاد.میرزاحسن حوالی سال۱۳۰۵ق/۱۸۷۷م ، درگذشت. مقام و منصب ممتاز او را پسرش مرادمیرزا ،به دست گرفت . خدمات شایانی که پدر مرادمیرزا در زمان آقاخان اول انجام داده بود ، باعث شد برای جبران آن خدمات ، مبالغی که می بایست توسط وی از اسماعیلیان خراسان جمع آوری می شد و برای امام به هند فرستاده می شد تا چهل سال به او بخشیده شد .مرادمیرزا ، جانشین حسن میرزا ،پس از پایان این مدت از رساندن وجوه دریافت شده ، از سوی اسماعیلیان خراسان به امام خودداری کرد .(تارم ،۱۵۷:۱۳۸۱). در این موقع اسماعیلیان ایران ،هیچ گونه تماس مستقیمی با امام خود نداشتند و مراد میرزا هوس رهبری به سرش افتاد . وی ادعای مرتبه حجّتی برای خود کرد و اطاعت و فرمانبرداری مطلق جامعه اسماعیلی را، خواهان شد. در سال ۱۹۰۸ مراد میرزا ، از شکایت حاجی بی بی ،علیه آقاخان سوم جانبداری کرد و رهبری آقاخان را به معارضه خواند . مرادمیرزا سپس قائل به امامت صمدشاه ،پسر حاجی بی بی شد. در دهه ۱۹۲۰ صمد شاه، اختلاف خود را با امام اسماعیلی حلّ کرد و آقاخان او را برای مأموریتی ، به هونزا فرستاد (دفتری،۲۷۸:۱۳۷۸).
سلطان محمدشاه آقاخان سوم ، حکم برکناری مرادمیرزا را به ایران فرستاد . او از پیروان خود خواست که از پرداخت سهم امام به او ، خود داری کنند . به دنبال آن افردای از جمله ؛ حاجی قاسم خان عطاء الهی و عزیزخان نامی ، به نمایندگی از سوی آقاخان به ایران آمدند . آقاخان همزمان با این اقدامات ، به مذاکره با دولت وقت ایران پرداخت(تارم،۱۵۸:۱۳۸۱). به نظر می رسد که موقعیت ممتاز خانوادگی مرادمیرزا که برابر با سنّت محلی اسماعیلیان ایران ، به حسین قائنی داعی مشهور می رسد ،باعث شد افراد مختلف از او حمایت کنند .
اما مرادمیرزائی ها ، دیگر هرگز به جامعه اصلی اسماعیلیان نزاری ،نپیوستند . دهه ۱۹۴۰م ، بیشتر مرادمیرزائی های سده و اطراف آن تحت رهبری بی بی طلعت ، دختر مرادمیرزا بودند و به مذهب اثنی عشری در آمدند . عده ای اسماعیلیان جنوب خراسان مانند حسن آباد ، سده ، سرحد ، گلون آباد و نصرآباد ، با وجود حکم برکناری او از طرف آقاخان ،هم چنان به طرفداری از مرادمیرزا پرداختند . جمعیت آنان و محل های پراکندگی آنان به درستی مشخص نیست ، زیرا آنها خود را در همه جا شیعه اثنی عشری ، معرفی می کنند (تارم،۱۶۱:۱۳۸۱).
از عقاید پیروان این فرقه، اطلاعات زیادی در دست نیست ، احتمال دارد که برعقائد پیش از انشعاب خود باقی مانده باشند. آنها مرادمیرزا را به عنوان حجت ، پذیرفتند.
۳-۳-جماعت خانه
کوچکترین سازمان اسماعیلیان جماعت خانه می باشد که در بیشتر مناطق اسماعیلی نشین ،وجود دارد. نخستین جماعت خانه شهری در ایران ، در سال ۱۳۵۱ش ، در مشهد ساخته شد ، این جماعت خانه مجهز است و امور مربوط به تعلیم و تربیت اسماعیلیان مشهد را نیز برعهده دارد. در این جماعت خانه ، دفتر صندوق قرض الحسنه ،کتابخانه ، مهدکودک ، و کلاس های آموزشی زبان های خارجه و علوم دینی دایر می باشد (تارم،۱۸۴:۱۳۸۱) .جماعت خانه های ایران در ساختمان هایی شبیه به خانه های مسکونی و با کمی تفاوت ساخته می شوند ،از نظر شکل ظاهری شباهت زیادی به مسجد ندارند. بر دیواز و سردر ورودی ساختمان جماعت خانه ها ، نام پنج تن اهل عبا و آیاتی از قرآن ، نوشته شده است و معمولا به صورت کاشیکاری های معمولی می باشند . در جماعت خانه ها عکس امام حاضر اسماعیلی نگهداری می شود و گاهی جمله هایی از سخنان او به صورت نوشته ، در و دیوارها را مزیّن می کند . در جماعت خانه ها محل های نشیمن مُکی و کامریا ، از قبل فراهم شده است . جایی هم برای فردی که دعا را می خواند آماده می کنند .که محل فردی که دعا را می خواند و محل نشستن مکی و کامریا ، با قرار دادن میزهای ساده معین می شود . در جماعت خانه ها ادعیه هایی که عموما ، دعا برای امامان اسماعیلی است ، موجود می باشد.عبارت یا علی مدد ، در جماعت خانه ها موجود است و ظاهرا به آن اعتقاد زیادی دارند .آنها هر روز دو نوبت صبح و عشاء نماز را برگزار می کنند،شروع نماز همراه با شروع اذان و پس از آن است. برای خواندن نماز ،وضو لازم نیست ، فقط تمیز بودن شرط است.قبله به آن صورت که برای اثنی عشری ها مطرح است ،برای اسماعیلیان مطرح نیست و به هر جهتی نماز را برگزار می کنند .نماز خواندن آنها ، بیشتر به دعا خواندن شبیه می باشد ، در حالت نشسته ،قطعه هایی را قرائت می کنند که در پایان هربخش عبارتی که شامل دعا برای امام حاضر است ، تکرار می گردد. در پایان نماز اسامی امامان نزاری را ذکر می کنند تا هم به عنوان یادآوری برای افراد این جمعیت باشد و تا امامان خود را ،از سایر فرق اسماعیلیه متمایز کنند و هم در جامعه ای که اکثریت آن اثنی عشری هستند ، به جمعیت خود هویت بدهند .آنها بعد از نماز های خود این نام ها را تکرار می کنند و دعا می کنند:
۱-حضرت محمدمصطفی ۲۷-جلا الدین حسن
۲-حضرت علی ۲۸-علاءالدین محمد