کمپ دیوید را می توان به عنوان سرآغازی بر به رسمیت شناختن گروه های فلسطینی توسط اسرائیل دانست هر چند که این روند سال ها طول کشید ولی بالاخره در سال ۱۹۹۳ با شناسایی متقابل ساف و اسرائیل و امضای اعلامیه اصول به بار نشست .
۳-۴ ابتکارات و طرح های صلح
آغاز عملی ابتکارات و طرح های صلح مربوط به فلسطین را می توان قطعنامه تقسیم دانست که بر طبق آن دو کشور اسرائیل و فلسطین و یک منطقه ی بین المللی بوجود می آمدند . بر طبق این قطعنامه اسرائیل به وجود آمد ولی از کشور مستقل فلسطینی خبری نبود در اجلاس ها و کنفرانس های متعدد بین المللی نیز که شروع آن را می توان کنفرانس ۱۹۵۱ پاریس دانست ، طرح های مختلف و متعددی بیان شده که بیشتر حول محور تعیین مرزها و بازگشت آوارگان فلسطینی بودند . در این طرح ها همواره مسئله ای وجود داشت که مورد قبول یکی از طرفین قرار نمی گرفت . طرف اسرائیلی اصولا با هر گونه ایجاد کشور فلسطینی مخالفت می کرد و طرف عربی نیز با رسمیت شناختن و مذاکره با اسرائیل طفره می رفت . این روند را مصر با مذاکره در کمپ دیوید متوقف کرد و به عنوان و اولین کشوری عربی با اسرائیل صلح کرد که متعاقب آن با عکس العمل شدید اعراب مواجه شد ولی به هر صورت فتح بابی برای مذاکره با اسرائیل و به رسمیت شناختن این کشور توسط طرف های عربی صورت گرفت . [۹۱]روند ابتکارات و طرح های صلح تا دهه ی ۹۰ همین طور ادامه داشت ولی هیچ کدام به ثمر نمی رسید . در دهه ی نود فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفت . اعراب که پشتیبان سنتی خود را از دست داده بودند به طرف آمریکا که خود را معمار نوین نظم جهانی می دید متمایل شدند . از طرفی فلسطین و اردن که حامی خود را از دست داده بود به خاطر جانبداری از عراق در جنگ کویت پایگاه عربی نیز نداشتند به فکر ایجاد گفتگوهای صلح افتادند . آغاز گفتگوهای فلسطین اسرائیل را می توان کنفرانس مادرید دانست .
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
هرچند که در این گفتگوها فلسطینیان بخشی از هیأت اردنی محسوب می شدند ولی به هر تقدیر گفتگو میان آنها صورت گرفت . این مذاکرات بعد از ده دور به نتیجه خاصی نرسید . بعد از این مذاکرات بود که دو طرف فلسطینی و اسرائیل به صورت مستقیم و مخفیانه با هم به مذاکره پرداختند . این مذاکرات به صورت غیر رسمی در پایتخت نروژ جریان داشت . این گفتگوها و اقدامات در آخر منجر به اعلامیه اصول یا قرارداد اسلو در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳ شد . در این قرارداد دو طرف ضمن شناسایی یکدیگر ، بر سر یک خود مختاری در سرزمین های اشغالی بعد از سال ۱۹۶۷ به توافق رسیدند . البته این طرح خود مختاری یک پدیده مخلوق این مذاکرات نبود بلکه طرف اسرائیلی به صورت کاملا محدود و کنترل شده این امتیاز را به فلسطینیان بعد از جنگ ۱۹۶۷ داده بود . از دیدگاه فلسطینیان روند خود مختاری به مثابه یک دوران انتقالی برای رسیدن به حاکمیت و ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی بود ولی در نظر اسرائیل طرح خود مختاری یک طرح نهایی و غیر قابل تغییر بود . به عبارت دیگر محصول این خودمختاری تشکیل دولت مستقل فلسطینی نیست و این خودمختاری در همین مرحله باقی می ماند . دیوید بن گورین را می توان اولین شخصیت اسرائیلی دانست که خواستار واگذاری نوعی خود مختاری هر چند به صورت اندک به فلسطینیان شده بود . [۹۲]بعد از بن گورین بود که موشه دایان وزیر دفاع اسرائیل نیز طرحی مبتنی بر خود مختاری فلسطینیان در ساحل غربی رود اردن را مطرح کرد . در این طرح امور اداری و داخلی به فلسطینیان واگذار می شد ، و امور دفاعی و امنیتی و خارجی همچنان در دست اسرائیل باقی می ماند . بعد از موشه دایان نیز ایکل آلن[۹۳] و مناخیم بگین [۹۴]نیز طرح هایی تقریبا با همان چارچوب طرح بن گورین [۹۵]ارائه دادند .
بعد از امضا کمپ دیوید ، سپردن خود مختاری به فلسطینیان جنبه قراردادی به خود گرفت ، و صریحا در قرارداد صلح کمپ دیوید به آن اشاره شد ، بر این اساس طرفین توافق کردند که در یک دوره پنج ساله ترتیبات لازم برای انتقال قدرت در نوار غزه و کرانه باختری به فلسطینیان فراهم شود . در خلال این مذاکرات بود که مناخیم بگین دستور ایجاد کمیته ای به ریاست « یاهوبن یسار » را داد ، که وظیفه این کمیته بررسی خود مختاری و سپردن امورات به فلسطینیان بود . این کمیته با بررسی هایی که صورت داد گزارشی را به دولت اسرائیل ارائه کرد که بسیار مورد توجه است ، زیرا اصول و اهدافی را بیان کرد که بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه هنوز به عنوان نقشه راه اسرائیل مورد استفاده قرار می گیرد . نکات مهم این گزارش را می توان به صورت زیر مورد بررسی قرار داد :
-
- فلسطینیان فقط باید مسئولیت های خاص مانند امور خدماتی و شهرداریها را از طریق تشکیل شوراها با اختیارات ویژه برای نظارت بر امور اداری و دینی انجام دهند . خود این شوراها و یا مجالس قانونگذاری نباید به تشکیل دولت فلسطین منجر شود .
-
- پس از تشکیل خودمختاری فلسطینی ، اعمال حاکمیت نظامی اسرائیل به پایان نرسیده و کاهش نخواهد یافت . مسئولان نظام خود مختار فلسطینی برای اعمال حاکمیت ، از فرماندهان نظامی اسرائیل یاری خواهند جست .
-
- فرماندهی نظامی اسرائیلی در مناطقی که دارای جمعیت انبوه عرب بومی است ، از اعمال حاکمیت آشکار پرهیز کنند .
-
- اختیاراتی که فلسطینیان به واسطه استقرار نظام خود مختاری ، برای انجام امور روزمره شان به آن دست می یازیدند به منزله حاکمیت در آن مناطق نیست . به عبارت دیگر ، معنای استقرار نظام خود مختاری انعقاد نطفه تأسیس دولت فلسطینی و یا پذیرش موجودیت مستقل برای فلسطینیان نیست .
-
- انجام امور مربوط به اداره اراضی و منابع آن در مناطق خود مختار تحت حاکمیت فرماندهی نظامی اسرائیل است .[۹۶]
با توجه به طرح های یاد شده و نیز گزارش کمیته فوق الذکر کاملا واضح و مشخص است که هدف اسرائیل از واگذاری خودمختاری و نظارت مدنی به خود فلسطینیان کاستن از وظایف خود و نیز باری است که به جهت اشغال این مناطق در عرصه بین الملل بر دوش اسرائیل است . اسرائیل این خودمختاری را به عنوان هدف و غایت آن می داند و تشکیل دولت مستقل فلسطینی را نمی پذیرد ، ولی در طرف دیگر فلسطینیان خودمختاری را به عنوان یک مرحله قبل از تشکیل دولت مستقل فلسطینی می دانند .
بعد از موافقتنامه اصول چندین موافقت نامه دیگر هم به تصویب رسید که به آن اشاره شد .
۳-۴-۱موافقتنامه اسلو ۱
در سپتامبر ۱۹۹۳ با پا در میانی دولت نروژ رژیم اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین به عنوان نماینده فلسطینیان یکدیگر را به رسمیت شناخته و چند روز بعد در حیاط کاخ سفید در واشنگتن به توافق رسیدند تا یک دولت خود مختار موقت برای فلسطینیان تأسیس شود . [۹۷]
تصمیم گیرندگان انجام این اقدام در اسرائیل را می توان اسحاق رابین ، شیمون پرز ، یوسی بیلین دانست و از طرف فلسطینی نیز عرفات بدور از چشم سایر رهبران فلسطینی و عرب تصمیم به این مذاکرات گرفت . اما بازیگران اصلی این مذاکرات دو چهره دانشگاهی اسرائیلی یعنی دکتر هرشفلد و دکتر پاندیک و همچنین ابوعلاء خزانه دار سازمان آزادی بخش فلسطین بودند . این سه نفر به دور از رسانه ها و انظار جامعه ی جهانی به مذاکره می پرداختند . در ابتدا این گفتگوها درباره ی همکاری اقتصادی بود ولی از آنجا که طرفین زمینه را برای توافقات بعدی نیز آماده دیدند به مسائل کلیدی پرداختند .[۹۸]
معاهده اسلو را نقطه عطفی در سیاست های رژیم اسرائیل در مقابل فلسطینیان تلقی نمود . تمام مذاکرات قبلی ، بین دولت های عربی و رژیم اسرائیل برگزار شده بود و فلسطینی ها در مذاکرات غایب بودند . این معاهده قدرت های بزرگی را که شاهد امضاء آن بودند مجبور کرد تا بپذیرند که مشکل فلسطینیان را بدون حضور خودشان نمی توان بر طرف کرد .[۹۹]
این توافق که به بیانیه ی اصول معروف است در تاریخ ۱۳/۹/۱۹۹۳ توسط شیمون پرز وزیر امور خارجه ی اسرائیل و محمود عباس از طرف هیات فلسطینی به امضا رسید . ” اعلامیه اصول ” در واقع ترتیباتی برای خودگردانی موقت بود بایک توافق کامل فاصله داشت . [۱۰۰]این توافقنامه در ۱۷ ماده و ۴ پیوست به امضای طرفین رسید و در آن بیشتر به :
الف ) انتخابات و نحوه ی برگزاری آن در غزه - اریحا ،
ب ) عقب نشینی نیروهای اسرائیلی از این مناطق ،
ج ) نحوه ی سپردن این مناطق به نیروهای امنیتی خود گردان ،
ه ) و برخی از همکاری های اقتصادی و منطقه ای اشاره شده است .
هدف در مذاکرات در ماده ی ۱ این موافقتنامه چنین بیان شده است : هدف از مذاکرات اسرائیلی –فلسطینی ایجاد فرایند صلح خاور میانه ، در کنار امور دیگر ، ایجاد یک قدرت خودمختار انتقالی فلسطینی و شورای منتخب مردم فلسطین در کرانه ی باختری و غزه برای مرحله انتقالی است که از ۵ سال فراتر نرود و به صلح همیشگی بر اساس قطعنامه شماره ۲۴۲و۳۳۸ شورای امنیت منجر شود بدیهی است که تدابیر انتقالی بخشی جدایی ناپذیر از کل فرایند است و مذاکرات پیرامون وضعیت نهایی به اجرای قطعنامه های شماره ۲۴۲ و ۳۳۸ شورای امنیت خواهد انجامید . [۱۰۱]
درماده ۲ به چهار چوب کلی موارد توافق که در موارد آتی آمده است اشاره می کند بر همین اساس در ماده ی ۳ یک سیستم انتخاب مستقیم و آزاد را مقرر می دارد که به فاصله ی ۹ ماه پس از این توافق باید بصورت عملی در آید ، تا از این طریق مردم فلسطین بتوانند به آرمان های عادلانه خود دست پیدا کنند .[۱۰۲]
در ماده ی چهار به دامنه ی حاکمیت و در ماده ی پنج به مرحله ی انتقالی و وضعیت نهایی و مدت زمان ۵ ساله ی آن اشاره می کند . بر اساس ماده ی شش زمان واگذاری مسئولیت نظارت مدنی به فلسطینیان را متقارن با عقب نشینی اسرائیل از این مناطق مقرر می کند که این مسئولیت شامل آموزش و فرهنگ ، بهداشت ، امور اجتماعی ، مالیات های مستقیم و جهانگردی می شود . در ضمن در این ماده به تأسیس یک نیروی پلیس به عنوان بازوی امنیتی تشکیلات خود گردان اشاره شده است .[۱۰۳]
در ماده ۷ نیز به ساختار حکومت خود گردان و وظایف شورا اشاره می کند . همچنین در ماده ی هشتم که مربوط به امنیت عمومی است پلیس فلسطین را مسئول امور داخلی و اسرائیل را مسئول دفاع در برابر تهدیدات خارجی می داند البته این ماده برای اسرائیل یک نوع اشراف امنیتی قائل شده است .
به طور خلاصه ، براساس اعلامیه ی اصول فرآیندی به جریان می افتاد که به حکومت اسرائیل بر دو میلیون فلسطینی ساکن کرانه باختری و نوار غزه پایان می داد . حالت و جزئیات توافق دائمی در اعلامیه اصول مشخص نشده بود بلکه تعیین آن به مذاکرات بین دو طرف در مرحله دوم موکول شده بود . این اعلامیه در برابرمسائل حیاطی و اساسی همچون حق بازگشت آوارگان ۱۹۴۸ ، مرزهای موجودیت فلسطینی ، آینده شهرک های یهودی در کرانه باختری و نوار غزه و بیت المقدس سکوت کرده بود . دلیل این سکوت چندان غیر قابل درک نیست . در صورتی که این مسائل مطرح می شد شاید توافقی حاصل نمی شد هر دو طرف دست به یک عمل مخاطره آمیز حساب شده زدند و دریافتند که یک توافق بزرگ در عمل و در جریان تجربه خود گردانی فلسطینی ها به دست می آید . رابین به شدت با دولت مستقل فلسطینی مخالف بود ، اما از یک کنفدراسیون فلسطینی اردنی به صورت مشروطی طرفداری می کرد . عرفات به شدت به یک دولت فلسطینی مستقل با مرکزیت بیت المقدس شرقی به عنوان پایتخت متعهد بود ، اما ایده تشکیل کنفدراسیون با اردن را رد نکرد . [۱۰۴]
اعلامیه اصول ، خود گردانی فلسطینی ها را در غزه و اریحا ، با وجود تمام ابهام ها و محدودیت ها ، در منازعه ی صد ساله اعراب و یهودیان یک پیشرفت برجسته به شمار می آمد .[۱۰۵] توافق اسلو دو بخش داشت که هر دوی آنها محصول دیپلماسی پنهان در پایتخت نروژ بود . بخش نخست در مورد به رسمیت شناختن دو جانبه ی اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین بود . هر چند که این اعلامیه مخالفانی در هر دو طرف مناقشه داشت که رهبران اسرائیل و فلسطین را به خیانت متهم می کردند ولی دیدگاه عموم مردم اسرائیل و فلسطین نسبت به این مذاکرات مثبت بود .
بعد از توافق اسلو نوبت به اجرای آن رسید ، ولی طرف اسرائیلی به بهانه ی مسائل امنیتی از اجرای توافقات انجام شده استنکاف کرد و همین موضوع سبب موافقت نامه ی قاهره درباره ی امنیتی در غزه – اریحا شد .
در مذاکرات پیچیده و سخت طابا دو دستگی مفهومی بنیادینی وجود داشت : نمایندگان اسرائیلی خواستار انتقال بسیار محدود و تدریجی قدرت با حفظ مسئولیت کلی امنیت مناطق اشغالی بودند . آنها بیشتر می خواستند اشغال نظامی را در قالب جدیدی حفظ کنند نه اینکه به آن پایان دهند در مقابل ، فلسطینی ها خواستار یک انتقال زود هنگام و گسترده قدرت بودند که به آنها اجازه تأسیس یک کشور مستقل را بدهد . آنها مشتاق رهایی از اشغال اسرائیل بودند و برای به دست آوردن هر نماد ممکنی از حاکمیت تلاش می کردند . در نتیجه این شکاف مفهومی ، بارها مذاکرات طابا به سمت بحران کشیده شد و به طور قابل توجهی بیشتر از دو ماه زمان تعیین شده در جدول زمانی اولیه به طول انجامید . [۱۰۶]
پس از چهار ماه مشاجره و نزاع ، دو توافق در قالب دو سند حاصل شد : توافق اول در مورد اصول کلی بود و دیگری به عبور از مرز مربوط می شد . پیش نویس دو سند روز نهم فوریه به وسیله شیمون پرز و یاسر عرفات در قاهره تهیه شد . اگر چه توافق قاهره با زیرکی به عنوان یک راه حل سازشی معرفی شده بود اما واقعیت این بود که این توافق بیشتر سازشی به نفع اسرائیل بود . زیرا در جریان مذاکرات اسلو مقامات امنیتی اسرائیل از مذاکرات دور نگه داشته شده بودند و بعد از امضای معاهده ، نیروهای امنیتی اسرائیل و باراک که رئیس ستاد مشترک ارتش بود قرارداد اسلو را به نفع اسرائیل ندانست . به همین خاطر طرف اسرائیلی ملاحظات امنیتی خود را در قرار داد قاهره گنجاند . در تاریخ ۲۵ فوریه ۱۹۹۴ تعدادی از فلسطینیان الخلیل هنگام نماز بوسیله ی یک تندروی اسرائیلی بوسیله ی سلاح گرم ترور شدند . همین مسئله باعث وقفه مذاکرات بین طرف های اسرائیلی – فلسطینی شد . متعاقب آن یک قرارداد امنیتی بین طرفین در ۳۱ مارس ۱۹۹۴ امضا شد که در آن به ترتیبات امنیتی هبرون « الخلیل » و از سرگیری فوری مذاکرات تأکید شده بود .[۱۰۷]
این موافقتنامه به ایجاد یک نیروی بین المللی برای حفاظت از فلسطینیان تأکید می کرد . این نیروی بین المللی از ۱۶۰ نفر نیروی حافظ صلح بین المللی از کشورهای نروژ ، ایتالیا و دانمارک تشکیل می شد . بعد از آن در ۱۴ می ۱۹۹۴ پیمان غزه – اریحا به امضای یاسر عرفات و اسحاق رابین رسید . این موافقتنامه شامل ۲۳ ماده به همراه ۴۰۰ پیوست و نقشه بود .[۱۰۸]
در معاهده اسلو کمبود های بسیاری نیز داشت ، مانند مطرح نکردن مشکل آوارگان و حق بازگشت آنها ، مطرح نکردن مساله شهرک های یهودی نشین و تعداد بسیاری مسائل مهم دیگر . همچنین به هیچ وجه نمی توان آن را راه حلی فراگیر در نظر گرفت . فلسطینیان در ابتدا انتظار دستیابی به نتایجی امیدوار کننده از این معاهده داشتند ولی بعدها از موفقیت آن مأیوس شدند .[۱۰۹]
این موافقتنامه به ۴ موضوع اصلی می پرداخت : ترتیبات امنیتی ، امور غیر نظامی ، موضوعات حقوقی و روابط اقتصادی و تعهد به عقب نشینی نیروهای نظامی اسرائیل از برخی جوامع فلسطینی از جمله غزه و اریحا و انتقال بعضی از اختیارات غیر نظامی از تشکیلات غیر نظامی اسرائیل به ساختار دولت فلسطینیان . [۱۱۰]
با نگاهی دقیقتر به این پیمان متوجه می شویم این پیمان بیشتر تعهداتی را برای حکومت خود گردان به وجود آورده است زیرا در این پیمان یک بند آورده که بر طبق آن حکومت اسرائیل حق خود می داند که هر یک از توافقات دو جانبه را که موجب آشوب در اسرائیل شود را لغو کند . بنابراین می توان نتیجه گرفت که این پیمان دارای استحکام و ضمانت اجرا برای طرف اسرائیلی نیست . در این پیمان ساف متعهد می شود بعد از به رسمیت شناختن صریح موجودیت اسرائیل از حملات سیاسی ، نظامی ، تبلیغاتی علیه اسرائیل خودداری کند و با ایجاد شهرکهای یهودی نشین ، در مناطق اشغالی هیچ مخالفتی نکند . حکومت خود گردان متعهد می شود تمام سفارتخانه های خود را تعطیل کند و در صورت تمایل یک نماینده به عنوان کارگزار حکومت خود مختار ، در سفارتخانه های اسرائیل بگذارد . [۱۱۱]
در این پیمان وظایف امنیتی خاص نیز بر عهده ی حکومت خود گردان گذاشته شده که بر طبق آن حکومت خود گردان باید به محدود سازی گسترده ی مخلفان صلح بپردازد . حکومت خود گردان متعهد می شود که لیست گروها و افراد مخالف صلح را ظرف سه ماه از اجرای این پیمان در اختیار اسرائیل قرار دهد و فعالیت این گروه ها را محدود کند . در این توافقنامه اسرائیل از پذیرفتن واژه دولت فلسطینی خودداری کرده و تنها به واژه ی “مرجع قدرت فلسطینی ” اشاره دارد .
۳-۴-۲موافقتنامه غزه – اریحا
موافقتنامه غزه – اریحا در واقع قانون اساسی حکومت خود گردان محسوب می شود و بر طبق ماده ی ۷ طرح غزه – اریحا یک مرجع قانون گذاری عادی نیز برای این تشکیلات در نظر گرفته شده است با این تبصره که اسرائیل بر مصوبات این نهاد قانون گذاری نظارت استصوابی دارد .
سرانجام این طرح در اسرائیل نیز به تصویب کنیست رسید یاسر عرفات ضمن ستایش از تصویب توافق خود مختاری در شورای مرکزی فلسطین گفت : این توافقنامه نخستین گام به سوی تشکیل کشور مستقل فلسطینی با پایتختی قدس است . [۱۱۲]
این طرح مخالفان بسیار زیادی در اسرائیل جناح های تندرو و دست راستی که به ارض موعود معتقد بودند این طرح را سدی در مقابل خود می دیدند و آنرا مخالف تعلیمات تورات می پنداشتند در فلسطین نیز گروه هایی مانند جهاد اسلامی ، حماس ، جبهه ی خلق برای آزادی فلسطین ، جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین ، جبهه ی آزادی بخش فلسطین و…. با این پیمان مخالفت می کردند زیرا آن ها به نابودی اعتقاد داشته و دارند و شناسایی موجودیت اسرائیل برای آنها غیر قابل قبول بود .
با توجه به مخالفت گروه ها و شخصیت های دو طرف نسبت به پیمان آنرا نمی توان نظر عمومی اسرائیلیان و فلسطینیان دانست ، زیرا انظار عمومی دو طرف از درگیری هایی که چند دهه طول کشیده و هیچ نتیجه ای نیز بخصوص برای طرف فلسطینی نداشت خسته شده بودند .
این گفتگوهای صلح در واقع یک راهکار دائمی و همیشگی برای حل مشکل نبود بلکه تنها در این گفتگوها طرفین به تجزیه ی مشکلات مابین خودشان می پرداختند . آنها بر طبق یک جدول زمانی موضوع و پیدا کردن راه حل آن را به آینده موکول می کردند . البته در این مذاکرات نمی توان از نقش اسرائیل غافل شد زیرا مسائلی مانند شهرک سازی و آوارگان و …. از نظر اسرائیل غیر قابل طرح و بررسی هستند ، زیرا اسرائیل می داند که با طرح این موضوعات در حقیقت موجودیت خود را به خطر می اندازد . به همین خاطر اسرائیل همواره از برتری و سیطره ی خود بر فلسطینیان استفاده کرده و این موضوعات را مسکوت قرار می دهد . قطعا در مذاکراتی که صورت می گیرد اهداف و مصلحت جامعه ی اسرائیل و دولت آن در مرتبه ی نخست قرار می گیرد .
با این وجود ، این توافقات ضمنی و ساده ، نیز می تواند راهگشا باشد ، و به آن به عنوان یک مقدمه برای حل و فصل دائمی مشکلات نگریسته شود . امری که تاکنون اتفاق نیفتاده است .
۳-۴-۳ قرارداد اسلو ۲