- عیب: «الف والدو امرسون»اظهار میدارد که«ثبات و سازگاری احمقانه، زاییده افکار بچهگانه است.»خلّاقیت (با یافتن ترکیبات جدید پدیدههایی که تا به حال مجزّا بوده اند)بی ثباتی را به وجود می آورد.
باید دانست که هر استراتژی مانند هر تئوری یک سادهسازی است که ضرورتاً واقعیّت را تحریف می کند.استراتژیها و تئوریها خود واقعیت نیستند، امّا نشان دهنده واقعیت در اذهان افراد میباشند.هیچ کس تاکنون استراتژی را لمس یا مشاهده نکردهاست. این بدان معناست که هر استراتژی می تواند دارای تأثیر تحریف کننده ای باشد.این است بهای داشتن استراتژی (مینتزبرگ، ۱۳۸۴: ۲۱). یکی دیگر از مزایای برنامه ریزی جامع یا استراتژیک، هادی بودن آن هاست. این نوع برنامه ریزی جهت ومسیر فعالیتها و عملیات سازمان را مشخص میسازد و به عنوان راهنمای سازمان عمل می کند. برنامه ریزی جامع در تصمیم گیری نقش راهنما را دارد و کار تجزیه و تحلیل و ارزیابی را ساده میسازد. برنامه ریزیهای جامع، مخاطرات تصمیم گیری را کاهش میدهد و توفیق اقدامات مبتنی بر استراتژی های مصوب را تضمین می کند. برنامه ریزی جامع یا نگرش بلند مدت، به پیش بینی آینده می پردازد و از این رو اطلاعاتی رادر خود دارد که برای اقدامات دراز مدت مدیران بسیار مفیدند. برنامه ریزی جامع نقش هماهنگ کننده بین برنامه های عملیاتی سازمان را نیز انجام میدهد و اقدامات واحدهای مختلف را در یک مسیر، جهت میبخشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از محدویتهای برنامه ریزی جامع میتوانیم به هزینه های انجام آن اشاره کنیم. به علت نیاز به هزینه های نسبتاً بالا برای برنامه ریزی جامع، اغلب سازمانهای کوچک امکان استفاده از آن را پیدا نمیکنند. از نظر زمانی نیز این نوع برنامه ریزی احتیاج به زمانی طولانی دارد. سازمانها برای برنامه ریزی جامع باید زمان زیادی وقت صرف کنند و مراحل مختلف این فرایند را پشت سر بگذارند تا سیستم برنامه ریزی جامع ، بتوانند شروع کار کند.بدین ترتیب طولانی بودن فرایند برنامه ریزی جامع، از نظر بعضی سازمانها، محدودیتی برای این نوع برنامه ریزی است. از نظر تخصصی نیز برنامه ریزی جامع به نیروی انسانی متخصص و حایز شرایط، که در دسترس همه سازمانها نیست، نیاز دارد.
نکته دیگری که به عنوان محدودیت برنامه ریزی جامع میتوانیم به آن اشاره کنیم، عدم انعطاف و ثباتی است که این نوع برنامه ریزی القا می کند. برنامه ریزی جامع از تفکری منطقی و منظم سرچشمه میگیرد و مدیران و اعضای سازمان را موظف می کند تا براساس موازینی از پیش تعیین شده راه بسپارند، و پا را از چارچوبی خاص بیرون ننهند( الوانی ، ۱۳۸۹: ۶۶).
۲-۹- بررسی مدلهای اجرای استراتژی های سازمانی
پس از تدوین استراتژیهایی که باید اجرا شوند، فرایند مدیریت استراتژیک پایان نمییابد، بلکه باید به افکار استراتژیک جامه عمل پوشانید. تدوین استراتژی به تنهایی متضمن موفقیت شرکت نخواهد بود و تا زمانی که این استراتژیها به اجرا در نیایند، هیچ تأثیری در موفقیت و بقای سازمان نخواهند داشت چرا که همیشه انجام دادن کار( اجرای استراتژی ) از گفتن آنچه باید انجام شود ( تدوین استراتژی ) مشکلتر است، ضمن اینکه اجرای استراتژی بر سازمان، از بالا تا پایین و بر همه سطوح بخشی و وظیفه ای اثر خواهد گذاشت .اصولا اجرای استراتژی با تدوین استراتژی تفاوتهایی زیر بنایی دارند و میتوان وجه تمایز بین تدوین و اجرای استراتژی را به صورت زیر بر شمرد:
-در تدوین استراتژی نیروها قبل از عمل قرار میگیرند درحالیکه اجرای استراتژی یعنی مدیریت بر نیروها به هنگام عمل.
-درتدوین استراتژی بر اثر بخشی تأکید می شود، دراجرای ا ستراتژی بر کارایی تأکیدمیشود.
-اصولا تدوین استراتژی یک فرایند ذهنی است، اجرای استراتژی یک فرایند عملیاتی است.
-تدوین استراتژی مستلزم داشتن قضاوت شهودی خوب و مهارت های تحلیلی اس ، اجرای استراتژی مستلزم داشتن انگیزه ویژه و مهار های رهبری است.
بر اساس آنچه گفته شد و با توجه به اهمیت اجرای استراتژی لازم است تا مدلهای مدیریت استراتژیک ارائه شده مورد بررسی قرار گیرند تا بتوان فرایند اجرای استراتژی رانیز تعیین کرد و موانع آن را شناخت.
در مدلهای جامع مدیریت استراتژیک، مراحل کلی مدیریت استراتژیک، از شروع تدوین استراتژی تا پایان اجرا وکنترل نشان داده شده اند . این مدلها تفاوت اصولی زیادی با یکدیگر ندارند ولی در نحوه نمایش فرایند مدیریت استراتژیک از الگوهای مختلفی استفاده کرده اند.در ادامه به مدلهای اشاره شده توسط دیوید و رابینسون اشاره می شود.
بنا بر مدل دیوید (شکل۲-۲) در همه سازمانها گذر از مرحله تدوین استراتژی و قرار گرفتن در مرحله اجرای آن مستلزم یک تغییر در مسئولیت ها است. یعنی مسئولیت از عهده استرا تژیستها برداشته و به مدیران بخشها و واحدهای وظیفه ای محول می شود. مدیریت در اجرای استراتژی با چنین مسائلی روبرو است:
۱-تعیین اهداف سالیانه
۲-تدوین سیاستها
۳-تخصیص منابع
۴-تغییر ساختار کنونی سازمان
۵-تجدید ساختار و مهندسی مجدد
۶-تجدیدنظر درپاداش و برنامه های آموزشی
۷-کاهش دادن مقاومتها در برابرتغییر
۸-وفق دادن مدیران در برابر استراتژی
۹-تقویت فرهنگی که پشتیبان استراتژیها باشد
۱۰-تطبیق فرایندهای تولید و عملیات
۱۱-تشکیل یک واحد منابع انسانی اثربخش و در صورت لزوم کاهش دادن نیروی انسانی(دیوید،۱۳۸۴: ۹۷).
شکل ۲-۲ : الگوی جامع مدیریت استراتژیک
محاسبه و ارزیابی عملکرد
تخصیص منابع لازم
تدوین استراتژی
اجرای استراتژی
ارزیابی استراتژی
تعیین اهداف سالیانه و سیاستها
تدوین ،ارزیابی وانتخاب استراتژی
تعیین هدفهای بلند مدت
بررسی عوامل داخلی داخلی داخلی
بررسی عوامل خارجی
تعیین مأموریت
( دیوید،فردآر ، ۱۳۸۴ ، ” مدیریت استراتژیک ” ، ترجمه علی پارسائیان و محمد اعرابی ، انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی ، تهران ،چاپ هفتم)
پیرس و رابینسون مدل مدیریت استراتژیک را به شرح شکل۲-۳ نشان می دهند و مراحل اساسی اجرای استراتژی را نیز مبتنی بر آن تعریف و تشریح می کنند.
شکل۲-۳- مدل مدیریت استراتژیک پیرس و رابینسون
رسالت شرکت
سبد سرمایه گذاری
محیط خارجی تجزیه و تحلیل عملیاتی ، صنعتی ، وچند ملیتی
چه چیز امکان دارد؟
چه چیز مطلوب است؟
کنترل ارزیابی
استراتژی اصلی
تجزیه و تحلیل و انتخاب استراتژیک
بازخور