در آیین دادرسی و در مقررات ماهوی کیفری، قانونگذار باید اهداف جرمشناسان را در تدوین قوانین جزایی ماهوی و شکلی مراعات نماید. بنابرین نمیتواند سازمانی را برای تعقیب متهم پیشبینی کند اما روشها را پیشبینی نکند که در این صورت خلاف اصول مسلم در قانون اساسی است. در ارتباط بین جرمشناسی و آیین دادرسی کیفری، عقاید جرمشناسان بر قانونگذار در تدوین قواعد شکلی اثر میگذارد.
نکته قابل ذکر دیگر، اصلاح حال مجرم است که شیوه دادرسی خاصی را میطلبد و اگر قانونگذار در تشریفات به نحوی عمل کند که این موضوع رعایت نشود، اهداف جرمشناسی را در نظر نگرفته است، لذا باید تدبیری اتخاذ نماید که اصلاح مجرم در روند دادرسی مدنظر قاضی رسیدگیکننده به پرونده قرار گیرد و به گونهای باشد که بیطرفی مخدوش نشود و در عین حال اصلاح مجرم هم صورت پذیرد. [۱۲]
بند چهارم: ارتباط آیین دادرسی کیفری با آیین دادرسی مدنی
آیین دادرسی کیفری با مقررات آیین دادرسی مدنی ارتباط مستقیم دارد. بدین توضیح که اقامه دعوی خصوصی ناشی از جرم یعنی مطالبه خسارت یا ضرر و زیان ناشی از جرم توسط شاکی خصوصی در مرجع کیفری تابع مقررات و تشریفات مذکور در قانون آییندادرسی مدنی است.
همان طور که میدانیم در نظام دادرسی کیفری ایران، شاکی خصوصی میتواند ضمن شکایت کیفری و تقاضای تعقیب متهم در مرجع قضایی ذیصلاح، از همان مرجع تقاضای جبران خسارت ناشی از جرم را بنماید و یا اینکه ادعای خصوصی خویش را در دادگاه حقوقی مطرح نماید. در هر صورت اختیار و انتخاب دادگاه کیفری یا دادگاه حقوقی جهت رسیدگی به ادعای جبران خسارت به عهده شاکی است.
ماده۱۵ ق.آ.د.ک در این زمینه مقرر داشته که مدعی یا شاکی میتواند اصل یا رونوشت تمامی دلایل و مدارک خود را جهت پیوست به پرونده به مرجع تعقیب تسلیم کند و نیز میتواند قبل از اعلام ختم دادرسی تسلیم دادگاه نماید. مطالبه ضرر و زیان مستلزم رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی میباشد.[۱۳]
همان طور که ملاحظه میشود، منظور ماده مذکور طرح و اقامه دعوی حقوقی مبنیبر جبران خسارت ناشی از جرم در مرجع کیفری (اعم از مرجع تعقیب یا مرجع دادرسی) است. اگرچه عبارت ماده نارسا و مبهم است و به صورت شفاف و صریح دلالت بر این امر نمیکند. لیکن با به کار بردن عبارت «قبل از اعلام ختم دادرسی» و «تسلیم دادگاه کند» معلوم میشود که منظور مقنن طرح و اقامه مطالبه خسارت ناشی از جرم در مرجع کیفری است. خصوصاًً جمله آخر ماده ۱۵ که تأکید بر رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی میکند بالصراحه ارتباط آیین دادرسی کیفری را با آیین دادرسی مدنی را بیان میکند.
منظور از جمله آخر ماده ۱۵ این است که شاکی خصوصی جهت مطالبه خسارت ناشی از جرم باید دادخواست به دادگاه کیفری تسلیم کند و میزان خواسته خویش را تقویم و مطابق قانون ابطال تمبر نموده و همچنین سایر تشریفات مذکور در قانون آیین دادرسی مدنی را رعایت نماید و البته اگر مدعی خصوصی مرجع کیفری را برای تقدیم دادخواست انتخاب نماید باید قبل از اعلام ختم دادرسی اقدام به این کار نماید. مفهوم مخالف آن این است که پس از اعلام ختم دادرسی، مدعی خصوصی نمیتواند مرجع کیفری را برای طرح دعوی جبران خسارت ناشی از جرم انتخاب نماید، بلکه الزاماًً باید به دادگاه حقوقی مراجعه نماید.[۱۴]
چنانچه مدعی خصوصی مرجع کیفری را جهت مطالبه جبران ضرر و زیان ناشی از جرم انتخاب نماید، دادگاه کیفری هرگاه متهم را مجرم تشخیص دهد، مکلف است ضمن صدور حکم جزایی، حکم ضرر و زیان مدعی خصوصی را نیز طبق دلایل و مدارک موجود صادر نماید مگر اینکه رسیدگی به ضرر و زیان محتاج به تحقیقات بیشتری باشد که در این صورت دادگاه حکم جزایی را صادر، پس از آن به دادخواست ضرر و زیان رسیدگی کرده و حکم مقتضی صادر میکند. (ماده ۱۷ ق.آ.د.ک) اگر دادگاه کیفری نسبت به جنبه عمومی جرم حکم بر برائت متهم صادر و یا قرار منع تعقیب صادر نماید آیا مکلف به رسیدگی نسبت به جنبه خصوصی ناشی از جرم (مطالبه ضرر و زیان) میباشد یا خیر؟ ماده ۲۰ ق.آ.د.ک تکلیف را مشخص نموده است. به موجب این ماده سقوط دعوای عمومی موجب سقوط دعوای خصوصی نمیشود. هرگاه تعقیب امر کیفری به جهتی از جهات قانونی موقوف یا منتهی به صدور قرار منع تعقیب یا حکم برائت شود، دادگاه کیفری مکلف است، در صورتی که دعوای خصوصی در آن دادگاه مطرح شده باشد، مبادرت به رسیدگی و صدور رأی نماید. اینکه در چه جرایمی مطالبه ضرر و زیان مستلزم تقدیم دادخواست میباشد، مطلبی است تفصیلی که باید توسط استاد کلاس درس بیان شود. لیکن به طور اجمال باید گفت که علیالاصول چون مطالبه خسارت امری است ماهیتاً حقوقی و واجد شرایط دعوی خصوصی است، لذا باید در همه جرایم مدعی خصوصی دادخواست تقدیم کند مگر در جرایمی که قانونگذار تقدیم دادخواست را استثنائاً ضروری نداند مثل جرایم سرقت، کلاهبرداری و اختلاس که جهت مطالبه خسارت (مال از دست رفته) و یا سایر خسارات ناشی از جرم نیاز به تقدیم دادخواست نمیباشد.
گفتار پنجم: وجوه افتراق میان قوانین شکلی و ماهوی کیفری
مهمترین تفاوتهایی که میان قوانین شکلی و ماهوی کیفری وجود دارد به سه دسته به شرح ذیل تقسیم میشوند:[۱۵]
بند اول: اجرای قوانین کیفری در زمان
در اجرای قوانین ماهوی، اصل بر عدم عطف قوانین به ماسبق است. بنابرین در قوانین کیفری ماهوی، اصل براین است که نمیتوان به موجب قانون لاحق اعمال مجرمانه سابق را مورد تعقیب و محاکمه قرار داد. (ماده ۱۰ ق.م.ا)
اما در قوانین کیفری شکلی اصل بر عطف به ماسبق شدن قوانین است بنابرین چنانچه از نظر صلاحیت دادگاهها، نحوه رسیدگی و تشریفات دادرسی قانون لاحق تغییراتی را در قانون سابق ایجاد نماید. از زمان لازمالاجرا شدن به اعمال مجرمانه قبلی تسری پیدا میکند ماده ۱۱ ق.م.ا، مثلاً اگر قانونی تصویب شود که صلاحیت رسیدگی به اعمال مجرمانه مربوط به مواد مخدر را به دادگاه عمومی بدهد، از زمان لازمالاجرا شدن این قانون تمام پرونده هایی که در این خصوص در دادگاه انقلاب مطرح است، باید به دادگاه عمومی ارجاع گردد یا اینکه قانونگذار مقرر نماید حضور سه قاضی در دادگاه عمومی برای رسمیت یافتن آن ها الزامی است و یا اینکه بالعکس مقرر نماید در دادگاه تجدیدنظر استان جلسه دادگاه با یک قاضی تشکیل میشود از تاریخ لازمالاجرا شدن چنین قانونی همه پرونده های مطروحه با حضور یک قاضی رسیدگی میشوند.