با توجه به آنچه گفته شد به نظر میرسد زنان سبکزندگی خاص خود را برمیگزینند که با توجه به وضعیت جسمی و بیولوژیکی، خاصیت مادر بودن و عادات و عرف در جامعه با مردها تفاوتهایی دارد. زن بودن و اندیشه زنانه به تنهایی کافی است که سبکزندگیای را برگزیند تا هم به او احساس امنیت دهد، هم نیازهای جاری او را برآورده کند و هم یک روایت خاص از هویت شخصی او ارائه دهد. به نظر میرسد در بسیاری موارد همان سبکزندگی خاص زنانه که یک اندیشه زنانه در پس آن است و نیازهای خاص زنان خود عاملی میشود برای قربانیشدن ایشان. و دوباره لازم است اینجا تأکید شود که قربانیشدن به مفهوم جامعه شناختی آن مد نظر است نه آنچه در قوانین جزایی تحت عنوان قربانی در مقابل مجرم قرار میگیرد. از طرفی زنان ایران شرایط خاص خود را دارند. کشور ما کشوری اسلامی است که پوشش زنان و قضاوتهای عوام در خصوص انواع پوشش و حجاب زنان احتمالاً ترجیح و سبکهای مختلفی را در زندگی زنان رقم میزند. از طرفی شهر تهران کلان شهری است که گمنامی مد نظر زیمل در آن به راحتی مشاهده میشود. افراد در آن زندگی میکنند هر روز با وسایل نقلیه عمومی رفت آمد میکنند بدون اینکه یکدیگر را بشناسند. آدمها در شهرهای بزرگ گمنامند و گمنام زندگی میکنند. زنان شهر تهران نیز از این قضیه مستثنی نیستند. با عنایت به آنچه گفته شد و با توجه به تمامی این شرایط آیا میتوان دستهبندیای برای سبکزندگی زنان شهر تهران ارائه کرد؟ چه نوع سبکزندگیای زنان را مساعد قربانیشدن میکند؟ اصلاً زنان پایتخت قربانیشدن را چگونه تعریف میکنند و اگر خود را قربانی میدانند قربانی چه چیزهایی معرفی میکنند؟ پاسخگویی به این سؤالات فقط با یک روش ژرفانگر و موشکافانه امکانپذیر است. روش تحقیقی که بتوان به واسطه آن در عمق مسئله غور کرد، همه جوانب را دید و ارتباطات آن را درک کرد روشی کیفی است. روشی که تک بعدی به موضوع ننگرد، به دنبال چگونگی پدیده باشد و محقق را محدود به یک نگاه سطحی نکند. به همین جهت روش انجام این پژوهش کیفی انتخاب شد، تا محقق به واسطه آن بتواند از تکنیکهای مختلف بهره برده و در اعماق نظرات و دیدگاههای زنان در خصوص سبکزندگیشان غوطهور شود. انواع سبکزندگی زنان را به اعتبار گفتههای خودشان دستهبندی کند و از چند و چون آن اطلاع یابد. یکی دیگر از دلایل انتخاب روش کیفی برای انجام این پژوهش، باز بینی مفهوم قربانیشدن به استناد تجربۀ زیستۀ زنان است. چرا که به نظر میرسید شناخت قربانیشدن با یک نگاه جامعهشناختی و متفاوت از جرمشناختی نیاز به یک تحقیق با روشی کیفی دارد، و فقط با این روش میشد رابطۀ سبکزندگی با قربانیشدن را جستجو کرد. لذا ماهیت موضوع و مسئلۀ تحقیق ایجاب میکرد که روش کیفی برای انجام این پژوهش به کار گرفته شود.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
سؤالات تحقیق
سؤال اصلی:
چه رابطه ای بین سبکزندگی و قربانیشدن زنان وجود دارد؟
سؤالات فرعی:
سبکزندگی زنان چگونه است؟
درک و تصور زنان نسبت به قربانیشدن چگونه است و چه تعریفی از قربانیشدن دارند؟
زنان چه تجربهای از قربانیشدن دارند؟
زنان معمولاً از چه چیزهایی میهراسند وچرا؟
آیا زنان قائل به رابطهای بین سبکزندگیِ خود و احتمال قربانیشدن هستند؟
احتمال قربانیشدن در چه نوع سبکزندگی بیشتر است؟
تبعات ترس و قربانیشدن بر زندگی زنان توسط خود آنها چگونه توصیف میشود؟
زنان برای کاهش ترس و مقابله با قربانیشدن از چه راهکارهایی بهره میگیرند؟
اهمیت موضوع
مردم و اندیشمندان به بینش جامعه شناختی نیاز دارند؛ زیرا این بینش، افراد را قادر میسازد که در ورای مسائل شخصی به ریشههای اجتماعی مسائل پی ببرند. آنها هنگامی قادرند مفهوم زندگی را درک و سرنوشت خود را دریابند که خویش را در متن عصر خود قرار دهند و از وضع مردم دیگر- که در شرایط مشابه قرار دارند – آگاهی داشته باشند. این بینش به ما یاری میدهد تا بتوانیم تاریخ جامعه و سرگذشت فردی و روابط میان آنها را درک کنیم(سی رایت میلز ۱۳۸۱). یقیناً نرخ قربانیشدن برای همۀ افراد یکسان نیست، بهسخن دیگر، همانطور که ارتکاب جرائم به صورت نرمال توزیع نمیشود، قربانیشدن نیز چنین است. احتمالاً بعضی از افراد بیشتر از بعضی دیگر قربانی جرائم و یا عوامل خطر ساز میشوند و آنچه در قربانیشدن، اهمیت مییابد قبل از نگاه به مجرم، انگیزۀ وی و شرایط آسیبزا، نگاه به قربانی و سبکزندگی او است. مطالعۀ سبکزندگی و رابطه آن با احتمال قربانیشدن میتواند دلالتهای مهمیبرای پیشگیری از وقوع جرم و برنامهریزی اجتماعی داشته باشد و همین امر، اهمیت انجام این پژوهش را دوچندان میکند. از طرفی حفظ احساس امنیت زنان میتواند جهت حضور هرچه بهتر و مفیدتر و مناسبتر زنان در عرصههای اجتماعی لازم باشد. لازم است که زنان بدانند چه نوع سبکزندگیای آنها را در معرض خطر قربانیشدن قرار میدهد و برای پیشگیری از آن سبکهای ایمنتری را برگزینند. سبکزندگی امنتر را به فرزندان خود آموزش دهند و نسل آینده زنان با سبکزندگی کمخطر آشنا شوند. این تحقیق بدین جهت اهمیت دارد که به مفهوم قربانیشدن از نظر زنان پرداخته و از تعریف این مفهوم در حوزۀ جرمشناسی فراتر رفته و مفهوم جامعه شناختی قربانیشدن را مد نظر قرار داده است، و از طرفی استراتژیهایی که زنان با سبکهای زندگی مختلف جهت پیشگیری از آن برمیگزینند را مورد واکاوی قرار داده و به شکل منسجمتری بازنمایی میکند. استراتژیهای پیشگیری طی روند جامعهپذیری زنان آموخته میشود و همراه با سبکهای مختلف زندگی از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد. انجام این پژوهش علاوه بر شناخت مفاهیم و مصادیق قربانیشدن زنان و شناخت سبکهای زندگی پرخطر، راهکارهایی را جهت پیشگیری از قربانیشدن ایشان ارائه میدهد.
نتایج حاصل از این تحقیق بیش از همه مورد استفاده سیاستگذاران قوۀ قضائیه و سازمان زندانهاست. همچنین نتایج به دست آمده در حوزۀ آموزش و تجربیات دوران کودکی این افراد میتواند مورد استفاده سیاستگذاران حوزۀ آموزش و پرورش در کشور باشد.
در سطح میانه مهمترین حوزهای که نتایج این تحقیق میتواند برای آنها کاربرد داشته باشد خانوادهها هستند تا نکات بدست آمده در خصوص نحوۀ تربیت دختران که نسل آینده زنان جامعه را تشکیل میدهند را مد نظر داشته و در تربیت صحیح فرزندان دقت لازم مبذول دارند. به امید اینکه در نسلهای آینده کمتر با این مشکل روبرو شویم.
در اهداف تحقیق دو سطح نظری و عملی بیان شده که در ذیل به آنها اشاره میشود.
هدف نظری تحقیق
از آنجا که حوزۀ قربانیشناسی، حوزۀ جوانی است، انجام اینگونه تحقیقها آنهم با یک نگاه جنسیتی میتواند بر بسط و توسعه نظریههای مربوطه مؤثر واقع شود؛ از طرفی تأکید بر مطالعۀ کیفی در این پژوهش میتواند بر نظریهپردازیهای بومی و روشنگریِ وقایع اجتماعی آنهم از دید کنشگران اجتماعی و بنابر روایت خودشان مؤثر باشد. شناخت مفهوم قربانیشدن با نگاهی جامعهشناختی میتواند این مفهوم را فراتر از حوزه جرمشناسی دانسته و مفاهیمی که منشعب از حوزۀ اجتماعی و ادراک زنان است را نشان دهد.
اهداف کاربردی تحقیق
مطالعه سبکزندگی و ارتباط آن با قربانیشدن میتواند دلالتهای مهمیرا برای عاملان اجتماعی و حوزه کنترل غیر رسمی از سویی و نهادهای اجتماعی و خانواده از سوی دیگر به ارمغان آورد. بهسخن دیگر کنشگران اجتماعی با درک این مسئله که چگونه سبکزندگی آنها میتواند آنها را در ورطه قربانیشدن قرار دهد، احتمالاً کنترل زندگی را نیز در دست خواهند گرفت و یا نهادهای اجتماعی با آگاهی از این موضوع، دخالتهای همه جانبهای را به کار خواهند بست تا از وقوع قربانیشدن جلوگیری نمایند. در آخر ذکر این نکته مهم است که حضور کنترل رسمی در همۀ صحنههای اجتماعی که در برگیرنده شرایط مختلف قربانیشدن زنان است، به هیچ وجه امکانپذیر نیست، اما وقوف عاملان اجتماعی به سبکزندگی و جنبههای مخاطره آن چیزی است که همیشه همراه آنهاست و میتواند حسی از کنترل اجتماعی و اجتناب از قربانیشدن را برایشان در بر داشته باشد. در پایان باید گفت:
- هدف از انجام هر تحقیقی دست یافتن به سؤالات اصلی تحقیق است. این تحقیق نیز از این قاعده مستثنی نیست و هدف از انجام این تحقیق رسیدن به پاسخ این سؤال است که«رابطه بین سبکزندگی و قربانیشدن بانوان شهر تهران چگونه است؟».
- هدف دیگر از انجام این تحقیق دست یافتن به نکتهای در تربیت کودکان است تا بتوان از طریق ارائه به سیاستگذاران آموزشی کشور احتمال قربانیشدن و ترس از قربانیشدن را در نسلهای بعدی کاهش داد.
فصل دوم:مطالعات پیشین و ملاحظات نظری
مقدمه
بخش اول: سبکزندگی
بخش دوم: قربانیشدن
بخش سوم: رابطۀ سبکزندگی و قربانیشدن
جمعبندی
مقدمه
در فصل حاضر سعی شد مطالعات مرتبط با موضوع مورد بررسی قرار گرفته و تجربیات تحقیقات پیشین جهت هموار شدن مسیر تحقیق و جلوگیری از دوباره کاری و محدود کردن سؤالات تحقیق استفاده شود.
در تحقیقات کیفی هدف از مرور ادبیات تحقیق و مطالعه نظریههای مرتبط با موضوع، ایجاد و ارتقای حساسیت نظری است تا هنگام کدگذاری و تحلیل و تفسیر موضوع بتواند مقایسه کرده و شرایط علی پدیده، محتوای آن، شرایط مداخلهگر، راهبرد کنش یا کنش متقابل و پیامدهای یک پدیده را راحتتر شناسایی کرده و بسط و گسترش دهند و در حین مقایسه با نظریات موجود و ارجاء به آنها نکات جدید به دست آمده را نیز یاد آور شوند.
با عنایت به اینکه یکی از منشاءهای حساسیت نظری در روش کیفی منبعها، متون و مطالب نوشته شده شامل مطالب خواندنی دربارۀ نظریه، تحقیق، اسناد (از قبیل زندگینامهها، نشریات و سایر موارد) است(استراس و کوربین ۱۳۹۳، ۴۰). در این فصل ابتدا به دو مفهوم اصلی این تحقیق (سبکزندگی و قربانیشدن) پرداخته شده و در خصوص تحقیقات گذشته در این حوزه توضیح مختصری داده شد. سپس به طور جداگانه به مفاهیم و ملاحظات نظری سبکزندگی و مفاهیم و ملاحظات نظری قربانیشدن پرداخته شدهاست. و در نهایت اقدام به جمعبندی گردید. تحقیقات بسته به در دسترس بودن مورد مطالعه قرار گرفت، زیرا آوردن تمامیتحقیقات گذشته در این خصوص از ابتدا تا کنون با توجه به ذات این تحقیق که جهت دستیابی به ارتباط سبکزندگی و قربانیشدن در شهر تهران است، در ظرف این پژوهش نمیگنجد.
مطالعه نظریات مختلف نشان داد که مفاهیم نظری مختلفی در خصوص سبکزندگی و قربانیشدن وجود دارد. آنچه در ادامه آمده است ابتدا به خلاصه ای از مفاهیم و ملاحظات نظری حوزه سبکزندگی پرداخته شده و با اشاره به تحقیقات این حوزه مفاهیم اصلی استخراج شدهاست. در ادامه مفاهیم و ملاحظات نظری حوزه قربانیشدن پرداخته شده و با اشاره به تحقیقات این حوزه مفاهیم اصلی قربانیشدن نیز استخراج شد. در ادامه تحقیقاتی که به طور مستقیم به ارتباط سبکزندگی و قربانیشدن پرداخته مورد مداقه قرار گرفته است. لازم به ذکر است در نهایت اقدام به جمعبندی تحقیقات شده و گزارشی از آنها ارائه شده است.
بخش اول: سبکزندگی
سبکزندگی معنی پهندامنه و گستردهای را در بر میگیرد که به انواع تمایلات، رفتارها و انتخابهای یک فرد بر میگردد. سبکزندگی را میتوان از جنبه های مختلف مورد واکاوی قرار داد و مطالعات گسترده ای نیز در این زمینه انجام شدهاست. به طور مثال سبکزندگی به جهت تامین سلامت جسمی افراد، سبکزندگی به جهت نحوۀ مصرف و میزان مصرفگرایی، سبکزندگی به لحاظ دینداری افراد، سبکزندگی به لحاظ نحوۀ گذران اوقات فراغت و غیره همه و همه جلوه هایی از سبکزندگی افراد را پوشش میدهند. اما در مجموع سبکزندگی هر فرد مجموعهای از انتخابهای وی را در بر میگیرد و تحقیقات مختلف نیز به دلایل انتخابهای افراد پرداخته اند اما هر یک قسمتی از سبکزندگی فرد را پوشش دادهاند.
با نگاهی به تحقیقات گذشته در حوزه سبکزندگی میتوان دریافت که در مجموع مطالعات به لحاظ روششناسی بیشتر اسنادی است و به استخراج ادبیات موضوع سبکزندگی از کتب مذهبی و سیرۀ بزرگان پرداختهاند. در واقع تلاش شده تا الگویی از سیره و سبکزندگی ائمه معصومین استخراج شده و در دسترس همگان قرار گیرد که با توجه به تاریخ اجرای این تحقیقات میتوان گفت که الهام گرفته شده از شعار مقام معظم رهبری در سال ۸۸«اصلاًح الگوی مصرف و گسترش سبکزندگیایرانی اسلامی »بوده است. همچنین تحقیقات خوبی نیز به روش تحلیل کیفی و روش کمیدر حوزه سینما و تأتر انجام شدهاست که نقش هویتیابی و باز تولید سبکزندگی از طریق رسانه را به چالش میکشند. بهداشت، آراستگی، پوشش، کسب اموال، اوقات فراغت، ارتباط با افراد دیگر، روابط همسران، کار و تلاش، باز تولید سبکزندگیایرانی اسلامی و مانند اینها همگی از مفاهیمی است که در اینگونه تحقیقات به آن پرداخته شده و مطمح نظر محققان این حوزه بوده است(حسینی ۱۳۹۲، اکوانی و موسوی نژاد ۱۳۹۲، نریمان ۱۳۹۲، شریفی ۱۳۹۱، پور امینی ۱۳۹۱، رزاقی و همراهی ۱۳۹۲)
در برخی تحقیقات سبکزندگی را مساوی با مصرف تعریف کردهاند و تأثیر و تبعات تبلیغات بر میزان مصرف و تفاوت آن در بین زنان و مردان را مورد توجه قرار داده اند. نتایج این دسته از تحقیقات خیلی هم مشابه نبود و در نقاط مختلف ایران نتایج متضادی را در برداشت. به طور مثال مطالعه مصرفگرایی با رویکرد نظری اقناعی و مدل ارتباطی اقناعی در شهر همدان زنان را مصرفگرا تر از مردان نشان داده و زنان را تسلیم تبلیغات دانسته است در حالی که همین تحقیق با همین رویکرد در شهر شیراز نتیجهای متضاد داشته و مردان را به دلیل دسترسی و استفاده بیشتر از رسانههای جمعی مصرفگراتر از زنان قلمداد کرده است(مهرجو و معنوی ۱۳۹۲، موحدو عباسی شوازی و مرحمتی ۱۳۸۹، خوشنویس ۱۳۸۸، دانش ۱۳۸۷). تأثیر رسانهها، شبکههای اجتماعی و سایر شبکههای ارتباطی فقط و فقط بر میزان مصرف افراد تأثیر نگذاشته است و بر وضعیت پوشش جوانان نیز تأثیرگذار بوده است. البته از دلایل دیگر این تغییر در سبک پوشش جوانان میتوان به تعارض بین زندگی اجتماعی سنتی و تجربه مدرن زندگی در نهادهای متکثر جدید (مدرسه، رسانه و خیابان) اشاره کرد که خود موجب تعارض بین نفوذ مظاهر عینی و فکری مدرن به درون ساختار پیچیده زندگی سنتی و درک مکانیکی خانواده گشته و در نتیجه باعث تفاوت الگوی پوشش جوانان نسبت به نسل قبل شدهاست و نوعی شکاف بین نحوۀ هویتیابی مادران و فرزندان ایجاد کرده است(حسینی، مختاری و حیدری ۱۳۹۲، سفیری و محمدی ۱۳۸۴).
از دیگر تأثیرات رسانههای دیجیتالی نظیر اینترنت میتوان به تغییر سبکزندگی افراد به سمت یک نوع زندگی بیمار گونه که امروزه از آن به اعتیاد اینترنتی نیز یاد میشود اشاره کرد که نشانههای آن را میتوان در بیتوجهی به سلامتی خویش، اجتناب از فعالیتهای مهم زندگی، کاهش روابط اجتماعی، نادیده گرفتن خانواده و دوستان، مشکلات مالی ناشی از هزینههای بهره بردن از اینترنت و مشکلات تحصیلی جستجو کرد. البته از تأثیر نقش این گونه رسانهها بر گذران اوقات فراغت و هویتیابی جوانان نیز نباید غافل شد. در واقع جوامع خود سازنده مفهوم جوانی به عنوان یک گروه اجتماعی خاص هستند و از طریق هنجارهای صریح(قانون) و ضمنی(فرهنگی) جایگاه جوانان را در جامعه مشخص میکنند و گذر از این دوره کسب حقوق کامل شهروندی را به همراه دارد. خانواده در انتخاب سبکزندگی جوانان موثر است ولی جوانان یک برنامه از پیش تعیین شده را دنبال نمیکنند و خود سبکهای مختلف را انتخاب میکنند و در این بین از خلاقیت و رضامندی و لذت و شادی غافل نیستند. ارتباطات الکترونیکی زندگی جوانان را با سبک خاص دیجیتال پیوند زده و تأثیر آن را بر کنش انتخاب و سبکزندگی جوانان مشاهده کرد(رحمت آبادی و آقا بخشی ۱۳۸۵، حق پرست راد مرد و جیردهی ۱۳۹۱).
برخی نیز سبکزندگی را با توجه به ابعاد سیاسی و اجتماعی آن مورد توجه قرار داده و استفاده از رسانههای دیداری مانند تلویزیون را بر آن مؤثر قلمداد کردهاند و آن را در افزایش مشارکت سیاسی افراد موجز دانسته و یکی از عوامل تأثیرگذار بر دیدگاه تساویطلبانه زنان در عرصه اشتغال و جنسیت قلمداد میکنند که منجر به نوعی هویتیابی در زنان و جوانان جامعه شدهاست، همچنین تأثیر شگرفی بر تغییر هویت دینی مردم و تغییراتی در روابط ساخت خانوادگی گذاشتهاست(خوشنویس ۱۳۸۸، باستانی و موسی نژاد ۱۳۹۲، سفیری و نعمت الهی ۱۳۹۱، ماحوزی ۱۳۹۲، رزاقی و همراهی ۱۳۹۲، صادقی فسایی و ملکی ۱۳۹۲، صادقی فسایی و کریمی a1384، صادقی فسایی و کریمی b 1384).
تحقیقاتی نیز به تغییرات ذائقه مردم در نحوۀ گذران اوقات فراغت و تفاوتهای جنسیتی در آن پرداخته و معتقدند که میزان اوقات فراغت و نحوۀ گذران آن متاثر از جنسیت است و این موضوع در نحوۀ گذران اوقات فراغت به شدت محسوس است. میزان اوقات فراغت مردان بیش از زنان است. اولویتهای فراغتی در مردان و زنان متفاوت است به گونهای که در زنان فراغتهای معطوف به خانواده بیشتر مشاهده میشود و بالاترین اولویت برای ایشان در خانه و در مردان فراغتهای حرکتی به ویژه ورزش از اولویت بالاتری برخوردار است و مردان بیشتر به فراغتهای هدفمند میپردازند. رضایت زنان در زمینه نحوۀ گذران اوقات فراغت از مردان کمتر است(سفیری و مدیری ۱۳۸۹)
در مجموع تحقیقات با روش کمیکه سبکزندگی را مورد سنجش قرار دادهاند در اکثر موارد با الگوی نظری بوردیو کار کردهاند.
دیدگاهها و نظریهها:
گسترش مفهوم سبکزندگی که در نیمه دوم قرن بیستم با طرح مباحث مربوط به مدرنیته، هویت، مصرف و انگیزه مصرف کنندگان همراه بود، بستر مناسبی از سوی جامعهشناسان جهت مطالعات بیشتر در این حوزه فراهم کرد و نظریات افرادی نظیر مارکس[۴]، گیدنز[۵]، آدلر[۶]، وبلن[۷]، زیمل[۸]، وبر[۹] و بوردیو[۱۰] »و غیره محور کار مطالعه در حوزه سبکزندگی قرار گرفت. طبقات و سطوح مختلف جامعه سبکزندگی مخصوص به خود را طلب میکنند و در این بین وبلن و زیمل سبکزندگی طبقه متوسط کلان شهرها را تحلیل کردند. سبکی که در آن مصرف انواع کالاهای لوکس، زیور آلات و لباس نقش اصلی را بازی میکرد(برای مطالعه بیشتر به چولی ۱۳۸۹، باکاک ۱۳۸۲ و وبلن ۱۳۸۳ مراجعه شود).
رویکرد کارکرد گرا:
اساس نظریه کارکردگرایی بر این اصل مبتنی است که هر پدیده اجتماعی کارکرد معینی بر عهده دارد به نحوی که بر دوام و اداره جامعه موثر است. این رویکرد نظری با الهام از آثار جامعهشناسان بزرگی مانند هربرت اسپنسر و امیل دورکیم شکل گرفته است. بر اساس این رویکرد سبکزندگی افراد طوری شکل میگیرد که کارکردهای لازم را برای جامعه داشته باشد و باعث دوام جامعه شود. انتخاب هر نوع سبکزندگی توسط افراد کارکردهای پنهان و پیدایی برای فرد و جامعه دارد که به دوام آن سبک در بین عدهای از افراد کمک میکند(پیوسته، ۱۳۹۲).
رویکرد ساختار گرا:
مفروضات ساختارگرایان بر این باور استوار است که نشانهها و قواعد بر همهْ اعمال اجتماعی و فرهنگی بشر حاکم است. آنها میخواهند این نشانهها را که به زعم ایشان تمامی رفتارهای اجتماعی و فرهنگی و رسوم ما را معنیدار میکند در قالب نظامی که در برگیرندهْ این نشانهها باشد، کشف کنند. لذا مطالعه نشانهها به خودی خود سودی ندارد بلکه باید چگونگی هماهنگی، کارکرد و ارتباط این نشانهها در قالب یک نظام کلی را مورد مداقه قرار داد(برسلر۲۰۰۷، ۱۱۰-۱۰۹).
بر این اساس این رویکرد میتوان چنین استنباط کرد سبکزندگی افراد شامل تمامی رفتارهای افراد است که در برگیرنده نشانههایی است که در یک کلیت شکل گرفته و کارکرد و کلیت آن در قالب آن نظام کلی مهم است و در سطح خرد و به خودی خود معنایی ندارد.