گردید و نهایتا در سال ۱۹۴۰م مجبور به استعفا شد .
از اتفاقهای مهمی که در این ایام برای ابراهیم روی داد ، آشنایی او در سال ۱۹۳۷ م با سامیه
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
عبد الهادی بود که از ایشان صاحب دو فرزند ( جعفر و عریب ) شد . (طه ، ۱۹۹۲م ، ص۴۰)
وازجمله دلایل ناخشنودی سودجویان و یهودیان از ابراهیم را می توان صداقت وجسارت بیش
ازحد وی دانست که بهترین نمونه آن تحلیل او در۳۰ سپتامبر۱۹۳۶م از صحت و سقم روایت
« سموأل » می باشد .
طوقان معتقد بود که عبارت « أ وفی من السموأل » شایسته این شخصیت نیست و این داستان
مشهور درباره او کـه : امرؤالقیس پس ازاینکه به خونخواهی پدر و با کمک دو قبیلـه بکر
وتغلب به بنی اسد حمله ور شد و جماعتی از آنها را کشت، قانع نگشت و انگیزه انتقام همچنان
در او باقی مانـد لذا جهت گرد آوردن نیرو بـه قبایل دیگری روی آورد ، اما کسی حاضـر بـه
کمک وی نشد تا اینکه با مردی از قبیله بنی فزاره آشنا شد کـه او را بـا سموأل صاحب باروی
« تیماء» آشنا کرد ، و امرؤالقیس با نامـه ای از سموأل برای کسب کمک ، قصد سفر بـه نزد
قیصر رم نمود و قبل ازسفر، چند عدد از زره های پدری را به امانت نزد وی گذاشت کـه بعد
از رفتن او حارث بن ظالم آنها را از سموأل طلب کرد ، اما سموأل از دادن امانت به وی سر
باز زد که با این کارباعث شد تا حارث ، پسر او را که از شکار باز می گشت گروگان بگیرد
ووی را بر سر دو راهی انتخاب فرزند یا دادن زره قرار داد که سموأل از دادن زره ها سرباز
زد ، لذا پسرش توسط حارث به قتل رسید و از آن به بعـد وفای سموأل زبانزد عام و خاص
شد ، صحیح نیست وواقعیت ماجرا چیزی غیرازاین است که دارم بن عقال نوه سموأل روایت
کرده ونیزقصایدی که در دیوان امرؤ القیس در مدح سموأل آمده ، همه جعلی هستند ، از جمله
این قصیده که با بیت زیر آغاز می شود :
طرقتک هند بعد طول تجنب وهنا ولم تک قبل ذلک نظر
صاحب اغانی درباره این قصیده چنین می نویسد : ” و این قصیده ای طولانی است کـه به نظر
جعلی و هیچ شباهتی با کلام امرؤالقیس ندارد و وضع و جعل در آن آشکار است … وبه نظر
من این شعر از جمله ساخته های دست دارم نواده سموأل است .
و حقیقت امر این است کـه سموأل یا « صمویل » مردی تاجـر، سودجو و ثروتمند بوده و
امرؤالقیس کـه هیچ مالی جهت هدفش در دست نداشت نهایتا به او مراجعه می کند و در قبال
مال و پولی که از وی قرض می کند میراث پدری را که چند زره بوده بـه عنوان رهن نزد
سموأل گرو می گذارد و ندادن زره ها به حارث و ترجیح آنها برزندگی پسر چیزی جـز حبّ
مال نبوده است … . ( المحاسنی ، بی تا ، صص۶۰و۶۱.۶۲ )
کـه البتـه این نظر پیامـدها و جوابهـای بسیاری داشت کـه در روزنامه هـای متفاوت چاپ شد .
اما در نهایت می توان گفت ابراهیم نظر جدیدی را مطرح کرد ، نظری کـه هیچ عربی تا آن
زمان حتی درباره اش فکر نکرده بود .
بعد از اینکـه ابراهیم از شغل خود استعفا داد ، حکومت وقت عراق اورا برای تدریس در« دار
المعلمین الریفیه» به بغداد دعوت کرد .
از این دعوت یکسال نگذشت چرا که بیماری بار دیگر او را به نابلس بازگرداند و از آنجا بـه
بیمارستان فرانسوی قدس ، و در حالی که تنها سه سال از ازدواجش می گذشت در سن سی و
شش سالگـی و در بامداد دومین روز از ماه ایار ۱۹۴۱ م جان بـه جان آفرین تسلیم کرد .
( شراره ، ۱۹۶۴م ، ص۱۶ )
مراسم خاکسپاری او دردانشگاه « النجاح » برگزارگردید . دراین مراسم دوستان و دوستداران
شاعر همه حضور داشتند از جمله « ابو سلمی عبد الکریم» که با چند مرثیه زیبا در سوگواری
وی گریست : (همان ، ص۱۷ )
أسائلُ عنکَ یا زینَ الصحابِ وَ لا تقوَی علَی ردِّ الجواب
سألتُ الزهرَ عن عطرِ القوافی سألتُ الفجرَ عن حلمِ الشباب
أ حقاً لا أراکَ أبا عریب وَ أنتَ خالدٌ خلفَ الحجاب
از تو میپرسم ای زینت بخش یاران و تو توان پاسخ گویی نداری .
از شکوفه درباره رایحه قافیه ها ، واز سپیده دم درباره صبر آن جوان پرسیدم .
ای ابا عریب آیا به راستی دیگرتو را نمی بینم و توبرای همیشه نقاب خاک بر چهره کشیدی .
د ) سیر تحول اندیشه ابراهیم
اگر چه فکر واندیشه از بدو تولد همزاد انسان است اما اندیشیدن و تفکرکردن پدیده ای است که
فراتر از زمان کودکی در وجود وی شکل می گیرد .
ابراهیم طوقان که گستره حیاتش بسیارکوتاه بود دوران پرتلاطمی داشت که می توان آن را به
سه دوره کودکی،نوجوانی وجوانی تقسیم کرد؛اگرچـه مرحله بزرگسالی که معمولادوره پختگی