بند دوم ماده ۲۶۵ ق.م مؤید این نظر است: « … هرکس مالی به دیگری بدهد، بدون آنکه، مقروض آن چیز باشد، می تواند استرداد کند»[۳۲].
۲ـ۲ـ پرداخت دین به غیر داین
این حالت، ناظر به فرضی است که واقعأ دینی وجود دارد و پرداختکننده، مدیون آن دین، محسوب می شود، امّا مدیون، اشتباهأ دین را به غیر طلبکار می پردازد، که در این صورت، ایفای ناروا به علت عدم وجود حق و سبب قانونی، تحقق مییابد، لذا گیرنده، مکلّف است، مال دریافتی را به مالک آن استرداد نماید. (م ۳۰۱ ق.م). مثلأ: مدیون به قصد ایفای دین، مورد تعهّد را از روی اشتباه، به جای آن که به علی که طلبکار واقعی است بپردازد، به حسن تأدیه نماید.
۳ـ۲ـ پرداخت دین توسط غیر مدیون
در این فرض مانند فرض قبلی، ممکن است، دینی وجود داشته باشد و گیرندهی مال، حقیقتأ طلبکار آن دین باشد، اما کسی که آن دین را می پردازد، مدیون آن دین نباشد، چنانکه «کسی در یک تصادف اتومبیل، خود را مسئول میشناسد و مبلغی برای ادای دین خود و جبران خسارت تأدیه می کند؛ سپس معلوم می شود که دیگری مسئول جبران خسارت بوده است»[۳۳]، در این صورت، ایفا کننده، به استناد ایفای ناروا می تواند، مبلغ دریافتی را مسترد نماید، این است که ماده ۳۰۲ ق.م مقرر داشته: «اگرکسی که اشتباهأ خود را مدیون میدانست، آن دین را تأدیه کند، حق دارد از کسی که آن را بدون حق، اخذ کردهاست، استرداد نماید».
از طرف دیگر، ماده ۲۶۷ ق.م، ایفای دین از جانب غیر مدیون را جایز میداند[۳۴]، سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که چگونه میتوان، بین ماده ۳۰۲ ق.م و ماده ۲۶۷ ق.م جمع نمود؟
به نظر میرسد، مبنای استرداد در ماده ۳۰۲ ق.م، جلوگیری از استیلای نامشروع و خوردن مال دیگری به باطل است (اکل مال به باطل)، در یک جامعه منظم، شخص مال دیگری را به ناحق نمیخورد، گیرنده طلبی را که محق نیست را نمیگیرد یا آن را از آن خود نمیداند، لذا خوردن مال دیگری، بدون سبب قانونی ناپسند و محکوم است (لاتأکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا أن تکون تجاره عن تراضٍ منکم)، پس در این ماده که پرداخت کننده، مالی را به اشتباه به دریافتکننده میدهد و او را بر مالی که استحقاق آن را ندارد و ملک دیگری است، استیلا می نماید، حکم این رابطه، بر مبنای قاعده (علی الید ما اخذت حتی تؤدیه) خواهد بود، لذا دریافتکننده، در حکم غاصب است و باید آنچه را که از حق دیگری در دست دارد، به صاحبش بازگرداند، پس مبنای ضمانِ گیرنده، استیلای نامشروع وی است، نه استفاده بدون جهت[۳۵].
ماده ۲۶۷ ق.م که در مبحث وفای به عهد آمده است، از لحاظ مبنا و ماهیّت، متفاوت از ماده ۳۰۲ ق.م است، در ماده ۲۶۷ ق.م برخلاف ماده ۳۰۲ ق.م که عنصر «اشتباه» رکن اساسی برای حق استرداد مال است، ایفاکننده (ثالث) نه تنها مرتکب اشتباه و تصور خیالی نیست، بلکه با آگاهی و اراده و میل قلبی، دین مدیون را می پردازد؛ این عقیده به ویژه، در بند دوم ماده که اشعار میدارد «… کسی که دین دیگری را می پردازد، اگر با اذن باشد، حق مراجعه به او را دارد، و الا حق رجوع ندارد» محسوستر است و اختیار و علم پرداختکننده (ثالث) را در ایفای دین میرساند.
۴ـ۲ـ اشتباه ایفاء کننده (موفی)
برای تحقق ایفای ناروا، در دو شرطی که در قبل توضیح دادیم، جای بحثی نیست و همه علماء حقوق برآن اتفاقنظر دارند، امّا در خصوصِ اشتباه پرداختکننده، جای بحث و محل اختلاف است، برخی از استادان حقوق علاوه بر دو شرط مذکور(تسلیم مال مادی و ناروایی پرداخت)، اشتباه پرداختکننده را، شرط سوم، جهت تحقق ایفای ناروا به حساب می آورند[۳۶]، امّا، برخی از استادان حقوق معتقدند، در برخی از مصداقهای ایفای ناروا، اشتباه پرداختکننده لازم نیست.
آنچه که در این بحث، واضح و روشن است، این است که برای تحقق «ایفای ناروا»، علم و جهل دریافت کننده مال، به عدم استحقاق خود شرط نیست، زیرا هنگامیکه، شخصی به صورت ناروا، بر مال دیگری استیلاء مییابد، مکلّف است، مال را به مالک آن مسترد نماید، ماده ۳۰۱ ق.م این گفته را تأیید می کند: «کسی که عمدأ یا اشتباهأ چیزی را که مستحق نبوده است دریافت کند، ملزم است آن را به مالک تسلیم کند».
در فرضی که پرداخت، در راستای اجرای قراردادی، صورت گیرد که بعدأ بطلان آن قرارداد، کشف می شود یا ابطال میگردد، حتی اگر پرداخت، با آگاهی و علم پرداختکننده، صورت گیرد.
در اینصورت، پرداختکننده، به استناد «ایفای ناروا» می تواند، مال پرداختی را استرداد کند، در این فرض، نیازی به اشتباه پرداختکننده نیست، زیرا گفته شده «مقبوض به عقد فاسد» می تواند، مصداقی از «ایفای ناروا» باشد[۳۷]، زیرا مبنای استرداد چنین مالی را، باید تابعِ قاعده «علی الید ما اخذت حتی التؤدیه» دانست.
در سوی دیگری، زمانیکه، ثالثی در پرداخت دین، مدیونِ ذینفع نباشد، پرداختِ دین مدیون از جانب او ممکن است دو حالت داشته باشد، یا به قصد تبرّع و پرداخت دین دیگری، این کار را انجام دهد، یا به قصد اداره مال غیر[۳۸].
درباره حق رجوع پرداختکننده ثالث، به مدیون اصلی، ماده ۲۶۷ ق.م تکلیف را مشخص کردهاست. در صورتی، ثالث می تواند به مدیون مراجعه کند که با اذن، دین مدیون را پرداخته باشد، در غیر این صورت، حق رجوع ندارد، در این فرض، برای اینکه، ثالث بتواند برای استرداد آنچه پرداخته است، علیه طلبکار، دعوای ایفای ناروا اقامه کند، باید ثابت کند، اشتباهأ دین دیگری را پرداخته است.
پس اگر بنا باشد، اشتباه پرداختکننده، در تحقق ایفای ناروا، شرط باشد، قطعأ این مورد، از مواردی است که اشتباه لازم است.
ماده ۳۰۲ ق.م مقرر میدارد: «اگرکسی که اشتباهأ خود را مدیون میدانست، آن دین را تأدیه کند، حق دارد از کسی که آن را بدون حق اخذ کردهاست، استرداد نماید». از این ماده، استنباط می شود، مدعی، جهت استرداد مالی که پرداخته، باید اشتباه خود را به اثبات برساند.
در خصوصِ مبنای لزوم اشتباهکننده، قلمرو و مفهوم آن، و همچنین اثر اکراه و تدلیسِ پرداختکننده، مطالبی توسط حقوقدانان ارائه شده، که به علت طولانی شدن بحث، از بیان آن خودداری میکنیم، تنها به نتیجه به عمل آمده در این بحث، اشاره میکنیم.