جانسون در سال ۱۹۸۸ دو نسخه آزمون تشخیصی بازی نقش[۲۲۸] (DRPT) را تألیف کرد. در DRPT1 به مراجع پنج نقش پیشنهاد می شد: مادربزرگ/پدربزرگ، گدا، سیاستمدار، معلم و عاشق. سپس از وی خواسته می شد یکی از نقش ها را انتخاب و بازی کند. در DRPT2دستورالعمل زیر به آزمودنی داده می شد: “از شما می خواهم سه صحنه را با سه نقش متفاوت اجرا کنید، سپس یک صحنه را با حضور سه شخصیت بازی کنید . کدام یک از این سه شخصیت یا چیزی در آن ها شبیه شما است؟” بعد از اجرا و طرح سوال های مربوط، جانسون بر اساس مؤلفه های از پیش تعیین شده، پاسخ های آزمودنی ها را تفسیر می کرد (ملدرام[۲۲۹]، ۱۹۹۵).
۳-۳-۲ ابزار نمایش درمانی
ابزارها و فنونی که در نمایش درمانی به کار برده میشوند، دامنه بسیار گسترده ای دارند و به طور کلی این ابزارها و فنون میتوانند شامل قصه گویی، استفاده از اسطوره و آیین، تحقق نقش، بازی نقش، حرکت، تجربه حسی، خیال پردازی، نقاشی، کلاژ، کار با صدا، عروسک ها و نقاب ها و بازیهای تئاتری و نمایشی باشند. فنون مختلف به مراجع در کشف جهان خود به شیوه ای خلاق و ایمن کمک میکنند و به وی اجازه میدهند تا برای بازگشت از دنیای نمایش درمانی به جهان خارج، با حمایت درمانگر به راهبردهایی دست یابد (NADT، ۲۰۰۴).
فرایندهای اصلی که در همه درمان های نمایش درمانی به وقوع می پیوندند و به بروز تغییرات در مراجع منجر میشوند به شرح زیر است:
-
- فرافکنی نمایشی[۲۳۰]: فرافنکی نمایشی در نمایش درمانی فرایندی است که بیماران از طریق آن، جنبه هایی از خود یا تجربه های خود را در موضوع های نمایشی یا اجرای نمایش فرافکنی میکنند و بدین ترتیب تعارض های درون خود را می شناسند. فرافکنی نمایشی، ارتباطی بین مسئله درونی با نمایش بیرونی آن است، مسئله ای که بیمار توان اظهار آن را ندارد، مدتها آن را درون خود نگاه داشته است. فرافکنی به بیمار فرصت کشف و بینش بیشتری میدهد و مراجع بعد از کشف مسئله خود و بیان آن، رابطه جدیدی را با مشکل خود برقرار میسازد.
-
- اجرا: جزئیات این فرایند با توجه به روی آورد انتخاب شده، تفاوت های زیادی دارد. در برخی از موارد و با توجه به دیدگاه های خاص، در جلسه های درمانگری به شیوه تئاتر های سنتی از متن استفاده می شود و سپس حفظ کردن متن و صحنه پردازی انجام میگیرد. بالعکس، در برخی از دیدگاه ها، کار به صورت بداهه و بدون ساختار با بهره گرفتن از عروسک و نقاب به اجرا درمی آید. باید توجه داشت، فرایند اجرای نمایش میتواند به خودی خود، بدون توجه به محتوای موضوعی که توسط مراجع بیان می شود، جنبه درمانگری داشته باشد.
-
- همدلی و فاصله گذاری[۲۳۱]: در نمایش درمانی هر دو عامل جهت تاثیر گذاری و درگیری عاطفی، تجسم ذهنیت ها و درگیرهای عاطفی و تجسم ذهنیت های مراجعان، الزامی است. همدلی باعث تشدید عواطف و درگیری شدید عاطفی با هر موضوعی می شود؛ در حالی که فاصله گذاری سبب می شود که بازیگر درباره هر موضوعی بیاندیشد و واکنش آگاهانه تری نشان دهد. گاهی می توان با بهره گرفتن از فاصله گذاری، دیدگاه مراجع را نسبت به مسئله اش تغییر داد و در نتیجه نمایش به خودی خود جنبه درمانی پیدا میکند. برای رسیدن به پویایی لازم در جهت تغییر، غالباً حرکت بین همدلی و فاصله گذاری ضرورت دارد.
-
- شخصیت بخشی و هویت سازی[۲۳۲]: شخصیت بخشی در نمایش، نشان دادن کیفیت یا جنبه ای از شخصیت فرد با شخصیت دادن به اشیا به شیوه ای نمایشی است. در حالی که هویت سازی فرو رفتن در نقش یک شخصیت تخیلی یا فردی است که در زندگی واقعی مراجع وجود دارد، درنهایت در این جهان ساختگی، مراجع موضوع هایی را که در زندگی واقعی سانسور یا انکار میکند، آشکار میسازد.
-
- تماشاگر و تماشای تعاملی: وجود تماشاگر در گروه نمایش درمانی، عامل بسیار مهمی است، که به طرق مختلف ایفای نقش میکند. در اینجا، مراجع هم نقش تماشاگر و هم بازیگر را به طور متوالی ایفا میکند و این جابجا شدن نقش مراجع از تماشاگر به بازیگر و بالعکس میتواند به گسترش دیدگاه و ایجاد بینش در او منجر شود.
-
- ارتباط بین زندگی و نمایش: در نمایش درمانی کار نمایش تنها ارائه مستقیم واقعیت هاست و امکان دارد که بیمار بتواند ارتباط بین زندگی و نمایش را به طور آگاهانه درک کند و گاهی هم فعالیت نمایشی میتواند شیوه پاسخگویی بیمار به شرایط یا مسئله اش را تغییر دهد، بدون آنکه بیمار در طول نمایش، حتی هشیارانه به مسئله اش پی ببرد.
-
- انتقال[۲۳۳]: انتقال به معنای تغییرات مراجع در طول نمایش درمانی است و جنبه درمانی دارد (جونز، ۱۹۹۶).
-
- بازتاب دادن[۲۳۴]:نمایش درمانی با بهره گرفتن از شیوه های درمانگری کلامی جهت انعکاس پویایی گروه و دریافت پسخوراند تأکید دارد؛ زیرا احتمال تغییر از طریق افزایش بینش و خودآگاهی بسیار زیاد است (انجمن نمایش درمانگران بریتانیا،۲۰۰۵).
-
- بازی[۲۳۵] و بداهه پردازی[۲۳۶]: افراد برای به دست آوردن ادراک منسجم تری از خود باید وارد مرحله بازی و بداهه پردازی شوند تا به تجربه های جدیدی دست یابند (آقا عباسی، ۱۳۸۵). تجربه درگیری در بداهه پردازی –بدون توجه به موقعیت و مشکلات فردی- در فرایند تسهیل احساسات فردی و گروهی بسیار مؤثر است. خلق نمایش بدون توجه به متن و به صورت بداهه، خود به تنهایی اثر درمانی دارد (انجمن نمایش درمانگران بریتانیا، ۲۰۰۵).
- نقاب[۲۳۷]: نقاب از عناصری است که قدمت آن به دوران باستان میرسد و اساساً وسیله و ابزاری برای استحاله و دگردیسی است. اقوام برهنه، بزرگترین آفرینندگان نقاب هستند. می توان گفت؛ نقاب به معنای مرحله نهفتگی از تاریخ تکامل خودآگاهی مطابقت دارد. نقاب، در فرهنگ های بدوی ابزار کمابیش کاملی است که انسان با توسل بدان می کوشد از واقعیت زمینی اش فراتر رفته و به قدرت عظیمی دست یابد (ستاری، ۱۳۸۵).
در نمایش درمانی، نقاب بر ماهیت موضوعی که توسط بیمار فرافکنی می شود، تاثیر میگذارد. مراجع میتواند با بهره گرفتن از نقاب، بخشی از وجود خود را به نمایش بگذارد. همچنین نقاب به مراجع امکان میدهد موضوع هایی را که به ناهشیار پس رانده است، بیان کند و در نهایت می توان گفت با نقاب می توان جنبه ای از وجود خود را که پیوسته انکار می شده است، بیان کرد (جونز، ۱۹۹۶).