۲ – ۱ – ۲ – الف . اخلاقیات کار
امروزه بحث اخلاقیات در کار توجه زیادی را به خود جلب نموده است. اخلاقیات کار یکی از جنبههای مهم فرهنگ سازمان است و به سمتی پیش میرود که بخشی از استراتژی یک سازمان گردد. درک مفهوم اخلاقیات به طور کلی و در معنای خاص آن در کسب وکار، زیربنای ایجاد و حفظ یک نظام اخلاقی در جامعه و به تبع آن در سازمانهاست. اخلاقیات مفهومی بسیارگسترده میباشد. رفتار اخلاقی در عمق باورها و ارزشهای مورد قبول فرد ریشه دارد .بنابرین درک مفهوم اخلاقیات کار مستلزم توجه به ارزشهای بنیادین افراد، شناخت همه جانبه علل بروز رفتارهای اخلاقی و غیراخلاقی و نیز اتخاذ تدابیری جهت استقرار و حفظ نظام اخلاقیات در سازمانهاست .
«کوناک و جونز» اخلاقیات را اینگونه تعریف میکنند: اخلاقیات به انصاف، راستی و درستی مربوط میگردد، به تصمیمگیری در خصوص این که چه چیز خوب است و چه چیز بد و به فعالیتها و قواعدی که رفتار پاسخگویانه را بین افراد و گروهها پی ریزی میکند (Conaock & Johns,1995) .
« آشتون و اُرم»، اخلاقیات را بدین صورت توصیف می نمایند : اخلاقی بودن و اخلاقی عمل کردن شامل انجام دادن اقداماتی است در جهت کسب اطمینان از اینکه رفتار اخلاقی همواره و در همه شرایط اعمال گردد ( Ashton & Orme , 2003, p: 185) .
اخلاقیات مسئله ای بنیادین در وجود هر فرد میباشد و با مفهومی که از ارزشها استنباط میگردد، شدیداً پیوند میخورد ( Orwig , 2002 , p: 88) . سازمان مجموعه ای متشکل از افراد میباشد از این رو موضوع اخلاقیات در سازمان اهمیت زیادی دارد( افقهی فریمانی ، ۱۳۸۸) . اهم دلایلی که موجب میشوند سازمانها اخلاقیات را مورد تأکید قرار دهند عبارتند از :
*نقش اخلاقیات به عنوان بخشی از استراتژی سازمانی و مدیریت سازمان
*تأثیر رعایت اخلاقیات در ایجاد یک تصویر مناسب از سازمان
*الزام قوانین و مقررات
*نقش اخلاقیات به عنوان یک دانش ویژه برای کاهش ناراحتیهای اجتماعی
*نیاز سازمانها به شناسایی هزینه ها و مخارج اجتماعی فعالیتها
*اثرات تبلیغاتی رعایت مسایل اخلاقی
*فشار دولتها
*تأثیر رعایت اخلاقیات روی عملکرد سازمان و قیمت سهام سازمان
*مسئولیت قانونی مدیران و سازمانها جهت رعایت اصول اخلاقی
*استانداردها
*تأثیر تعهد به مسائل اخلاقی روی کیفیت
*فراگیر شدن بحث اخلاقیات و فشار ذی نفعان مختلف ( Vinten , 1998, p: 91) .
۲ – ۱ – ۲ – ب . مفهوم مسئولیت اجتماعی سازمان
مسئولیت اجتماعی سازمان یکی از مباحثی است که در سالهای اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران کشور ما را به خود جلب کردهاست. پایبندی به مسئولیتهای اجتماعی سازمان، فراتر رفتن از چارچوب حداقل الزامات قانونی است که سازمان در آن فعالیت میکند و در حقیقت تلاشی است که به منظور درک و پاسخگویی به انتظارات ذی نفعان سازمان در جامعه صورت میگیرد (بختیاری و مشبکی ، ۱۳۹۰) .
زمانی تصور بر این بود که سازمانها و تولیدکنندگان صرفاً در مقابل سهامداران و کارکنان مسئولند و یا اینکه باید بهترین محصول مصرفی را با قیمت پایینتر و کیفیت بالاتر بدون توجه به آثار و عواقب ثانویه محصول به دست مشتری برسانند .رقابت شدید، افزایش جمعیت وکمیابی منابع و آلودگی محیط باعث به وجود آمدن رویکردهای نوین به سازمان و مدیریت شد که تعهد و مسئولیت اجتماعی نیز نتیجه آن تحولات بود، در واقع شاید بتوان گفت: مطرح شدن این مسئولیت پاسخی بود به نیازها و چالشهای محیطی (دعایی و دیگران ، ۱۳۸۵) .
چنانچه مأموریت و سیاستهای سازمانی در راستای انتظارات و ارزشهای جامعه تعریف شود و به نیازهای فردی و شخصی نیز درحد مقبولیت و مشروعیت توجه شود، هدفهای بعدی برای فرد، دستیابی به هدفهای اجتماعی است. توجه به نیازهای اجتماعی و نیازهای برتر از آنجا نشأت میگیرد که انسان ضمن اینکه از نیروی تعقل برخوردار است، موجودی اجتماعی است و در کنار یک گروه کوچک یا بزرگ در مجموعه ای بزرگتر به نام اجتماع زندگی میکند. این اجتماع دارای حرمت و احترام زیادی است به طوری که همه افرادی که در این اجتماع زندگی میکنند، باید رفتار و کردار خود را با مصالح جامعه هماهنگ سازند. در حقیقت اندیشه برابری و همسانی ذاتی و زیستی در ذهن انسانها، اصل مسئولیت اجتماعی را به وجود میآورد ( بزرگی ، ۱۳۸۴) .
متفکران رشته مدیریت از دهه۱۹۵۰ ، توجه خود را بیشتر به مسئولیتهای اجتماعی سازمانها معطوف کردهاند. تمام سازمانهایی که فقط سود و زیان خود را وزن میکردند تحت فشار مردم و سازمانهای مشابه، دید خود را اندکی به فراتر از منافع صرف سازمان اندوختند. دیگر به وضوح مشخص است که اعمال سازمانها بر محیط بیرونی تأثیر بسزایی خواهد داشت و نمیتوان سود و زیان ناشی از سازمانها بر جامعه را نادیده گرفت. جهت مسئولیت اجتماعی به سمتی است که فواید اجتماع در آن امتداد است. لذا تلاش بر این بوده است که سود و زیان سازمانها به گونه ای باشد که مردم هزینه اضافی متحمل نشوند. منظور از مسئولیت اجتماعی این است که سازمانها تاثیر عمده ای بر سیستم اجتماعی دارند و لذا چگونگی فعالیتهای آن ها باید به گونه ای باشد که در اثر آن زیانی به جامعه نرسد و در صورت رسیدن زیان، سازمانهای مربوط ملزم به جبران آن باشند. به عبارت دیگر، سازمانها نباید به اصطلاح خود را مستقل یا «تافته جدا بافته» از محیط بیرونی خود بدانند بلکه باید خود را جزئی از یک کل یعنی محیط بیرونی و اجتماع بدانند و باید اهداف و فعالیتهای آن ها در راستای آرمانهای اجتماعی و رفاه و آسایش جامعه باشد. امروزه همه مدیران باید به کارهایی دست بزنند که مورد قبول جامعه و منطبق با ارزشهای آن باشد . سازمانهایی که نمیتوانند خود را با این مهم تطبیق دهند، موفق نخواهند بود. «پیتر دراکر[۱۰]» یکی از برجسته ترین صاحبنظران مدیریت در این باره میگوید که: «سازمانهای خصوصی به منظور حفظ مشروعیت خود و بقا در محیط، باید قبول کنند که نقش و وظیفه عمومی و اجتماعی نیز دارند. این نقش اجتماعی از این اصل پذیرفته شده نشأت میگیرد که هر فردی مسئول رفتار خود است و چنانچه از طرف وی، خواه به طور عمد و یا غیر عمد، صدمه ای به دیگران وارد شود، باید پاسخگو باشد . سازمانها نیز از این مقوله مستثنی نیستند و باید پاسخگوی تأثیرات اجتماعی نامطلوب خود باشند» (شجاعی، مشبکی ،۱۳۸۹).