۲-۹-۱-تواناییهای خود را دست کم میگیرند: مثلاً میگویند که نمی توانم این یا آن کار را انجام دهم، یا آن که هیچ وقت نمی توانم فلان کار را یاد بگیرم.
۲-۹-۲-احساس میکنند که دیگران ارزشی برایشان قائل نیستند: در محبت و پشتیبانی دیگران (خانواده، همکاران، دوستان و غیره) تردید دارند وا حساس میکنند که آن ها اصلاً به او علاقهای ندارند و از او حمایت نمی کنند.
۲-۹-۳- احساس ناتوانی میکنند: عدم اطمینان، یا حتی احساس درماندگی بر بیشتر نگرشها و اعمال شان سایه می افکند، با مسائل و مشکلات قدرتمندانه مقابله نمی کنند.
۲-۹-۴-به آسانی تحت تأثیر دیگران قرار می گیرند: اندیشهها و رفتارشان غالباً متأثر از کسانی است که اوقاتش را با آن ها میگذرانند. آن ها اغلب تحت تأثیر و نفوذ شخصیتهای قوی قرار میگیرند.
دامنه محدودی از عواطف و احساسات را نشان میدهند. به طور مکرر فقط رفتارهای خاصی چون بیقیدی، خشونت و بداخلاقی را از خود بروز می هند.
۲-۹-۵-از موقعیتهای نگرانی زا میگریزند: در برابر فشارهای روانی به ویژه ترس و خشم و یا شرایطی که موجب آشفتگیشان میشود کم تحمل هستند.
۲-۹-۶-بهانه جویی میکنند و زود ناامید میشوند: نازک نارنجی هستند، نمیتوانند انتقاد و یا درخواستهای غیر منتظره را بپذیرند، برای انجام ندادن آن درخواستها عذر و بهانه میآورند.
برای ضعفهای خود دیگران را سرزنش میکنند: اشتباهات و ضعفهای خویش را نمیپذیرند و غالباً افراد دیگر و یا بدشانسی را مسبب مشکلات شان میدانند.
۲-۱۰-مشکلات ناشی از عزت نفس پائین:
افرادی که عزت نفس پائینی دارند، به علت اجتناب از شناخت بیشتر خود، برداشت مبهمی از خود دارند. به عبارت دیگر، عزت نفس پائین میتواند بر ماهیت روابط با دیگران و سلامت روانی، تأثیر مهمی داشته باشد. شخص دارای عزت نفس پائین فردی است که احساس غرور کمی دارد. از این رو، ممکن است به رفتارهای دفاعی روانی متمایل شود که می توان به مکانیسمهایی از قبیل انکار، سرکوبی، فرافکنی و واکنش وارونه اشاره کرد. تصمیم گیری برای این افراد مشکل است، زیرا شناخت کمی از خود دارند، نمی دانند در زندگی چه می خواهند و نست به انتقادهای دیگران بسیار حساسند. (خورانی، ۱۳۸۷)
۲-۱۱- عوامل تأثیر گذار بر عزت نفس:
عواملی که در رشد گرایشات عاطفی و ارزشی نسبت به بدن و روان انسان مؤثر است و میتواند به افزایش عزت نفس کمک کند به طور اختصار عبارتنداز:
۲-۱۱-۱- واکنش دیگران:
مهم ترین منشأ پدید آمدن خودپنداره و عزت نفس، رفتار و واکنش دیگران نسبت به فرد است. این را نظریه«آینده ی خودنما» مینامند. نظریه ی مذکور معتقد است، برای دیدن خود به واکنشهای دیگران توجه میکنیم و تصویر خود را در آن واکنشها میبینیم. بنیس معتقد است:« افرادی که طرد میشوند، در پی آن به طرد خود می پردازند، دچار احساس بی ارزشی میشوند و ادراکات،نگرشها و واکنشهای دیگران را جزئی از ارزشهای درونی خود میکنند.» دلیل اصلی احساس حقارت و خودبزرگ بینی را می توان در طرد شدن مستمر و مداوم از طرف والدین و دیگران دانست. روان شناسان معتقدند، احساس بی ارزشی عمیق یا فقدان عزت نفس، ریشه بسیاری از نابهنجاریهای روانی است که در میان افراد دیده میشود.(بیابانگرد، ۱۳۷۶)
۲-۱۱-۲- مقایسه با دیگران:
مقایسه فرد با دیگران، یکی از منابع اصلی ایجاد خودپنداره و عزت نفس در فرد است.
۲-۱۱-۳- همانند سازی با الگوها:
انسان با برخی از افراد هم زندگی خود همانند سازی میکند آنان را به عنوان مدل یا الگوی رفتار خود برمی گزیند.والدین، مربیان، معلمان و همسالان مهم ترین این الگوها هستند. شکل گیری خود ایده آل بر اساس درهم آمیختن ویژگیهای این الگوها در ذهن فرد، انجام می شود و همانندسازی نیز سبب تغییر خودپنداره میگردد؛ یعنی فرد احساس میکند، مانند الگوی خود شده است. قسمت مهمی از نظام خود از طریق همانندسازی فرد با هم جنس خود شکل میگیرد که در اصل نقس جنسی او را تعیین میکند(بیابانگرد،۱۳۷۶)
۲-۱۱-۴- چگونگی پاسخ به نیازهای فرد:
تشخیص به موقع نیازهای فرد(غذا، محبت و…) و پاسخ به موقع و متعادل به آن ها، در رشد حس اعتماد او بسیار مؤثر است. در این صورت والدین، و به ویژه مادر، به عنوان افراد قابل اعتماد و صادق در ذهن فرزند جای می گیرند و در نقش یک الگوی مداوم، برای هدایت ابعاد فکری، عاطفی و رفتاری او عمل میکنند که به دنبال آن، ویژگیهایی مانند: بی اعتمادی، افراط و تفریط، خشم و ترس در او میشوند.
۲-۱۱-۵- برخورد مناسب با رفتارهای فرد:
والدین باید فرزند را به صورت غیرمشروط بپذیرند و همواره در هر شرایطی، او را دوست بدارند. با او جدی ولی با محبت باشند و در این روند ثبات نشان دهند و از افراط و تفریط بپرهیزند.
۲-۱۱-۶- عزت نفس والدین:
والدینی که عزت نفسپائینی دارند و خود را باارزش، توانمند و مثبت ارزیابی نمی کنند همواره دچار حقارت و ناتوانی هستند، اغلب نمی توانند عزت نفس فرزندان خود را رشد دهند. والدینی که با فشار بر فرزندانشان، درصدد جبران حقارتها و شکستهای زندگی خود برمیآیند و در این مسیر توجهی به علاقه ها و استعدادهای فرزند خود ندارند و یا در ارزیابی کیفی استعدادها تواناییهای فرزندان خود ناتوان هستند و توقع و انتظارات ایده آلیستیکه در توان آن ها نیستدارند، همواره عزت نفس آن ها را در معرض فرو ریختن قرار میدهند؛ زیرا همواره بین هدفها،ایده آلهاو تواناییها، باید توازن و تناسب وجود داشته باشد.(بابایی، ۱۳۸۵)
۲-۱۱-۷- نظام عقاید و افکار:
نظام اعتقادی انسان، یکی از عناصر مهمی است که در ساختار و رشد عزت نفس او و کسانی که به دست او تربیت میشوند، دخالت دارد. این که مکتب اعتقادی فرد چه تعریفی از انسان دارد و جایگاه ارزشی او در این مکتب چگونه است، در شکل گیری مفهوم «خود»، تأثیر فراوانی دارد.
۲-۱۱-۸- باورها:
انسان در دوران رشد و در محیط خانواده و سپس مدرسه و جامعه، به یک سلسله توصیفاتی از خود میپردازد که بر اساس آن ها، تصویر روانی خود را می بیند. گاهی این توصیفات او را در شبکهای از بایدها و نبایدها، پیشگوییها، ذهن خوانیها، توقعات و انتظارات، و مطلق نگریها محصور و زندانی میکند و در نتیجه، در این زندان باورها میپوسدو عمر خود را در رنج و فلاکت میگذراند. ندامت، حسرت، اضطراب، نگرانی و افسردگی از عواقب شایع این زندان است(بابایی، ۱۳۸۵)
۲-۱۲- تأثیر والدین بر افزایش عزت نفس فرزندان:
والدین میتوانند با انجام کارهای زیر به افزایش عزت نفس مناسب فرزندان خود کمک کنند:
۲-۱۲-۱-محبت وعشق زیادی به فرزندان خود نشان دهید.فرزندان نیاز به عشق و محبت، هم به صورت کلامی و هم به صورت فیزیکی،دارند. والدین باید همواره به بچه های خود بگویند که آن ها را دوست دارند. والدین میتوانند با در آغوش کشیدن، بوسیدن و نوازش کردن، محبت وعلاقهی خود را به فرزندان خود نشان دهند.