به فرض محال که مردم نتوانستند واقیعت امر را دریابند خلافت و نیروی حاکم که آن همه دشمنی علنی با آن حضرت داشت چرا برنخاست و پرده از رخسار حقیقت نینواخت؟ آیا برایش امکان نداشت ؟ و آیا اگر امام کودک هم مثل همه کودکان بود و از سطح تفکر و اندیشه ای بزرگ بر خوردار نبود بهترین دستاویز برای بیان لیاقتی ها و بی ارزشی های امام به دست خلفای ناصب ظالم نمی افتد. تا به پیروان امام عرضه کنند و آن ستارگان درخشان را بی فروغ جلوه دهند؟ زیرا اگر اثبات بی لیاقتی یک انسان چهل پنجاه ساله که سرمایه های فراوان علمی و تجربی زمانش را دارد- به مردم عادی مشکل باشد اثبات عدم لیاقت یک کودک در رهبری مردم مسلمان کار مشکلی نخواهد بود.
آگر امام خردسال، از دانش و سطح تفکر عالی بر خوردار نبود خلفا معاصرش خیلی راحت می توانستند جنجال به پا کنند و به مردم را از دور او پراکنده نمایند اما سکوت آن ها و تاریخ گواه و شاهد است که امامت در سنین کم ، پدیده ای واقعی در زندگانی امامان معصوم (ع) بوده است. خلفا نیز حقیقی بودن امامت این بزرگواران را ، در مقام عمل و فکر دریافته بودند و می دیدند که چنانچه خردسالی امام راهم بهانه کنند باز پیروز نخوهد شد، زیرا حتی یک مورد هم نشان نمی دهند که با وجود خردسال بودن، با پرسش و یا مشکل روبه رو شوند و در پاسخ آن به تنگنا افتاده باشند.
خلاصه پیشوایی در سنین کودکی پدیده ای است که دوتن از نیاکان او امام جواد و امام هادی (ع) در سن هفت و هشت یالگی نیز به آن رسیده بودند؛ امّا پدیده ی امامت در کودکی ، در زمان حضرت مهدی (عج) به اوج خود رسید.
غیبت امام (ع) و انواع آن:
غیبت امام زمان (عج) یک واقیعت مسلم است که از قبل توسط پیغمبر اکرم(ع) و امامان معصوم(ع) پیشبینی شده بود و به وقوع پیوسته است. داستان غیبت حضرت مهدی موضوع جدیدی نیست، بلکه ریشه ی عمیق دینی دارد، چنان که رسول خدا (ع) فرمود:
« سوگند به خدایی که مرا برای بشارت برانگیخت ، قائم فرزندان من بر طبق عهدی که به او میرسد غایب می شود، به طوری که پیش تر مردم خواهند گفت: خدا به آل محمد احتیاجی ندارد، و دیگران در اصل تولدش شک میکنند.
پس هر کس زمان غیبت را ادارک نمود باید دینش را نگهداری کند و شیطان را به خود راه ندهند. مبادا که او را از ملّت من بلغزاند و از دین خارج کند چنان که قبلاض پدر و مادرش را از بهشت بیرون کرد خداوند شیطان را دوست و فرمانروای کنار قرار داده است.))
همچنین امبغ بن نباته نقل میکند: المیرالمونین (ع) حضرت قائم (عج) را یاد کرده فرمود:
« آگاه باشید که آن جناب به طوری غایب می شود که شخص نادان خواهد گرفت : خواجه آل محمد احتیاجی ندارد))
در این باره احادیث بسیاری در کتاب های روایی مشهور وجود ارد. غیبت امام زمان (عج )به دو مرحله تقسیم میگردد:
۱- مرحله ی کوتاه مدّت که بدان غیبت صغری گفته اند مرحله دراز مدت که بدان غیبت کبری گفته می شود.
«غیبت صغری)) از سال ۲۶۰ که سال وفات امام عسگری (ع) است آغاز گردید و در سال ۳۲۹ که سال وفات آخرین نماینده اوست پایان یافت. این غیبت از دو جهت محدود بود:
۱- جهت زمانی ۲- جهت شعاعی
از نظر زمانی کم تر از : ۷ سال ( ۶۹ سال و شش ماه و پانزده روز ) به طول انجامید و از این غیبت صغری نامیده شد و از نظر شعاعی نیز این غیبت غیبتی همه جانبه نبود و شعاع و دامنه ی آن محدود بود به طوری که این غیبت نسبت به همه کس نبود، بلکه کسانی بودند که به صورتی با امام در تماس بودند آنان نایبان خاص امام بودند که کارهای مردم را می گذرانیدند. نامه ها و سوالات مردم را به نزد امام می بردند- یا می فرستادند و پاسخ امام را به مردم می رساندند و گاهی گروهی از مردم به وسیله ی آن نایبان خاص به دیدار امام دوازدهم راه می یافتند .
البته برخی از مورخان آغاز غیبت صغری را از هنگام ولادت امام مهدی (عج) به شمار آورده اند. یعنی از سال ۲۵۵ آغاز در سال ۳۲۹ ختم شده کهبا این حساب دوره ی غیبت صغری ۷۵ سال خواهد شد. از این رو امام زمان (ع) بنابر قول مشهور، هنگام غیبت کبری یک انسان کامل ۷۵ ساله بودند. ولی پس از درگذشت آخرین سفیر خصوصی آن حضرت این راه نیز به روی مردم بسته شد وفقهای اسلام به عنوان مرجع رسمی و نایبان عالم حضرت ، در امور دینی و دینوی معرفی شدند ، و به علت همه ی تماس های خصوصی و طولانی بودن زمان غیبت نام آن را غیبت کبری نهادند.
امام صادق (ع) در این باره می فرماید: «حضرت قائم (عج) دو غیبت دارد: یکی طولانی کبری و دگری کوتاه صغری)).
آماده سازی شیعه برای غیبت
پس از شهادت امام علی بن موسی الرضا – علیه السلام – اندک ، اندک شیعه به گونه ای پرورش می یافت که خود و نسل های بعدی را مهیای غیبت امام معصوم نموده و هدایت پذیری اش را از قران و نایبان امام فزونی و توسعه بخشد. به سخنی دگیر شیعه می بایست روح و خرد و قلب اش را بیش از پیش به قرآن فیزان اکبر حقیقیت و آیین ابراهیمی – عرضه دارد و کاستی ها و کثری های فکری و گفتاری و رفتارش را تمیز داده و به ویژه در حیات سیاسی و اجتماعی به آن مرتبه از هوشمندی و موضع شناسی نایل گردد که بر پایه معیارهای بر گرفته از قرآن کریم و سنت پیامبر ، صراط حق از باطل را تشخیص دهد و دوستان و دشمنان دین و امامت ابراهیمی را در جاده غبار آلود مسلک ها و سیاست ها باز شناسد ، وسفیانی ها از نفوذ در دل و دماغ وی ، نومید گشته و ناکام بماند. نگاهی به سال های پیش از غیبت مهدی (عج ) پژوهشگران بدین واقیعت رهنون میکند که صف آرایی دیگر عباسیان و علویان از همان عید فطر آشکار گشت که امام هشتم را از اقامه نماز عید باز داشتند و اگر پیشرفته و نیشابور وگرد آمدن شیتگان فهم و بیش بینی و اصحاب اندیشه و علم را در محضر معصوم و بیان حدیث ولایت ، سلسله الذهب را به خاطر داشته باشیم این نتیجه دست میدهد که همدلی و انسجام شیعیان بار دیگر شکل می گرفت و بر وحشت عباسیان می افزود. تاریخ اسلام حاکی از این است که فشار سیاسی دستگاه خلافت تنها متوجه خاندان پیامبر بود نه دیگر مخالفان خلیفه وقت، که تا قرن ها بعد با خلفا، امیران و شاهان ایرانی ، از جمله سلجوقیان ، درگیری داشتند. عباسیان چنان که از همان هنگام شکل گیری سیاست خرصت طلبانه شان در دوره اموریان و مروانیان پیدا بود به سبب عدم مشروعیت دینی و اجتماعی تکیه بر مصلحت بنیادهای سیاسی داشته و از مسئله مهدی و معدویت در میان مسلمانان نزدیک به علمه پیامبر بهره برداری نموده اند، و این همه از نگرانی آنان از تکرار سقوط و فرو پاشی خلافت ، حکایت داشت.