هیجان:
یک نظریه هیجان[۵] در درجه اول و پیش از هر چیز باید به سوالاتی از قبیل هیجان چیست؟ هیجان از کجا ناشی میشود؟ تاثیر هیجانها چیست؟ آیا هیجان علت یک حالت جسمانی است؟ چه نوع تغییرات فیزیولوژیک با هیجان همراه است؟ تغییرات واضح و آشکار در هیجان کدامها هستند؟ چه نوع تغییرات ذهنی در ارتباط با هیجانات هستند؟ آیا هیجانات ناخودآگاه میتوانند وجود داشته باشند؟ رابطه احساسات و حالات جسمانی در هیجانات چیست؟ انسان چگونه میتواند هیجانات خود را تحت کنترل در آورد؟ تاثیر بلوغ و یادگیری بر هیجانات تا چه میزان است؟ هیجانات چند نوع هستند، آیا اکتسابیاند یا ذاتی؟ آیا در ایجاد هیجانات عامل ژنتیکی ثابتی مؤثر است؟ آیا هیجانات سامان بخش هستند، یا اختلال آور؟ آیا تفاوتهایی بین انواع هیجانها وجود دارد؟ چه رابطهای بین هیجان و انگیزش وجود دارد؟ این سوالات نمونهای از انواع سوالاتی است که غالبا درباره هیجانات مطرح میشود و هر نظریه جامع یا باید به هر یک از این سوالات ، هرچند به صورت آزمایشی ، پاسخ دهد و یا مدارک و شواهدی را نشان دهد که برای پاسخ به این سوالات باید در پی آن بود (طهرانی،۱۳۸۵).
هیجانها همیشه مورد توجه کامل انسان بوده است، زیرا در هر تلاش و در هر اقدام مهم بشری ، هیجانات به طریقی دخالت دارند. تقریبا همه فیلسوفان بزرگ از ارسطو گرفته تا اسپینوزا ، از کانت تا دیوئی و از برگسون تا راسل همگی در مورد هیجانها اندیشیدهاند و در مورد ریشهها ، نمودها ، اثرات و جایگاه آن ها در نظام طبیعی زندگی انسان تفکر کردهاند و نظریه هایی ارائه دادهاند. حکمای الهی به اهمیت بعضی از هیجانات خاص مرتبط با تجربه مذهبی افراد پی بردهاند و پرورش این هیجانات را به طور غیرمستقیم در رأس برنامه تربیت مذهبی قرار دادهاند.
پیشرفت روانشناسی بالینی [۶]، روانکاوی ، روان شناسی تطبیقی و رفتارگرایی تاثیرات قابل ملاحظهای در مطالعه رفتار هیجانی و ارائه نظریات هیجانی داشتهاند. درباره این موضوع بدون اغراق میتوان گفت که هزاران مقاله و گزارش نوشته شده است. با وجود این هنوز هم تئوری کامل ، جامع و واحدی درباره هیجانات وجود ندارد که با تمامی این زمینهها مناسبت و ارتباط داشته باشد. چهار ویژگی اساسی نظریات هیجان عبارتند از: هماهنگ کنندگی ، پیشبینی کنندگی ، عامل انگیزش برای تحقیق ، تلفیق کنندگی. یک نظریه هیجان نه تنها باید به مسائل مختلفی که مطرح شده است، پاسخی نسبتا منطقی بدهد، بلکه باید بسیاری از موضوعاتی را که تاکنون به عنوان حقیقت پذیرفتهایم، هماهنگ و سپس آن ها را تبیین آن ها را کند. این ویژگی نظریه را به عنوان عامل هماهنگ کننده حقایق قبلی نامگذاری کردهاند. چنانچه یک نظریه هیجان بتواند داده ها و حقایق قبلی را به شیوهای هماهنگ وحدت بخشد، پیشبینی روابط جدید را میتوان به منزله ویژگی فوقالعادهای برای آن به حساب آورد. از سوی دیگر هر نظریه جامعی نارسائیهای علمی را نشان میدهد که ناگزیر از برطرف کردن آن ها هستیم و این خود میتواند انگیزهای برای برخی از مطالعات جدید باشد. این ویژگی نظریه هیجان را عامل انگیزش برای تحقیق مینامند و بالاخره یک نظریه هیجان به عنوان یک عامل تلفیق کننده باید بتواند روابط بین زمینههای ظاهراً گوناگون را مشخص کند. نقش تلفیق به گونهای با نقش هماهنگ سازنده نظریه تفاوت دارد، زیرا که نقش تلفیق ارتباط دادن زمینههای مختلف دانش با یکدیگر است و نه ارتباط دادن حقائق مربوط به یک زمینه دانش.
معنویت:
معنویت[۷] بخش مهمی از زندگی مردم را تشکیل میدهد و تاثیر مهمی بر سلامت و بهزیستی آنان دارد. در نتیجه باید انتظار داشت که معنویت بخش مهمی از مشاوره و روان درمانی نیز به شمار آید، زیرا در حقیقت مشاوره و روان درمانی رشتههای مفهومی دارند (وست،۱۹۵۰، ترجمه شهیدی، ۱۳۸۳).
یونگ یکی از روانشناسان مطرحی است که به وجود نیاز معنوی یا مذهبی در انسان تأکید دارد و علت ران رنجوری بیماران را می توان در داشتن مشکل مذهبی و روحی آنان جستجو کرد و در این زمینه به تجربیات ماوراء الطبیعه نیز اعتقاد دارد و آن ها را یک تجربه عمدتاً درمانی تلقی میکند. و اما تمامی آنچه که به عنوان یک پدیده یا تجربه معنوی در چاچوب روابط درمانی قرار میگیرد، توسط الیزابت مینتز مورد بررسی قرار گرفته است. این محقق معتقد است که نیروهای فرافردی تنها توصیه مناسب برای رویداد هایی هستند که در دوران درمانی اتفاق می افتند. علاوه بر این، او معتقد است که استفاده ی وی از کلمه ی فرافردی، نشان دهنده ی شناخت نیرو های انرژی زای جهان هستی است که ممکن است در دیدگاه معنوی یا مذهبی دیده شود.
امروزه در درمان بسیاری از مشکلات روان شناختی و جسمی همه روزه به شمار افرادی که اعتقاد دارند معنویت راه درمان روان رنجوری ها و درماندگی های روحی آن ها میباشد، همچنین متخصصینی که برای درمان بیماری های روانی و بهداشت روان بر باور ها و رفتار های معنوی متمرکز میشوند افزوده می شود. همین امر نیز باعث شده است که سازمان بهداشت جهانی انسان را موجودی زیستی روانی اجتماعی و معنوی تعریف کند (معلمی، ۱۳۸۹).
جرم چیست؟
جرم و بزهکاری یکی از پدیدههای شوم و ناخوشایند حیات اجتماعی انسانها است که همواره در همه جوامع بشری وجود داشته است. رفتار مجرمانه به مجموعه رفتارهایی گفته می شود که حاوی نقض قوانین اجتماعی، تعرض به حقوق دیگران، یا بر هم زننده نظم و آرامش جامعه باشد. از نظر قانون مجازات اسلامی جرم عبارت است از نقص قوانین کشور بر اثر عملی که انجام وظیفه یا اعمال حق آن را تجویز نکرده باشد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد (شریفی نیا، ۱۳۸۷؛ به نقل ازچوپانی صوری، ۱۳۸۸).
در جهان امروز علیرغم کنترل و کاهش چشمگیر بیماری های روانی، نابهنجاری های رفتاری و اختلافات خانوادگی جرم و جنایت در حال گسترش است. زندانیان از جمله گروههای اجتماعی هستند که هزینه های مادی و معنوی زیادی صرف آن ها می شود. سپری شدن بخشی از دوران مفید زندگی عده ای از افراد جامعه پشت میله های زندان، منابع جامعه را به شدت به هدر میدهد. به ازای هر روز سپری شدن عمر یک انسان در محیط زندان، یک روز از منابع جامعه به هدر می رود. بر اساس تحقیقات انجام شده، بیش از ۷۵ درصد زندانیان مبتلا به اختلالات روانی بوده و این که اختلال روانی در زندان نسبت به جامعه شیوع بسیار بالاتری دارد( قنبری ، ۱۳۸۵؛ به نقل ازچوپانی صوری، ۱۳۸۸).
زندان و زندانی
“