۳- تعارض[۷۱]:
زیگموند فروید از دو نوع فرایند اولیه فکر یا ناخود آگاه و فرایند ثانویه فکر یا خودآگاه نام میبرد. او معتقد است که خلاقیت از تعارض درون شخصی خصوصاً فرآیندهای ناخودآگاه برانگیخته می شود. فرد خلاق از تفکر نوع اولیه جهت تولید ایده های تازه استفاده کرده و فرایند ثانویه را جهت تحقق ایده های حاصل از تفکر اولیه به کار میگیرد. در نتیجه خلاقیت باعث کاهش اضطراب ناشی از تعارض می شود. پس با این وجود از دیدگاه روانکاوان می توان نتیجه گیری کرد:
الف – منبع خلاقیت ناشی از تعارض درون فرد خصوصاًً ضمیر ناخودآگاه است.
ب – ناخودآگاه باعث تولید ایده ها و راه حلهای بدیع و تازه شده و خودآگاه باعث عملیاتی شدن این ایده ها می شود.
ج- تولید ایده های تازه و جامه عمل پوشاندن به آن ها باعث کاهش اضطراب ناشی از تعارض می شود.
۴- افرادسالم و محیط سالم:
روانشناسان انسان گرا نظیر مازلو، فروم و راجرز عقیده دارند که زمانی خلاقیت بروز میکند که هیچ تعارضی در درون شخص وجود نداشته و محیط مناسب فراهم باشد.
۵- ژنتیک:
از دیدگاه بعضی از جمله گیلفورد، خلاقیت استعداد طبیعی است که در محیط مساعد بروز می کند . اما میزان این استعداد بستگی به ویژگیهای ژنتیکی دارد.
۶- معصومیت و اشتباه:
دبونو مهمترین منابع خلاقیت را معصومیت و اشتباه میداند. منبع معصومیت برای دستیابی به خلاقیت استفاده از افرادی است که آشنایی و تجربه لازم را با سازمان ندارند.تازگی ایده های این افراد به حدی است که شاید نتوان آن ها را از افراد شاغل در سازمان با هر مقدار تجربه به دست آورد. طبیعی است که هنگام ورود به حوزه ای جدید،باید تمام چیزهای مربوط به آن حوزه را خواند . اگر این کار را انجام ندهید نمی توانید از تجارب ایجاد شده توسط دیگران استفاده کنید و وقتتان را با دوباره کاری تلف خواهید کرد. وقتی تمام خواندنیها را مطالعه کردید دیگر مبتدی نخواهید بود و در دوره مطالعه مفاهیم و ادراکات موجود را به دست خواهید آورد و ممکن است سعی کنید با این مفاهیم و ادراکات مخالفت کنید و حتی به جهت مخالف هم بروید. بنابرین اگر صلاحیت می خواهید همه چیز را بدانید و بخوانید ولی اگر تازگی می خواهید چیزی نخوانید و راه خروج از این دو راهی خواندن رشته جدید تا حد شناخت آن است پس از خواندن دست کشیده و افکار خود را دنبال کنید و وقتی بعضی از ایده های شخصی خود را گسترش دادید مطالب بیشتری بخوانید و مجدداً از خواندن دست کشیده و ایده های خود را مورد بررسی قرار دهید و آن ها را گسترش دهید. زمانی که فردی برای اولین بار به سازمان وارد می شود آنجا پنجره کوچکی از تازگی وجود دارد که شش الی هجده ماه معتبر و باز است در کمتر از شش ماه شخص هنوز اطلاعات کافی برای لمس کار ندارد و پس از هجده ماه این شخص آنقدر آلوده فرهنگ سازمان و واحد مربوطه و چگونگی برخورد با کار می شود که امکان تازگی ناشی از معصومیت دیگر وجود نخواهد داشت.
در نتیجه سازمانها به منظور برخورداری از خلاقیت ناشی از معصومیت میتوانند از افراد خارج از سازمان، استخدام کارکنان جدید و چرخش شغلی استفاده نمایند. دبونو در زمینه منبع بودن اشتباهات برای خلاقیت معتقد است که اشتباهات، ناهنجاریها و کارهایی که در مسیر نادرست افتاده اند، اغلب باعث پیدایش ایده ها و بینش های جدید بوده اند. زیرا اینگونه رویدادها ما را به خارج از مرزهای معقول بودن میبرند. برای مثال پاستور، واکسن وبا را زمانی کشف کرد که دستیار او باکتری بسیار ضعیف وبا را به اشتباه وارد بدن جوجه ها کرد و این،بدن آن ها را در برابر باکتری بیشتری که بعداً وارد بدن آن شد حفظ کرد.
۷- اتفاق:
بعضی از صاحب نظران معتقدند که منبع آثار خلاق اتفاق است. به عنوان مثال کمپل(۱۹۶۰) و سایمونستون(۱۹۸۸) با تاثیر پذیری از تئوری تصادف و نوشته های ویلیام جیمز بیان می دارند که ایده های خلاق از منبع و فرایند های تصادفی غیر قابل کنترل نوع داروینی که انتخاب طبیعی و تصادفی است، ناشی می شود. پیشرفتهای پزشکی مانند کشف فلمینگ مرهون مشاهدات اتفاقی بود.
۸- آگاهی از کارهای گذشته:
ویزبرگ(۱۹۹۲) بیان میکند خلاقیت در استمرار با گذشته شروع شده و این بدین معنی است که خلاقیت با دانسته های ما از کارهای دیگران شروع شده ، اما بر مبنای اطلاعات جدید که از موقعیت ها نشأت میگیرد فراتر از گذشته می رود. پیتردراکر(۱۹۹۱)عنوان میکند بیشتر خلاقیت ها از جستجوی هدفدار منابع خلاقیت ایجاد می شود.این منابع را می توان در قالب وقایع غیر منتظره،ناسازگاری،نیازهای فرایند،تغییر در صنعت،تغییر در بازار،تغییرات جمعی، تغییر در ادراک و تکوین دانش جدید تقسیم بندی کرد.
ما حصل این مطالب در نکاتی به شرح زیر قابل جمع بندی است:
می توان تمامی منابع و خاستگاه های خلاقیت را بر اساس دو جنبه طبقه بندی کرد که بر اساس نظر اندیشمندان خلاقیت میتواند در درون افراد باشد؛در مقابل بعضی از صاحب نظران خلاقیت را بیرون از انسان می دانند و بعضی نیز منشأ خلاقیت را هم درون و هم بیرون از انسان می دانند.بدین معنی که بعضی از منشاهای خلاقیت فردی بوده وبرخی از آن ها محیطی هستند.(حق شناس ،۱۳۷۸)
شیوه های پرورش خلاقیت
می توان موهبت خلاقیت را با بلا استفاده گذراندن پژمرده نمود یا مبادرت به فعالیت هایی که بیشترین امکان را برای پرورش قدرت تصور خلاق به وجود می آورد ، وخلاصه با تمرین دادن مداوم ،آن را توسعه داد .در این که خلاقیت را می توان پرورش داد تردیدی وجود ندارد ،روانشناسان از مدت ها قبل این اعتقاد را که هر استعداد اساسی را می توان تربیت نمود ، و حتی استعداد متوسط را می توان با تمرین پرورش داد ،پذیرفته اند. محققان معتقدند همه انسان ها در کودکی از استعداد خلاق برخوردارند ،اما عدم وجود محیطی مناسب و بی توجهی و عدم تقویت این توانایی مانع ظهور آن میگردد.برای هر جامعه ای وجود افراد خلاق اهمیت زیادی دارد .
زیرا جوامع در دوره انتقال و تغییر نیاز مبرمی به راه حل های خلاق برای مسائل حال و آینده خود دارند . کارن و رنزولی[۷۲] (۱۹۹۱) مطالعه ای راجع به زنان خلاق داشته اند.
این محققان می نویسند: سؤال اول در رابطه با نقش مدرسه در خلاقیت آن ها بود . به اعتقاد آزمودنی ها مدرسه نقشی در تشویق آن ها نداشته و مطلقاً توجهی به تربیت عاطفی و زیبا شناختی آن ها نشده است. اما تقریباً تمام آزمودنی ها گفته اند در طول دوران مدرسه یک معلم مشوق داشته اند. آن ها برنامه درسی پوچ که خلاقیت در آن جایی ندارد را مهمترین عامل در عدم موفقیت مدرسه دانسته اند.
میلگرام[۷۳] (۱۹۹۰) معتقد است، علت شکست مدرسه تا حد زیادی به تعلیم و تربیت هم شکل و یکنواخت مربوط می شود، این در حالی است که هر کدام از بچه ها کاملاً با یکدیگر متفاوتند.(حسینی،۱۳۷۸)
پیشنهادهای دکتر اسبورن
۱) تجربه برای ایده جویی سوخت میسازد .