۲ـ ذهنی بودن: کیفیت زندگی یک ارزیابی ذهنی است و افراد خود بهترین قضاوت کنندگان راجع به کیفیت زندگی شان هستند.
۳ ـ پویا بودن:کیفیت زندگی یک ماهیت پویا است نه یک ماهیت ایستا. بدین معنی که یک فرایند وابسته به زمان بوده و متاثر از تجربه شخص و درک او از زندگی است. ( کینگ و هیندز، ۲۰۰۴ )
ابعاد کیفیت زندگی
میبرگ( ۱۹۹۳، به نقل از طباطبایی عینکی، ۱۳۹۰) ۴ بعدرابرای کیفیت زندگی مشخص کردهاست:
۱) احساس رضایت از زندگی خود به طور کلی
۲) توانایی ذهنی برای ارزیابی رضایت بخش از زندگی فرد.
۳ ) وضعیت قابل قبول فیزیکی ،روانی ،اجتماعی و سلامت هیجانی که به وسیله شخص ارجاع داده شده،مشخص می شود.
۴) ارزیابی عینی به وسیله شخص دیگری که در زندگی شخصی فرد با کیفیت است که این تهدید کننده است.
و به طور کلی اکثر متخصصان و صاحبنظران معتقدند کیفیت زندگی در این پنج بعد پذیرفته شده است که عبارتند از:
۱ـ بعد فیزیکی
۲ ـ بعد روانشناختی
۳ ـ بعد اجتماعی
۴ ـ بعد جسمانی
۵ – بعد معنوی
بعد فیزیکی شامل قدرت، انرژی ، توانایی انجام فعالیتهای روزمره زندگی و مراقبت از خود است. شایع ترین نشانه بعد روانشناختی عبارتند از : اضطراب، افسردگی و ترس. بعد اجتماعی به چگونگی رابطه فرد با خانواده و دوستان و همکاران و اجتماع اشاره دارد. بعد جسمانی به بررسی علائم بیمار و عوارض جانبی درمان می پردازد. بعد معنوی به این مفهوم اشاره دارد که هر کس در زندگی دارای هدف و معنایی است. ( کینگ و هیندز، ۲۰۰۴ ).
کیفیت زندگی شاخص اساسی محسوب می شود واز آنجا که ابعاد متعددی مانند جنبههای فیزیولوژیک، عملکرد و وجود فرد را در بر میگیرد، توجه به آن اهمیت خاصی دارد. در تعریفی که ویور۱(۲۰۰۱) ارائه داد و مورد قبول بسیاری از صاحب نظران است، کیفیت زندگی عبارت است از: ((برداشت هر شخص از وضعیت سلامت خود و میزان میزان رضایت از این وضع)). به طور کلی میتوان گفت کیفیت زندگی، فقط ازنظر فرد مشخص می شود، اگرچه کیفیت زندگی میتواند به وسیله جنبههای مختلف زندگی فرد تحت تاثیر قرار گیرد. رضایت از زندگی به وسیله درک هر فرد از وضعیت کنونی اش ف در مقایسه با انتظارات، آرزوها و وضعیت دلخواه و ایده آل او تعیین می شود. بازخوانی مفاهیم متعدد کیفیت زندگی به ارائه تعریفی از سوی گروه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی۲ (۲۰۰۲) منجر شده است . این تعریف برای درک فرد از موقعیت خود در بافتی از نظام های فرهنگی و ارزشی و در ارتباط با هدف ها ، انتظارات و استاندارد ها و علاقه مندی آن ها ارائه شده است در این نگاه کیفیت زندگی مفهومی فراگیر است که سلامت جسمانی ، رشد شخصی حالات روانشناختی، میزان استقلال، روابط اجتماعی و ارتباط با محیط را در بر میگیرد که مبتنی بر ادراک فرد از این ابعاد است. در واقع، کیفیت زندگی در بر گیرنده ابعاد عینی و ذهنی است که در تعامل با یکدیگر قرار دارند. از سوی دیگر ، باید توجه داشت که کیفیت زندگی مفهومی پویا است؛ چون ممکن است ارزشها، نیازها و نگرش های فردی و اجتماعی طی زمان در واکنش به رویدادها و تجارب زندگی دگرگون شوند. همچنین هر بهد از کیفیت زندگی میتواند اثرات قابل ملاحضه ای بر سایر ابعاد زندگی بگذارد.
درحال حاضر ، دیدگاه آدمی نسبت زندگی تغییرات چشمگیری یافته است. طوری که فقط حفظ زندگی به شکل معمول ، مطلوب تلقی نمی شود ؛ بلکه برای ارتقای جنبههای مختلف کیفیت زندگی تلاش بسیار زیادی انجام می شود.
۲-۳٫ معنای زندگی
در تعریف معنای زندگی باید گفت زندگی برای مردم زمانی معنادار است که آن ها بتوانند الگو یا هدفی را در رویدادهای زندگی برای خود در نظر بگیرند. در نقطه مقابل زندگی زمانی بی معنا است که به نظر برسد همه چیز فرو ریخته است و نمیتوان هیچ احساسی را در ماورای آنچه انجام میشود یا رویدادهای که در زندگی اتفاق میافتد، پیدا کرد . معنای زندگی به محتوایی اشاره میکند که مردم زندگی خود را از آن آکنده میکنند و به زندگی خود شکل و جهت میدهند و در ارتباط با هدفها و ارزشهای زندگی است (جیکابسون ، ۲۰۰۸).
معنای زندگی یکی از عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی است . توجه به ادراکات افراد درباره عوامل شخصی زندگی آن ها نقش مهمی را در کیفیت زندگی آن ها ایفا میکند (لواسور تریبل، ۲۰۰۹). همچنین مطالعات نشان میدهد که افرادی با نمره هدف بالاتر در زندگی ( یعنی معنایی بالاتر )، همراه با خودپذیری بیشتر ( کرامبو و ماهولیک، ۱۹۶۹) ، رضایت بیشتر در زندگی (رکروکازین، ۱۹۷۹) مسئولیتپذیری و خودکنترلی بالاتر (سیمون، ۱۹۸۰) و خوببودن ( لازوراس و دیلونگیس، ۱۹۸۳) میباشد که همگی از مؤلفههای کیفیت زندگی میباشد.
بائسگی برای زن زمانی است که او توقف میکند و باورهای خود را نسبت به خود و دنیای اطرافش مرور میکند و ممکن است یک زن به سویی گام بردارد که تا کنون خواستار آن بوده ولی عملی نشده است (کینگ، هانتر، هریس، ۲۰۰۵). در نتیجه یکی از تغییراتی که همزمان با شروع یائسگی و ورود به میانسالی در زنان ایجاد میشود، ابهام و تغییر در معنای زندگی و گاه رسیدن به هدفهای خاص و گاهی نیز به پوچی و بیهدفی است که تأکید بر مفهوم معنا را برای این گروه از زنان مفید میسازد.
تصویر بدن که به معنای احساسات، نگرشها و ارزشهای یک فرد درباره بدن و کارکرد آن باشد (هابلب و کوئین لان، ۲۰۰۳) نیز ( که در این تحقیق شامل سه متغییر رضایت از نواحی بدن، ارزیابی ظاهری و ارزیابی سلامتی میباشد ) که یکی از عناصر اصلی کیفیت زندگی نگرش فرد است که شامل نگرش درباره خود از جمله تصویر ذهنی از تن و نگرش درباره درمان و علایم بیماری میباشد ( بلاندر، ۱۹۹۴). تصویر بدنی مهمترین بخش تصور فرد از خود است ؛ زیرا ظاهر فیزیکی فرد، اولین ویژگی است که در برخورد افراد با فرد دیگر، مورد قضاوت قرار میگیرد (دلامتر، ۲۰۰۳).