الف: شناخت
-
- توانایی ادراک و شناخت هیجانات در چهره، لحن صدا و حرکات اندام.
-
- ظرفیت خود آگاهی، آگاهی درباره احساسات خود همزمان با رخ دادن آن.
- ظرفیت سواد هیجانی، قادر بودن شخص در نام گذاری احساسات خود و دیگران و توانایی بیان هیجان ها در ارتباط های متقابل.
ب: تسهیل هیجانی اندیشه
-
- توانایی این که احساسات خود را در تجربه و تحلیل، استدلال، مشکل گشایی و تصمیم گیری ملحوظ کنیم.
-
- توانایی بالقوه ی خود برای استفاده از احساسات خود در جهت اندیشیدن به امور مهم.
ج: فهم هیجان
۳-توانایی حل مسایل هیجانی: توانایی شناخت و فهم پیوند های میان هیجان ها، اندیشه ها و رفتارها. به طور مثال، مشاهده ی روابط میان علت و معلول یعنی، چگونه اندیشه ها بر هیجان ها تاثیر میگذارد و بر عکس، به عبارتی چگونه هیجان های فردی میتواند با ایجاد رفتار در خود و دیگران منجر گردد.
۴-توانایی فهم ارزش هیجان ها برای بقا و سازگاری با شرایط محیطی.مدیریت هیجانی
۵-توانایی بر عهده گرفتن مسؤلیت هیجان های خویش
۶-توانایی تبدیل هیجان به فرصت های فزاینده و مثبت
۷-توانایی یاری رساندن به دیگران برای تشخیص و بهره برداری از هیجاناتشان
د: مدیریت و تنظیم هیجان برای بهبود و رشد هوش هیجانی
-
- توانایی پذیرش احساسات خوشایند یا غیر خوشایند
-
- توانایی این که شخص به طور متناوب احساسات خود را درباره ی خود و دیگران مورد نظارت و اشراف قرار دهد. نظیر تشخیص این که احساساتش چه مقدار روشن، متفاوت، مؤثر یا منطقی اند.
-
- توانایی این که شخص به طور متناوب کار و هدف خود را چه در نا امیدی و نگرانی و چه درحال آرامش دنبال کند.
- توانایی اداره احساسات در خود ودیگران با تعدیل هیجان های منفی و ترغیب هیجان های خوشایند بدون سرکوبی و اغراق(حاجیلو، ۱۳۸۷).
۲-۲-۱۷- هوش بهر و هوش هیجانی
هوش بهر و هوش هیجانی قابلیت های متضاد نیستند، بلکه بیشتر می توان از همدیگر متمایز ساخت. همه ما از ترکیبی از هوش و عواطف برخور داریم. افراد دارای هوش بالا و هوش هیجانی پایین(با هوش بهر پایین و هوش هیجانی بالا) علی رغم وجود نمونه هایی نوعی، نسبتاً نادرند. در واقع میان هوش بهر و برخی جوانب هوش هیجانی همبستگی مختصری وجود دارد هر چند این ارتباط آن قدرهست که روشن کند این دو قلمرواساساً مستقل اند. گونه خالص دارای هوش بهر بالا(یعنی کاملاً فاقد هوش هیجانی) تقریباً تصویر اغراق آمیز از روشنفکرانی است که در قلمرو ذهن استادند، اما در دنیای فردی نا کار آمدند. نیم رخ های آماری مردان و زنان در این خصوص تا حدودی متفاوت است. مرد دارای هوش بهر بالا با طیف گسترده ای از علایق و تواناییهای ذهنی مشخص می شود، این مرد بلند پرواز مولد، قابل پیشبینی و سرسخت است و در بند علایق فردی خود نیست. بر عکس، مردانی که از نظر هوش جسمانی بالاهستند، از نظر اجتماعی متوازن، خوش برخورد و بشاش هستند و در مقابل افکار نگران کننده یا ترس آور مقاومند. آنان در زمینه خدمت به مردم با حل مشکلات، قبول مسؤلیت و برخورداری از دیدگاهی اخلاقی، ظرفیتی قابل توجه دارند؛ در ارتباط خود با دیگران هم حسی و توجه نشان میدهند. زندگی اجتماعی آنان غنی اما همخوان است، آنان با خود، دیگران و مجموعه اجتماعی که در آن زندگی میکنند راحتند. زنان دارای هوش بهر بالا از اتکا به نفس هوشمندانه ای که از آنان انتظار می رود بر خوردارند، تفکرات خود را به راحتی مطرح میکنند و برای موضوعات ذهنی ارزش قائلند و طیف گسترده ای ازعلایق ذهنی و زیبایی شناختی دارند. آنان همچنین درون نگر، مستعد ابتلا به اضطراب، فرو رفتن در خیالات و احساس گناه هستند و در ابراز آشکار خشم خود درنگ میکنند. بر عکس، زنان دارای هوش هیجانی سرشار، با جرات هستند و احساسات حود را به طور مستقیم ابراز می دارند و درباره ی خودشان احساس مثبتی دارند، زندگی برای آنان سرشار از معنا است. آنان هم مانند مردان خوش برخورد و اجتماعی هستند و احساسات خود را به طور مقتضی ابراز می دارند. جایگاه اجتماعی آنان به آن ها امکان میدهد تا به آسانی با افراد جدید رو به رو شوند، با خودشان به قدر کافی راحت هستند تا آنکه بتوانند شوخ طبع، خود انگیخته و در مقابل تجارب عاطفی پذیرا باشند. بر خلاف زنان دارای هوش بهر بالا و ناب، آنان به ندرت احساس اضطراب یا گناه میکنند یا در خیالات واهی غرق میشوند. البته این تصاویر نشانگر دو جنبه افراطی هر حالت است- هوش بهر و هوش هیجانی به درجات مختلف در وجود همه ی ما در هم آمیخته شده اند، اما این تصاویر اغراق آمیز نسبت به این مسئله که هر کدام از این ابعاد به طور مستقل چه چیزی را به خصوصیات شخص می افزاید، دید سازنده ای به دست میدهند. این تصاویر بر حسب آنکه فرد تا چه حد دارای هر دو جنبه ی هوش شناختی و هوش هیجانی باشد در هم می آمیزند، اما در قبال این دو بعد، آنچه بیشتر کیفیاتی که ما را به یک انسان کامل تبدیل میکند و به وجود ما می افزاید، هوش هیجانی است (گلمن،۱۹۹۵نقل از پارسا، ۱۳۹۳). این مطلب نشان میدهد با توجه به ساختار شخصیتی زنان ومردان لازم است. در محیط های آموزشی برخورد مناسب با جنسیت دانش آموزان صورت گیرد. تا بهترین نتیجه که افزایش هوش هیجانی است، در بر داشته باشد. وهم چنین شرایطی به وجود آید که دانش آموزان بتوانند تفکرات خود را بروز دهند پیشبینی شود.
۲-۳- وضعیت اقتصادی اجتماعی
سومین فرهنگ لغت بینالمللی جدید وبستر [۱۳](۱۹۹۳) صفت ” اقتصادی اجتماعی[۱۴]” را به عنوان ترکیباتی مرتبط با عاملهای اقتصادی اجتماعی تعریف میکند، بویژه مرتبـط با درآمـد و موقعیت اجتماعی. به عبارت دیگر این صفت اطلاعاتی در مورد وضعیت اقتصادی اجتماعی افراد ارائه میدهد به این معنی که موقعـیت افراد و گروهـها را می تـوان در سلـسله مراتب اقتصادی اجتماعی جامعه معین کرد (می[۱۵]،۲۰۰۲).