۲-۳-۲-۲-۱-۳-۲ مرحله ۶ : اصول اخلاقی جهانی[۸۸] :
در این مرحله افراد برای اجتناب از ملامت نفس و نه به خاطر انتقاد دیگران، هم با معیارهای اجتماعی و هم با آرمانهای درونی شده هماهنگ میشوند. آن ها معمولاً بر پایه اصول اخلاقی انتزاعی و جهانی که ثبات و جامعیت دارد و برای همه انسانها ارزشمند است، تصمیم گیری مینمایند. این اصول شامل مواردی مانند عدالت، شفقت و برابری حقوق انسانها و احترام به مقام آن ها میباشد. این اصول، مافوق قوانین بوده و معمولاً توسط خود فرد برگزیده میشود و اجباری در پس آن نیست؛ زیرا فرد به این باور رسیده است که این اصول منجر به بهترین زندگی برای بیشترین افراد خواهد شد. مبنای اخلاق این مرحله، رعایت احترام دیگران است. بنابرین، حتّی زمانی که این اصول اخلاقی و جهانی در تعارض با قوانین یا عقاید دیگران قرار میگیرد، فرد مطابق این اصول خود پذیرفته عمل میکند. (هافمن، ۱۹۹۷؛ مورگان[۸۹]، ۱۹۹۸؛ کولبرگ، ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰).
البتّه به اعتقاد کولبرگ از بین انسانها افراد بسیار کمی به این مرحله نائل میشوند. چرا که کشف اصول اخلاقی جهانی، تنها هدف رهبران بزرگ اخلاقی و مذهبی و فیلسوفان بوده است. از نمونه های اصول جهانی، میتوان قاعده طلایی « با دیگران چنان کن که دوست داری با تو آن کنند» و قانون « قداست زندگی» و اصل « بیشترین خوبی برای بیشترین تعداد» را نام برد. هنوز روشن نیست که آیا کسی یک اصل جهانی را که در هر موقعیت کارایی داشته باشد کشف کردهاست یا نه، امّا این یک هدف است که همچنان دنبال میشود. کولبرگ خود عقیده دارد که همه اصول جهانی مشتمل بر مفهومی از عدالت است و عدالت نیز به این معنی است که به راه حلّی دست یابیم که هر کس آن را پذیرا باشد و این راه حل زمانی به دست میآید که هر کس بیطرفانه خود را به جای دیگران فرض کند (کولبرگ و الفنباین[۹۰]، ۱۹۷۵).
۳-۲-۱-۳-۲ ویژگیهای مراحل رشد اخلاقی از نظر کولبرگ
۱ـ عمومیت فرهنگی مراحل: اگرچه کولبرگ انکار نمیکند که فرهنگها ارزشهای متفاوتی را به افراد تحت پوشش خود القا میکنند، تأکید دارد که کودکان در همه فرهنگها از طریق مراحل پیشنهادی او و به ترتیبی مشابه رشد میکنند. چرا که مراحل او مربوط به باورهای ویژه نیست، بلکه نمایانگر روند استدلالی پایه در مقاطع مختلف رشد است (کولبرگ و گیلیگان[۹۱]، ۱۹۷۱).
۲ـ توالی بدون تغییر مراحل: کولبرگ همانند پیاژه بر این باور است که مراحل او در قالب یک توالی بدون تغییر پیش میرود. کولبرگ مدّعی است که گذشته از خود مراحل، توالی آن ها نیز در همه فرهنگها یکسان است؛ او همچنین خاطرنشان میکند گرچه توالی مراحل در بین فرهنگهای گوناگون ثابت است، رسیدن به آخرین سطح رشد اخلاقی در فرهنگهای مختلف و در مورد افراد یک جامعه یکسان نیست؛ زیرا روشهایی که فرهنگهای مختلف اعمال میکنند تا کودکان بر اساس آن ها مراحل را طی کنند، تأثیرشان به یک اندازه نیست. مثلاً در دهکده های ساده و دوره افتاده ترکیه ویوکاتاین، کودکان مراحل را به آهستگی پشت سر میگذارند و چه بسا و دور افتاده بالایی همچون مرحله چهارم که مرحله مسلّط در بزرگسالان طبقه متوسط در مناطق شهری ایالات متحده است، نرسند. به نظر میرسد مناطق شهری تجارب برانگیزنده تری به صورت آموزش و تنوع عوامل فرهنگی فراهم میکنند (کولبرگ و گیلیگان، ۱۹۷۱). بسیاری از دانشگاهها به نحوی ماهرانه دانشجویانی را با فرهنگهای متضاد که به مفاهیم اخلاقی بیگانه از یکدیگر وفا دارند، مقابل هم قرار میدهند نو به گونه ای ظریف دانشجویان را بر میانگیزند که انگاره های تجربه ناشدۀ کودکی و نوجوانی خود را زیر سوأل برند. پس، تجربیات فرهنگی میتواند نسبت به اندازه رشد اخلاق اجتماعی را تغییر دهد. این تأثیر نیز از طریق برانگیختن اندیشه و نه به وسیله آموزش مستقیم صورت میگیرد، امّا توالی رشد همچنان ثابت و نامتغیّر است (کنیستون[۹۲] ، ۱۹۷۱).
۳ـ تناسب رشد اخلاقی با رشد قابلیتهای شناختی: کولبرگ همانند پیاژه معتقد است که مراحل رشد اخلاقی با رشد قابلیتهای شناختی فرد، ارتباط مستقیم دارد، یعنی بسته به این که فرد از چه نوع قابلیت شناختی برخوردار باشد، رشد اخلاقی او نیز در آن مرحله خاص قرار خواهد گرفت (بی ریا، ۱۳۸۵).
۴-۲-۱-۳-۲ ارزیابی نظریه کولبرگ
دیدگاه کولبرگ در رشد اخلاقی در مقایسه با دیدگاه پیاژه، وسعت و پیچیدگی بیشتری دارد و مورد حمایت بیشتر نیز قرار گرفته است. به هر حال، نقاط مختلفی از قوّت و ضعف هم در آن به چشم میخورد که به ارزیابی آن ها میپردازیم (بی ریا، ۱۳۸۵).
ابتدا از نقاط قوّت شروع میکنیم. از جمله نقاط مثبت تئوری وی فرضیه توالی ثابت و نامتغیّر مراحل رشد قضاوت اخلاقی است که از یک حمایت عمومی برخوردار شده است. شواهد هم با نظریه پیاژه و هم با در نظریه کولبرگ مبنی بر این که پیشروی باید در جهت مراحل بالاتر و نه پایینتر باشد، هماهنگی دارد. الگوی غالب استدلال اخلاقی در اکثر بزرگسالان، مراحل سوم و چهارم است. اضافه بر این، هیچ بزرگسالی هم به مرحله ششم دست نیافت و فقط عده کمی به مرحله پنجم رسیدند (کوهن[۹۳] ، ۱۹۷۶، رست[۹۴]، ۱۹۸۳).
یکی دیگر از جنبههای مثبت تئوری کولبرگ، تناسب رشد اخلاقی با رشد قابلیتهای شناختی است. شناختهای اخلاقی در هر مرحله متناسب با شناختهایی است که کودک پیدا کردهاست. از دیگر نکات مثبت تئوری کولبرگ، میتوان به توجّه وی به اخلاق جهانی اشاره نمود که متاسفانه به دلیل این که در فرهنگ غرب افراد کمی در این سطح از رشد قضاوت اخلاقی مشاهده شدهاند، این جنبه از رشد اخلاقی آن چنان که باید مورد تحقیق و بررسی قرار نگرفته و دست نیافتن بزرگسالان به مرحله ششم در بعضی از آزمونها، تردیدهایی درباره ارزش عملی نمره گذاری پاسخهای مربوط به داستانهای مرحله ششم برای کولبرگ به وجود آورد و به دنبال آن، او این مرحله نهایی را از اکثر فرمهای مربوط به سیستم نمره گذاری قضاوتهای اخلاقی حذف کرد. به هر حال تعداد کسانی که از اندیشههای اخلاقی فوق قراردادی و دارای اصول اخلاقی جهانی برخوردارند، در فرهنگ موجود غرب خیلی کمتر از آن مقداری است که کولبرگ در ابتدا تصور میکرد؛ امّا با وجود این، در تحقیقات بین فرهنگی باید رشد اخلاقی در مرحله ششم بیشتر مورد توجّه گیرد. به ویژه همان گونه که خود کولبرگ هم اذعان میکند اخلاق جهانی را بیشتر پیامبران الهی و فیلسوفان مورد توجّه قرار داده و سعی در تبیین پایه های آن داشته و در عمل مردم را به آن دعوت کردهاند (بی ریا، ۱۳۸۵).
البتّه به هر حال، علی رغم نکات مثبت نظریه کولبرگ انتقاداتی نیز به آن وارد شده است از جمله این که، توریل[۹۵] پیشنهاد کرد طرح کولبرگ اهمّیت قواعد اجتماعی را نادیده گرفته یا مباحث غیر اخلاقی را با استدلال قضاوت اخلاقی قاتی کردهاست (شهرآرای، ۱۳۸۴).