برخی دیگر با استشهاد به قول شاعر:
إلى الملک القرم و ابن الهمام | و لیث الکتیبه فی المزدحم |
آوردن حرف عطف میان یک مفهوم به اختلاف دو لفظ را جایز دانسته اند. (فخررازی، ۱۴۲۰ : ۱۹/۱۶۰) برخی معتقدند «واو» در این جا «واو» مُقحَمه (زاید) باشد. (قرطبی، ۱۳۶۴ : ۱۱ /۵۵) گذشته از تمام توجیهات نحوی و زبانی نباید فراموش کرد که قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است .«هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ »(نحل/۱۰۳) پس زبان قرآن فراتر از از زبان عربی است.
بنابراین خداوند قرآن را به صورت مثانی نازل کرده تا معلوم شود در مواجه با قرآن کریم چه کسانی سطحی نگری و ظاهر بین هستند و چه کسانی علاقه مند به حقیقت دور اندیش و همه جانبه برای سعادت خویش
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
هستند و نباید فراموش کرد که در پیچ و تاب های آن راهی جز بهره جستن از علم و درایت اهل بیت(ع) نخواهد بود.
۳-۲-۱-۱-۱۱تحلیل نهایی
زبان قرآن کریم سبک ویژه ای دارد، چنان ویژگی که هیچ کس را در هیچ زمان یارای مقابله با آن نبوده و نیست.« فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین»«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ » (بقره/۲۴-۲۳) بدون شک، از جهات بارز اعجاز قرآن «مثانی» بون قرآن است که بیانگر دو نمود از قرآن کریم است که یکی در لوح محفوظ و دیگری قرآن نازل شده در قالب عبارات عربی مشهود که هر دو یک حقیقت اند لیکن در دو شکل و نمود که به یکدیگر معطوف اند «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِی»(زمر/۲۳) و همین خصوصیت دوگانه سبب شده تا قرآن کریم یگانه ی دوران باشد« قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً »(إسراء/۸۸)
خداوند حکیم در راستای اهداف نزول قرآن کریم به تعلیم و تربیت انسان توجه ی خاصی مبذول داشته است. به همین منظور از سویی پیامبری از جنس بشر و آشنا به مسائل و مصائب بشر را برای هدایت او فرستاده است «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ »(آل عمران/۱۶۴) و از سوی دیگر از سر لطف و محبت و با توجه به مراتب گوناگون معارف قرآن و تفاوت ظرفیت و رشد معنوی مردم در تعالیم این کتاب آسمانی ، ساختار قرآن را در افاده ی تعالیم خود به گونه ای تدبیر فرموده است که تمامی مخاطبان قرآن از تعالیم و معارف هدایت بخش اش بهره مند شوند. «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِر»(قمر/۲۲) و هم راه عرضه ی معارف عمیقش برای انتفاع ژرف اندیشه باز باشد. اما نباید فراموش کرد که در پیچ و تاب های لایه های معنایی آن راهی جز بهره جستن از علم و درایت اهل بیت(ع) نخواهد بود. گر چه قرآن کریم به زبان ساده ی عموم سخن گفته است اما در ورای این زبان ساده معارف و حقایق عالیه ی معنوی نهفته است . بنابراین قرآن کریم «مثانی» است تا تعلیم و تربیت انسان ها با هر درجه ای از فهم و دانش بشری و رشد معنوی در تمامی زمان ها محقق گردد.
قرآن کریم موصوفه ی هدایت و ارشاد خلق به استوارترین طریق هدایت است : «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَم»(إسراء/۹) بنابراین رهیافت ها و حقایق هدایت بخش خود را به طرز معجزه آسایی تنظیم نموده تا افراد بشر متناسب با ظرفیت وجودشان، استعداد و رشد معنوی خویش از آن بهره مند گردند. بنابراین قرآن کریم
یک حقیقت واحد است که «فَسالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِها»(رعد/۱۷) پس نزول قرآن است که مردم را در مقابل آن به دو دسته تقسیم می کند.گروهی که قرآن برایشان هدایت است زمانی که آیات قرآن را تلاوت یا استماع می نمایند با واقف شدن به برخی از حقایق کلام الهی ابتدا خوف و خشیت آن ها را فرا می گیرد و سپس قلوب آن ها نرم می گردد، به راستی آن ها هدایت شدگان خواهند بود.« تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاء»(زمر/۲۳) و در مقابل، آن ها که دریچه های قلب خود را عمداً بر روی نور هدایت آیات بسته اند و تاریکی و تعصب و لجاجت بر روح آن ها حکم فرما است نه تنها از آیات هدایت بخش الهی بهره ای نخواهند برد «وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد»(زمر/۲۳) بلکه بر اثر عناد و دشمنی بر ضلالتشان افزوده خواهد شد.« وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسارا»(إسراء/۸۲) بنابراین مثانی بودن قرآن کریم کمالی است برای کتاب هدایتی که جامع کتب انبیاء پیشین است تا در اثر آن همگان از تعالیم هدایت بخش آن به میزان ظرفیت و رشدمعنوی خویش بهره مند گردند و نتیجه آن به صورت قرار گرفتن در رتبه های و درجات متفاوت در جهات آخرت نمایان خواهد شد.
نظریه ی این پژوهش درباره ی مفهوم مثانی این است که قرآن کریم دارای دو نمود که یکی در لوح محفوظ است و برای همگان امکان دسترسی به آن وجود ندارد مگر پاکان و دیگری قرآن نازل شده در قالب عبارات مشهود و متکثر عربی است که برای همگان با هر ظرفیت و رشد معنوی قابل استفاده است . این دو نمود از قرآن کریم هر دو بیانگر یک حقیقت واحداند ولی در دو شکل و نمود که به یکدیگر معطوف و پیوسته اند و چه بسا با تعمیق در آن و بالا رفتن از رشته ی هدایت آن و رسیدن و نزدیک شدن به آن اصل این پیوستگی مشهود و مشهود تر می شود تا جایی که همه ی آن یک امر واحد خواهد شد.
۳-۲-۱-۲بررسی واژه ی«کَرّتَین»
الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ (ملک/۳) ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ (ملک/۴)
همان که هفت آسمان را طبقه طبقه بیافرید. در آفرینشِ آن (خداى) بخشایش گر هیچ گونه اختلافی نمىبینى. باز بنگر، آیا خلل (و نقصانى)مىبینى؟ باز دوباره بنگر تا نگاهت زبون و درمانده به سویت بازگردد. (فولادوند،۱۴۱۵: ۱ /۵۶۲)
۳-۲-۱-۲-۱مفهوم لغوی واژه ی«کَرّتَین»
واژه پژوهان واژه ی«کَرّتَین» را از ریشه ی «کَرَّ» و به معنای برگشتن دانسته اند.برگشتن به چیزی خواه به خود شخص برگردد یا از نظر کار و فعل بازگشت کند.(راغب،۱۴۱۲: ۷۰۵؛ابن منظور،۱۴۱۴: ۵/۱۳۶) و معتقدند بازگشت در مرتبه ی دوم گرچه در ظاهر شبیه به مرتبه ی اول است اما از نظر ماهیت متفاوت از آن است.(مصطفوی،۱۳۶۰: ۱۰/۴۱) همچنین عرب به طناب تابیده شده «کرّ» گوید که در اصل اسم مصدر است و به صورت اسم درآمده و جمع آن «کرور» است. (راغب،۱۴۱۲: ۷۰۵) به دلیلی تنوع واژگان در زبان عرب «الکرّ» به طنابی گفته می شود که به وسیله ی آن از درخت نخل بالا می روند.(فراهیدی،۱۴۱۰ :۵/۲۷۷؛ مصطفوی،۱۳۶۰: ۱۰/۴۱)
۳-۲-۱-۲-۲تبیین واژه ی «کَرّتَین» در آیه ی ۴ سوره ی ملک
نگاه های انسان متفاوت است. نگاه های :سطحی و عمیق، گسترده و محدود، یک سو نگر و همه سو نگر،
تیز بین و ضعیف، گذرا و دقیق و…قرآن همواره می کوشد تا چشم دل و گوش جان انسان را باز و بیدار نگهدارد تا انسان در جهان هستی حیات را تنفس کند و روح را استنشاق کند و وقتی جان هوشمند انسان بیدار شد و آهنگ طبیعت هستی را شنید، بهتر می تواند امانت «خلیفه اللهی» خدا را در زمین به دوش کشد. سراسر قرآن پر از دعوت به گشودن چشم بصیرت بر روی هستی و نشانه های خدا در جهان است. (محدثی، ۱۳۷۶ : ۷۴-۷۰)
چنانچه قرآن در آیه ی شریفه ی «الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ (ملک/۳) از انسان دعوت نموده تا چشم بر دیده ی هستی گشاید و خلقت آسمان و زمین را به نظاره بنشیند و نیک بنگرد که آفرینش هستی از هر عیب و نقصی مبرّاست. باز در آیه ی«ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ (ملک/۴) انسان را متذکر می گردد که به یک نگاه اکتفاء نکند و بار دیگر در هستی نگاه کند.
چه بسا در نگاه نخست زوایایی از آفرینش از دید انسان پنهان گردد و در نگاه مجدد برای او آشکار گردد.(طبرسی، ۱۳۶۰ : ۲۵/۱۶۹) ولی انسان هر چند در آفرینش هستی نظر نماید نه تنها عیب و نقصی نمی یابد بلکه بر حیرتش افزوده خواهد . به منظور درک اسرار آفرینش دیده های تیز بین و حقیقت جو لازم است . به عنوان نمونه در نگاه سطحی و ظاهری بسیاری از پدیده های این جهان به عنوان شر و فساد دیده می شوند. مانند: زمین لرزه، بیماری، حوادث ناگوار زندگی و…. اما در نگاه عمیق تر روشن می شود که در پشت پرده ی این امور اسرار و فلسفه های دقیق و مهمی نهفته است.(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ : ۲۴/۳۲۲) بنابراین جوینده ی حقیقت نیازمند است که در مشاهده ی نخست به هستی به نگاه گذرا و سطحی اکتفاء ننماید و با تحقیق و مطالعه و تفکر در
آفرینش، نگاه نخستین را به سمت نگاهی عمیق و باطنی سوق دهد و این گونه انسان قادر خواهد بود در ارجاع نگاه های خود زاویه ی دیدش را مرحله به مرحله توسعه دهد و عمیق گرداند و در شناخت های خود از نردبان تکامل بالا رود.
بنابراین بازنگری در نگاه به هستی به منظور تکمیل و توسعه نگاهی که رفته رفته به بینش منجر می گردد مستلزم نگاه اندیشمندانه است که بیننده تنها به یک نگاه و نگرش قانع نگردد.(مدرسی، ۱۳۷۷: ۱۶/۱۵۳-۱۵۲) لازم به یادآوری است برخی از مفسرین در خصوص واژه «کَرَّتَیْن» چنین نظر داده اند : اگر چه «کَرَّتَیْن» به صیغه ی تثنیه ذکر گردیده صرفاً برای این بوده که تکرار و تکثیر را برساند و منظور نگاه های مکرر و پی در پی و متعدد است.(طباطبایی، ۱۳۷۴ : ۱۹/۵۸۹-۵۵۸؛شریف لاهیجی، ۱۳۷۳ : ۴/۵۲۷؛ثقفی تهرانی، ۱۳۹۸: ۵/۲۳۸؛کاشانی،۱۳۳۶: ۹/۳۵۳؛عاملی،۱۳۶۰: ۸/۳۲۵؛طیب، ۱۳۷۸ : ۱۳/۹۰؛گنابادی، ۱۳۷۲ : ۱۴/۲۴۸؛فخررازی، ۱۴۲۰ : ۳۰/۵۸۳)
۳-۲-۱-۲-۳ تحلیل نهایی
بنابرآنچه گفته شد خواه «کَرَّتَیْن» به معنای دو نوع نگاه سطحی و عمیق و خواه به معنای توجه و نگاه های مکرر و پی در پی باشد وجه مشترک این دو دیدگاه ترتّب، انعطاف و ارجاع نگاهی به نگاه دیگر را در بر دارد. خواه این ترتّب و انعطاف در دو نوع نگاه خلاصه گردد و خواه در توجهات و نگاه های مکرر و پی در پی که در امتداد یکدیگر قرار می گیرند و در آیه ی شریفه ی مورد بحث حرف «ثُمَّ» بیانگر این ترتّب و ترتیب است.
این نگاه ها و توجهات هر چند در فواصل زمانی بلند مدت صورت گیرد ولی هرگز به صورت مجزا و مستقل از یکدیگر نخواهند بود بلکه در حقیقت امر، به یکدیگر متصل می شوند و عمیق می گردند و اتفاق مبارکی را برای انسان صاحب دل رقم می زنند و آن افزایش معرفت و بینش اللهی انسان است که انسان به کمک آن به بلندترین درجات کمال، معرفت و بینش الهی دست می یابد. چنانچه در «کَرّ» رشته های الیاف به هم می تنند و تشکیل طنابی را می دهند که انسان به کمک آن به بلندقامت ترین درختان نخل صعود می کند.
۳-۲-۱-۳بررسی واژه ی«مَرّتَین»
وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظِیمٍ (توبه/۱۰۱)
و برخى از بادیهنشینانى که پیرامون شما هستند منافقند، و از ساکنانِ مدینه (نیز عدّهاى) بر نفاق خو گرفتهاند. تو آنان را نمىشناسى، ما آنان را مىشناسیم. به زودى آنان را دو بار عذاب مىکنیم سپس به عذابى بزرگ بازگردانیده مىشوند. (فولادوند،۱۴۱۵: ۱/۲۰۳)
۳-۲-۱-۳-۱مفهوم لغوی واژه ی«مَرّتَین»
درکتب لغت واژه ی « مَرَّتَیْنِ» از ریشه ی «مَرّ» به معنی عبور کردن و گذشتن بیان شده است.(راغب، ۱۴۱۲: ۷۶۳؛مصطفوی،۱۳۶۰: ۱۱/۷۴؛ابن منظور، ۱۴۱۴ : ۵/۱۶۵؛فراهیدی، ۱۴۱۰ :۸/۲۶۲-۲۶۱) بنابراین واژه ی
«مَرَّتَیْنِ» از «مَرّه» به معنای یک مرور و گذر از زمان و جزئی از زمان است. (راغب، ۱۴۱۲ : ۷۶۴-۷۶۳؛قرشی، ۱۳۷۱ : ۶/۲۵۰) در زبان عرب به طناب نیز «مَرّ» گویند و به مفتول پیچیده شده «مریمر» و «ممر»گویند.(فراهیدی، ۱۴۱۰: ۸/ ۲۶۲-۲۶۱؛راغب، ۱۴۱۲: ۷۶۴-۷۶۳)
۳-۲-۱-۳-۲تبیین واژه ی «مَرَّتَیْنِ» در آیه ی ۱۰۱سوره ی توبه
آیه ی مذکور پیرامون مجازات منافقین است و تعبیر « مَرَّتَیْنِ» به همراه « تعذیب» دلالت دارد به انعکاس سوء عمل منافقین در دو مرحله : مرحله ی اول از جهت تخلف و عصیان مطلق و مخالفت با دستورهای اسلامی و مرحله ی دوم از جهت نفاق و دو رویی که خود را به ظاهر از مؤمنین به حساب آورده و در باطن تخلف ورزیده اند و این عمل اضافه بر معصیت پروردگار متعال، مسلمین را فریب دادن است.بنابراین عذاب آن ها متناسب با انعکاس اعمال آن ها است، قهراً در دو نوبت صورت می گیرد.(مصطفوی، ۱۳۸۰ : ۱۰/۲۵۷)
مفسرین در تبیین « مَرَّتَیْنِ» و تعیین مصداق مجازات منافقین نظرات متفاوتی را ارائه کرده اندکه در مجموع « مَرَّتَیْنِ» را به دو نوبت عذاب یعنی عذاب دنیوی و عذاب اخروی دانسته اند. برای نمونه چندی از نظرات مفسرین پیرامون دو نوبت عذاب منافقین ذکر می شود :
- در دنیا به فقر و قحطی و اعراض مسلمین از آن ها و سایر بلیات دنیوی و در برزخ به سختی جان دادن و عذاب قبر و جهنم مجازات می شوند.(طیب، ۱۳۷۸ : ۶/۳۰۳-۳۰۲)
-در دنیا به اسیر شدن و کشته شدن و بار دیگر در قبر عذاب می شوند.(طباطبایی، ۱۳۷۴ : ۹/۵۱۱؛طبرسی، ۱۳۶۰ : ۱۱/۱۹۹-۱۹۸)