از این گذشته در ذیل به بررسی این دو نوع پرداخته میشود:
الف. جهاد دفاعی
منظور از جهاد دفاعی، جنگی است که در برابر تهاجم و تجاوز فیزیکی دشمنان و متجاوزین به مسلمین، کشورهای اسلامی، دین مقدس اسلام و ارزشهای آن و افراد تحت حمایت دولت اسلامی و در نهایت مظلومین و مستضعفین جهان صورت پذیرد و اقسام آن عبارتند از:
۱-نبرد مسلمین هر کشور با متجاوزین به آن کشور (دفاع مشروع)
۲- نبرد مسلمین در حمایت از مسلمانان یا دول دیگر که مورد تجاوز مسلحانه قرار گرفته باشند.(دفاع از دیگری).
۳- نبرد مسلمین در حمایت از مسلمانان یا مظلومین و مستضعفین و جمعیتهای تحت ظلم (جهاد آزادی بخش) (مطهری، ۱۳۸۲، ص۴۷).
البته جهاد تدافعی در اسلام صرفاً منفعلانه نیست تا بعد از وقوع حمله مسلحانه صورت پذیرد، بلکه با احتمال خطر قطعی قریب الوقوع و تهدید جهاد تدافعی وجوب پیدا میکند بنابراین جهاد تدافعی علاوه بر مقابله با تجاوز صورت گرفته یا در حال جریان، شامل دفاع پیشگیرانه در مقابل تجاوز قریب الوقوع نیز میشود و شاید یکی از دلایل نظریه بازگشت ماهیت جهاد به طور اعم به دفاع همین باشد و بنابراین تجاوز اعم از حمله مسلحانه است و مساوی با زیر پا گذاشتن حقوق انسانی است (دهراب پور، ۱۳۸۵، ۳۱ به نقل از طباطبایی، ۱۳۶۲؛ مطهری، ۱۳۸۲).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
منشور ملل متحد دفاع مشروع را به مثابه حق طبیعی و ذاتی کشورها شناخته تا آن جا که به صورت یک اصل حقوق بین الملل، تا قبل از اقدامات لازم شورای امنیت، هیچ یک از مقررات این منشور به حق ذاتی دفاع از خود خواه فردی و خواه جمعی، لطمهای وارد نخواهد کرد (منشور سازمان ملل متحد، ماده ۵۱).
ب- جهاد ابتدایی
مقصود از این جنگی نیست که مسلمانان آغاز کننده آن باشند، بلکه منظور جنگی است که به دلایل غیر از تهاجم فیزیکی دشمنان و متجاوزین صورت پذیرد و خود به دو شاخه تقسیم میگردد.
۱-جهاد «دعوت» با مشرکان، کافران و اهل کتاب به منظور فراهم ساختن زمینههای بسط توحید و رفع موانع آن به وقوع میپیوندد و به جهت تأمین امنیت مسلمانان و زندگی مسالمت آمیز با سایر دول و جوامع، ابتدا به اسلام دعوت میشوند و تنها در صورت اجتناب از دعوت با جنگ و مبارزه موانع را از سر راه بر میدارند و با آنها مقابله و جهاد میکند (مکارم شیرازی، ۱۳۷۵، ج۲، ص۱۶؛ کلینی، ۱۳۸۸، ج۱، ص۳۳۵).
بنابر این جهاد دعوت «ادخال غیر مسلمین الی اسلام» و وادار نمودن آنان به پذیرفتن اسلام یا پذیرفتن حاکمیت اسلام نیست، بلکه دعوت و ابلاغ تعالیم دین اسلام است و در صورت عدم موانع تبلیغ، جای برای مقابله و جنگ باقی نمیماند و هدف این جهاد محو طاغوتهای مزاحم و مانع و زمینهسازی برای انتخاب آگاهانه دین حق میباشد، البته برخی ماهیت آن « را دفاعی میدانند ( مطهری، ۱۳۸۲،ص۸۳).
۲-جهاد برای توحید و ارزشهای انسانی؛ جهادی است برای براندازی دولتهای مشرک غیرموحدی که مانع تبلیغ اسلام نیستند ولی موجودیت آن، ارزشهای انسانی و اصل توحید را خدشهدار میسازد و مروج شرکت و کفر تلقی میشود.
شهید مطهری در این زمینه میفرماید: «اگر توحید را یک مسأله عمومی و جزء حقوق انسانی و از شرایط سعادت عموم بشر دانستیم، جنگ ابتدایی با مشرک به عنوان حریم و توحید و دفاع از آن به عنوان قطع ریشه فساد جایز است. اما نه به معنای تحمیل عقیده» (همان، ص۸۱).
جهاد ابتدایی بر خلاف جهاد دفاعی تنها در زمان ظهور امام معصوم یا نایب خاص او قابل اجراست. در عصر غیبت امکان پذیر نیست (محقق حلی، ۱۴۰۳، ص۲۳۲؛ شهید ثانی، پیشین، ج۲، ص۷؛ نجفی، ۱۹۸۱، ص۱۱)؛ واهل سنت، تنها شرط آن را رسیدن مسلمین به قدرت و نیرومندی برای این جهاد میدانند(خدوری، ۱۳۳۵، ص۱۰۲-۱۰۳)؛ و همچنین بر خلاف جهاد دفاعی که به طور مطلق واجب است. تنها با شرایط زیر وجوب پیدا میکند(شهید ثانی، ۱۴۰۹):
ادله جهاد ابتدایی
از آن جا که هدف از جهاد ابتدایی دعوت به اسلام و توحید و قطع ریشههای شرک و بت پرستی و فساد میباشد و سعادت بشری به توحید بستگی دارد و از این رهگذر توحید جزء حقوق بشریت به شمار میرود و از والاترین مراتب جهاد تدافعی دفاع از حقوق بشریت و انسانی است، پس نمیتوان از ماهیت دفاعی جهاد ابتدایی چشم پوشید.( مطهری، ۱۳۸۲، ص۶۴-۸۳).
تنها مسبوق بودن تجاوز و تهاجم فیزیکی در جهاد دفاعی وجه تمایز آن از جهاد ابتدایی است و اگر به تجاوز از دید موسع نگاه کرد و میتوان در جهاد ابتدایی نوعی تجاوز معنوی مشاهده کرد که میتوان آن را «تجاوز به عقاید و ارزشهای انسانی» نامید. از این گذشته به طور مختصر به چندی از دلایل مشروعیت جهاد در ذیل اشاره میشود:
۱-آیات قرآنی
برای نمونه به چند آیه اشاره میشود:
«در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند نبرد کنید و در این جهاد از حدود تجاوز نکنید[۹]» (بقره/ ۱۹۰). این آیه در صدد بیان این است که کفار و مشرکین خود را موظف به جنگیدن میدانند. پس مسلمانان نیز در راه خدا با آنان باید بجنگند و این امر مشروط به شرط وقوع نبرد از سوی آنها نیست.( طباطبایی، ۱۳۶۲، ج۲،ص۶۲؛ شیخ طوسی، ۱۴۰۹، ج۲، ص۴۳).
«هرگاه ماههای حرام (ذیقعده، ذی حجه، محرم، رجب) پایان پذیرفت مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید و…[۱۰]» (توبه/ ۵) این آیه دلیل بر جواز جهاد ابتدایی در ماههای غیر حرام است.
«با کسانی از اهل کتاب که نه به خداوند و نه به روز جزا ایمان دارند و نه آنچه خدا و رسولش تحریم کردهاند؛ حرام میشمردند و نه آئین حق را میپذیرند پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم جزیه را به دست خود بپردازند و این همان جهاد برای توحید و ارزشهای انسانی است[۱۱]» (توبه/ ۲۹).
«با آنها پیکار کنید تا فتنه باقی نماند و دین خدا مخصوص خدا گردد، پس اگر از روش نادرست خود دست برداشتند، ظلم بر آنها نکنید، زیرا تعدی جز بر ستمگران روا نیست[۱۲]» (بقره/ ۱۹۳).
فتنه در این گونه آیات به معنی کفر و شرک گرفته شده و لذا غایت قتال با کفار و مشرکین را رفع کفر و شرک و ایمان و سلب آزادی مردم و آزار و اذیت مسلمانان ذکر میکنند (طباطبایی۱۳۶۲، ص۶۲؛ طبرسی، پیشین، ص۵۱۱، شیخ طوسی، ۱۴۰۹،ج۵، ص۴۶).
لذا جهاد غیر از جنگ هایی که به قصد کشور گشایی و زور گویی صورت میگیرد، میباشد و تنها هدف نهایی آن بر پایی دین حق و محو تمام ریشههای ضد توحیدی است و درا ین راه با نهایت جدیت درصدد رفع موانع میباشد.
۲-روایات
علاوه بر سنت عملی رسول خدا (ص) روایات زیادی از شیعه و سنی در این مورد وارد شده است. برای نمونه امام علی (ع) میفرماید: جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند برای اولیاء خاصش آن را میگشاید (نهج البلاغه، خطبه ۲۷)؛ و همچنین میفرماید: «همانا جهاد شریف ترین اعمال بعد از اسلام (آوردن) است آن پایه و اساس دین است» (محمدی نیک، ۱۴۱۶، ج۱، ص۴۵۵).
و نیز عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) نقل می کند که فرموده است: «پیامبر خدا (ص) فرمودند: هر کسی در برابر ظلمی که به او شده است، بجنگد تا کشته شود، شهید محسوب میشود».
فصل دوم
حقوق اسیر جنگی در اسلام
۲- حقوق اسیر جنگی در اسلام
۲-۱- دستورات اخلاقی و انسانی اسلام درباره اسیران
پس از اسارت، دشمن با همه شرارتهایش در دست مسلمانان یک امانت است حق تعرض به او را ندارد و نمیتواند او را بکشد. دستورهای اخلاقی اسلام نسبت باسیران بمراتب دقیقتر و حساب شدهتر است از موارد توصیهشده قراردادی که پس از قرنها بوسیله نخبگان علم و سیاست و حقوق دنیای غرب نوشته شده است. حتی مواردی را که آنان اسیر دانستهاند اسلام آنرا اسیر نمیداند و آزاد اعلام میکند مثل زخمیها یا زنان و کودکان (حسنی، ۱۳۶۹، ص۵۷).
امام چهارم (ع) میفرماید: اگر مجروحی را اسیر کردی که از راه رفتن ناتوان است و وسیله حمل او را نداری او را آزاد بگذار تا به خانه و خویشاوندانش ملحق شود (حرعاملی، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۵۳).
امام صادق درباره زنان و کودکان اسیر میفرماید در جنگ از زنان و…. رفع ید میشود و جزیه از آنان ساقط است چون پیامبر(ص) از جنگ با آنان نهی کرده است مگر اینکه آنان خود اقدام بجنگ نمایند (همان، ج۱۱، ص۶۸).
پیامبر اسلام (ص) فرمود: «به زیر دستان و اسیران و بردگان آنچه خود میخورید بخوارانید و آنچه خود مینوشید بنوشانید، و آنچه خود میپوشید بپوشانید» (همان، ج ۱۱، ص ۴۸).
موضوع مهم دیگری که میتواند الگوی خوبی برای انسانها در همه زمانها و مکانها باشد و زیباترین جلوههای حقوق بشردوستانه را به نمایش گذاشته، رفتار پیامبر اعظم (ص) و امامان معصوم (ع) با افراد بیدفاع و اسیران جنگی است (حسنی، ۱۳۶۹، ص۵۹).
در حدیثی از امام صادق (ع) چنین نقل شده است: «در غزوه ذات الرقاع، پیامبر خدا (ص) در کنار بیابانی زیر درخت نشسته بود، سیلی آمد و میان حضرت و یارانش جدایی انداخت، مردی از مشرکان- به نام غورث- دید آن حضرت تنها مانده و مسلمانان منتظرند که سیل قطع شود، گفت: اکنون میروم و محمد (ص) را میکشم، با شمشیر کشیده به سوی حضرت رفت و گفت: ای محمد! چه کسی الان میتواند تو را از دست من نجات دهد؟ حضرت پاسخ داد: پروردگار من و تو! ناگهان جبرئیل آمد و او را از اسبش جدا کرد، وی از پشت به زمین افتاد، حضرت شمشیر او را گرفت و بر سینه او نشست و فرمود: ای غورث! اکنون چه کسی تو را نجات میدهد؟ او گفت: جود و بزرگواری تو، ای محمد! حضرت او را رها کرد، غورث گفت: به خدا قسم که تو از من بهتر و کریمتری» (کلینی، ۱۳۸۸ق، ج ۸، ص۱۲۷).
نمونه بسیار جالب دیگر رفتار حضرت رسول خدا (ص) با مشرکان در جریان فتح مکه است.
پیش از آن که نیروهای اسلام وارد راههای اصلی شهر مکه شوند پیامبر (ص) تمام فرماندهان را احضار کرد و فرمود: تمام سعی و تلاش من این است که فتح مکه بدون خونریزی صورت گیرد! به این جهت، از کشتن افراد غیرمزاحم باید خودداری شود. آنگاه حضرت دستور داد که ده نفر از جنایتکاران سرشناس و آتشافروزان جنگهای گذشته را هر جا باشند دستگیر نموده و به قتل برسانند. وقتی که واحدهای لشکر اسلام بدون نبرد و جنگ وارد شهر شدند، پیامبر (ص) هم از بالاترین نقطه مکه با حشمت و شکوه هر چه تمامتر وارد شهر گردید. از یک سو ترس و لرز بر اندام گروهی از مشرکان و ساکنان مکه سایه افکنده بود، این مردم با یاد گذشته و جرایم بزرگ خویش به یکدیگر میگفتند: بدون شک، پیامبر و یارانش همه ما را از دم تیغ خواهد گذراند، یا گروهی از ما را کشته و گروهی را بازداشت نموده و زنان و کودکان ما را به اسارت خواهد کشید. ناگهان پیامبر (ص) سکوت آنان را شکست و فرمود: ماذا تقولون؟ و ماذا تظنون؟ «چه میگویید؟ و درباره من چگونه فکر میکنید؟». مردم حیران و بیمناک، همگی با صدای لرزان و شکسته با توجه به سوابق عاطفی آن حضرت گفتند: ما جز خوبی و نیکی چیزی درباره تو نمیاندیشیم، تو را برادر بزرگوار خویش و فرزند برادر بزرگوار خود میدانیم ! پیامبر خدا (ص) که سرشار از عواطف و مهربانی بود، وقتی با جملههای عاطفی و تحریکآمیز آنان روبهرو شد، فرمود: من نیز همان سخنی را که برادرم «یوسف» به برادران خود گفت، به شما میگویم: « امروز بر شما ملامتی نیست، خدا گناهان شما را می آمرزد و او ارحم الراحمین است» (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج ۲۱، ص ۱۰۷).
نمونهای هم از رفتار شجاع مرد تاریخ امام علی (ع) با دشمن که در روایت چنین آمده است: «حضرت علی (ع) با مردی از مشرکان در حال جنگ و مبارزه بود، آن مرد گفت: ای پسر ابوطالب، شمشیرت را به من بده! حضرت شمشیر را به سویش انداخت. وی گفت: عجبا! در چنین زمانی، شمشیرت را به من میدهی؟! امام پاسخ داد: تو مانند سائل از من چیزی درخواست کردی و رد سائل دور از کرامت و بزرگواری است! پس آن مرد خود را بر زمین انداخت و گفت: این رفتار، سیره اهل دین است، آن گاه پای حضرت را بوسید و مسلمان شد، در این جا جبرئیل گفت: «لا سَیْفَ اِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لا فَتَی اِلَّا عَلِی» (همان، ج ۴۱، ص۶۹).
مورد دیگر رفتار آن امام همام با دشمن و قاتل خویش است، در وقتی که حضرت به دست «ابن ملجم» ضربت خورده و به شدت بدنش رنجور است و در محراب افتاده و امام حسن (ع) سر پدر را بر زانو گذاشته، حضرت فرمود: «پسرم با اسیر مدارا و به او رحم کن، به او احسان نموده و با مهربانی رفتار کن. آن گاه حضرت از هوش رفت، وقتی به هوش آمد فرزندش امام حسن (ع) ظرف شیری را به او داد، حضرت مقدار کمی از شیر را نوشید پس از آن فرمود: این شیر را برای قاتل من که در دست شما اسیر است، ببرید! سپس به فرزندش امام مجتبی (ع) فرمود: به خاطر حقی که بر تو دارم اسیرت را از غذا و نوشیدنی پاکیزه بهرهمند ساز! تا من زندهام با وی مدارا کن و از آنچه خودت میخوری به او بخوران و از هر چه میآشامی به او بنوشان! تا با این رفتار کریمتر از او شوی» (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج ۴۲، ص ۲۸۷).
« حفص بن غیاث گفت از حضرت امام صادق علیه السلام در رابطه با دو طائفه از مؤمنین که یکی ظالم و دیگری عادل است و طایفه ظالم از طایفه عادل شکست خورد سؤال کردم. امام فرمودند: برای اهل عدالت جایز نیست که فراری را تعقیب کند و اسیر را بکشند و همچنین جایز نیست که زخمیها و مجروحین را اذیت کرده یا بکشند و این در زمانی است که از اهل ظلم و ستم کسی نمانده و دستهای هم نباشد که به آنها بپیوندد، پس اگر برای آنها دستهای باشد که بتوانند به آنها ملحق شوند در این حالت اسیر آنان کشته میشود و فراریشان تعقیب میگردد و جایز است که بر مجروحشان بتازند؟ (حرعاملی، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۵۴).
در اسلام، اسیر دارای آزادی مذهبی نیز میباشد و میتواند مثلا در ماه مبارک رمضان روزه بگیرد (خویی، بیتا، ج۲، ص۱۲۶).
۲-۲- اسیر از منظر قرآن کریم
نخستین دستور قرآن به هنگام گرفتن اسیر، فرمان «شدّ و وثاق» به معنای در اختیار کامل داشتن اسیر است. «فَإِذَا لَقِیتُمُ الَُّذیِنَ کَفَرَوا فَضَربَ الرَّقَابِ حَتَّی إذا أثخنتُمُوهُم فَشُدُّوا الوَثَاقَ؛ هنگامی که با کافران (در میدان جنگ) روبه رو میشوید گردنهایشان را بزنید و همچنان ادامه دهید تا به اندازه کافی دشمن را ( باکشتن و زخمی کردن) ضعیف و در این هنگام ( اسیران را) محکم ببندید …» ( محمد/۴).
دربارۀ اسیر و اسارت در قرآن آیاتی به صراحت آمده است و در آیاتی نیز هر چند لفظ اسیر به کار نرفته ولی به آن اشاره دارد و با آن مرتبط است و اینک به اجمال به این آیات اشاره میشود:
۱- و ان یاتوکم اساری تفادرهم و هو محرم علیکم اخراجهم (بقره/۸۵)؛ اگر اسیران بگیرید فدیه میگیرید برای آزادی آنان با اینکه این عمل بر شما و اخراج آنان بر شما حرام است.
این آیه درباره قوم یهود بنی قریظه هم پیمان اوس و بنی نظیر هم پیمان قبیله خزرج است و آنان هنگام درگیری خون همدیگر را میریختند، ولی اگر اسیر میشدند آنان را میخریدند، و آزاد میکردند، با اینکه این برای آنان طبق تورات و… حلال نبود، و قرآن نیز این عمل را محکوم میکند چون هم اصل کشتارشان نسبت بهم کیش خود و هم این نوع اخراج آنان و… حرام بود (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۱، ص۲۲۸).
۲- وانزل الذین ظاهروهم من اهل کتاب من صیاصیهم و قذف فی قلوبهم الرعب فریقا تقتلون و تاسرون فریقا (احزاب/ ۲۶)؛ خداوند گروهی از اهل کتاب را که از آنها (مشرکان عرب ) حمایت کردند از قلعه های محکمشان پائین کشید، و در دلهای آنها رعب افکند (کارشان به جائی رسید که ) گروهی را به قتل می رساندید و گروهی رااسیر می کردید.).
آیه باز در رابطه با بنی قریظه است که بر خلاف پیمان همکاری و دفاع از مدینه با مشرکان مهاجم در جنگ خندق هم پیمان شدند و به نفع آنان و علیه اسلام و مدینه عمل میکردند.
۳- و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا (انسان/ ۸)؛ و هم بر دوستی (خدا) به فقیر و اسیر و طفل یتیم طعام میدهند.
۴- ما کان لنبی ان یکون له اسری حتی یثخن فی الارض (انفال/ ۶۷)؛ هیچ پیغمبری را روا نباشد که اسیران جنگ فدا گرفته و آنان را رها کند تا خون ناپاکان را بسیار بریزد.
این آیه اسیر گرفتن در رابطه با جنگ هنگام آغاز جنگ و در گرماگرم عملیات و پیش از تثبیت موقعیت، را ممنوع میسازد.
۵- فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعد و اما فداء حتی تضع الحرب اوزارها (محمد/ ۴)؛ پس چون با کسانى که کفر ورزیدهاند برخورد کنید گردنها[یشان] را بزنید تا چون آنان را [در کشتار] از پاى درآوردید پس [اسیران را] استوار در بند کشید سپس یا [بر آنان] منت نهید [و آزادشان کنید] و یا فدیه [و عوض از ایشان بگیرید] تا در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود این است [دستور خدا] و اگر خدا مىخواست از ایشان انتقام مىکشید ولى [فرمان پیکار داد] تا برخى از شما را به وسیله برخى [دیگر] بیازماید و کسانى که در راه خدا کشته شدهاند هرگز کارهایشان را ضایع نمىکند (۴).
در تفسیر المیزان در تفسیر این آیه چنین آمده است:
این آیه نتیجهگیرى از سه آیه قبل است که مؤمن و کافر را وصف مىکند، گویا فرموده: وقتى مؤمنین اهل حق باشند، و خدا آن انعامها را به ایشان بکند، و کفار، اهل باطل باشند، و خدا اعمالشان را خنثى و گمراه کند، پس مؤمنین باید در هنگام برخورد با صف کفار با ایشان قتال کنند و اسیر بگیرند تا حق که هدف مؤمنین است زنده شود و زمین از لوث باطلى که مسیر کفار است پاک گردد. پس مراد از” لقاء” در جمله” فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ” برخورد با کفار است در جنگ. و کلمه” ضرب الرقاب” مفعول مطلق است که در جاى فعل خود نشسته و عاملش در تقدیر است، و تقدیر جمله” فاضربوا ضرب الرقاب” است، یعنى گردنهایشان را بزنید زدنى کشنده، چون آسانترین و سریعترین راه کشتن دشمن، زدن گردن آنها است (طباطبایی، ۱۳۶۰، ج۱۸، ص۳۴۰).