فاما و فرنچ(۱۹۹۲) برای اینکه تاثیر اندازه شرکت ها را در مطالعات خود بررسی کنند، شرکت ها را از نظر اندازه به ده گروه دسته بندی کردند و بر اساس شاخصBMبازدهی را مطالعه کردند. آن ها مشاهده کردند که استراتژی سرمایه گذاری ارزشی در شرکت های کوچک موثرتر است.
در سال ۱۹۹۴، چند محقق به نام های لاکونیشوک، اشلایفر و ویشنی، مقاله دیگری منتشر کردند که درآن سهام بورس های نیویورک و امکس را در بازه زمانی ۱۹۶۸تا۱۹۸۹مطالعه کردند و این بار برخلاف تحقیق فاما و فرنچ استراتژی بلند مدت(استراتژی خرید و نگهداری) مورد بررسی قرار گرفت. همچنین شاخص جریان نقدی به قیمت(CFP) به شاخص هایی که فاما و فرنچ بررسی کرده بوند، اضافه شد و بازدهی ها بر اساس اندازه تعدیل شد. در این تحقیق هم بازدهی سهام رشدی و سهام ارزشی از طریق هر سه شاخص تشخیص این دو دسته سهام، بسیار متفاوت بود. بازدهی سهام ارزشی با توجه به شاخص های BM، EPو CFP به ترتیب ۱۷٫۳%،۱۶٫۲%و۱۸٫۳% بود؛ در حالی که بازدهی سهام رشدی به ترتیب ۱۱٫۰۰%،۱۲٫۳%و۸٫۴%بوده است. بازدهی تعدیل شده با ریسک نیز بسیار متفاوت بوده است.
در خارج از آمریکا هم تحقیقاتی وجود اختلاف بازده سهام رشدی و سهام ارزشی را تأیید کردند. چان، هامائو و لاکونیشوک در سال ۱۹۹۱ تحقیقی انجام دادند که درآن داده های بورس توکیو(ژاپن) بین سالهای ۱۹۷۱تا۱۹۸۸ بررسی شده بود. آن ها هم همان سه شاخص تحقیق لاکنیشوک و همکاران(۱۹۹۴) را مورد بررسی قرارد دادند.
فاما و فرنچ(۱۹۹۸) نیز طی تحقیق دیگری، داده های ۱۲کشور دیگر به غیر از آمریکا را مورد مطالعه قراردادند. بازه زمانی مطالعه آن ها ۱۹۷۵تا۱۹۹۵بود. این بار آن ها علاوه بر سه شاخص ذکر شده، شاخص DPرا نیز در مدل وارد کردند و به این نتیجه رسیدند که سرمایه گذاری ارزشی در همه کشورها بازده اضافه ایجاد میکند. این بار محاسبه بازدهی بر اساس وزن سرمایه صورت گرفت.
در سال ۲۰۰۴ رابرت هاگن در کتابی موضوع سهام رشدی و سهام ارزشی را مورد مداقه قرارداد. او در این کتاب سهام رشدی و سهام ارزشی را از طریق شش عامل رشد دارایی ها، رشد حقوق صاحبان سهام، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری، نرخ بازده دارایی ها، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری، نرخ بازده دارایی ها، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام و بازده فروش از هم تمیز داد و داده های بین سال های ۱۹۷۶تا۱۹۸۰را مورد مطالعه قرارداد. هاگن در این مطالعه نشان داد که سهام ارزشی تشخیص داده شده از طریق این شاخص ها به ترتیب۲۱٫۷۸%،۱۸٫۴۳%،۲٫۴۶%۱۶٫۰۶%۱۹٫۰۵%و۸٫۶۲% بازدهی داشته است و دسته سهام رشدی به ترتیب ۵٫۹۳%،۳٫۷۶%،۰٫۶۲%،۴٫۸۸%،۷٫۰۹% و۲٫۴۹% بازدهی داشته اند. همان طور که مشاهده می کنید در همه شاخص ها اختلاف بازدهی بین سهام رشدی و سهام ارزشی وجود دارد(اسلامی بیدگلی۱۴، ۱-۲۲).
۲-۳-۲استراتژی های سرمایه گذاری تکنیکی
۱-۲-۳-۲استراتژی میانگین متحرک
میانگین متحرک یکی از مهمترین نماگرهای تحلیل تکنیکی است که به شکل بسیار گسترده ای توسط تحلیل گران مورد استفاده قرار میگیرد. میانگین متحرک، نماگری است که میانگین ارزش قیمت اوراق بهادار را در طی یک دوره زمانی مشخص نشان میدهد. زمانی که میانگین متحرک محسابه می شود، در حقیقت متوسط ارزش اوراق بهادار در طول یک دوره زمانی از پیش تعیین شده تجزیه و تحلیل ریاضی می شود. همچنان که قیمت اوراق بهادار تغییر میکند، میانگین قیمت آن نیز بالا و پایین می رود. میانگین متحرک انواع مختلفی دارد که معروفترین آن ها پنج نوع است:
-
- میانگین متحرک ساده[۱۰]
-
- میانگین متحرک موزون[۱۱]
-
- میانگین متحرک نمایی[۱۲]
-
- میانگین متحرک مثلثی[۱۳]
- میانگین متحرک متغیر[۱۴]
میانگین متحرک را می توان برای هر سری داده، شامل قیمت شروع، بالاترین قیمت، کمترین قیمت، قیمت پایانی، حجم و نماگرهای دیگر استفاده نمود. گرفتن میانگین متحرک از میانگین متحرک دیگر نیز متداول است. تنها تفاوت چشمگیر بین انواع مختلف میانگین متحرک، وزنی است که به داده ها اختصاص میدهند. میانگین متحرک ساده وزن مساوی به سری داده ها میرسد. میانگین متحرک نمایی و موزون، برای داده های جدید وزن بیشتری میدهند. میانگین متحرک مثلثی وزن بیشتری را برای داده هایی که درمیان دوره زمانی قراردارند، قائل می شود و میانگین متحرک متغیر، وزن هر داده را بر اساس نوسان پذیری آن تغییر میدهد.
۱-۱-۲-۳-۲میانگین متحرک ساده:
میانگین متحرک ساده یا حسابی با جمع کردن قیمت پایانی سهم برای یک دوره زمانی(مثلا۱۰روزه) و سپس تقسیم این کل بر تعداد دوره های زمانی محاسبه می شود. نتیجه، میانگین قیمت سهم در طی دوره زمانی است. میانگین متحرک ساده، وزن یکسانی به تمام قیمت های روزانه میدهد. برای مثال، به منظور محاسبه ی میانگین متحرک ۱۰روزه قیمت یک سهم، ابتدا قیمت های پایانی سهم برای ۱۰روز اخیر جمع می شود. سپس این جمع بر عدد ۱۰تقسیم میگردد. این کار میانگین قیمت سهم را در طول ۱۰روز اخیر نشان میدهد. این میانگین بر روی نمودار رسم و برای فردا نیز به همین شکل عمل می شود.
انتقاد اصلی بر میانگین ساده این است که وزن یکسانی به قیمت هر دوره میدهد، درحالی که ممکن است وزن قیمت های دوره های جدیدتر بیشتر از قیمت های دوره های قبلی باشد. در پاسخ به این انتقاد، میانگین متحرک موزون و نمایی مورد استفاده قرار میگیرد.
باوجود انتقادهای وارده به میانگین متحرک ساده بسیاری از تحلیل گران تکنیکی از این میانگین استفاده میکنند، زیرا از لحاظ محاسبه، ساده ترین نوع میانگین متحرک است و تاثیر فراوانی در تحلیل ها دارد.
۲-۱-۲-۳-۲میانگین متحرک موزون
میانگین متحرک موزون وزن بیشتری به داده های فعلی و وزن کمتری به داده های قبلی میدهد. میانگین متحرک موزون با ضرب هرداده روز قبل در وزن محاسبه می شود. برای روشن شدن موضوع به بیان مثالی می پردازیم. جدول زیر، محاسبه میانگین متحرک موزون ۵روزه را نشان میدهد.
جدول ۱‑۱:محاسبه میانگین متحرک موزون
روز
وزن
قیمت
قیمت وزنی(قیمت*وزن)
۱
۱
۱۰۰
۱۰۰
۲
۲
۱۰۱
۲۰۲
۳
۳
۹۹
۲۹۷
۴
۴
۹۷
۳۸۸
۵
۵
۱۰۰
۵۰۰
جمع
۱۵
۹۹
۱۴۸۷
وزن بر اساس تعداد روزهای میانگین متحرک میباشد. در مثال فوق وزن اولین روز، یک و وزن آخرین روز،پنج است. این کار پنج برابر وزن بیشتری به قیمت امروز نسبت به قیمت روز اول میدهد.
۳-۱-۲-۳-۲میانگین متحرک نمایی