زمانی که هویت یک گروه اجتماعی به مخاطره میافتد، مسئله امنیت اجتماعی نیز مطرح میشود. در واقع هر آنچه هویت اجتماعی گروهها را به مخاطره اندازد به عنوان تهدید امنیت اجتماعی قلمداد میشود. ازآنجاییکه امنیت اجتماعی معطوف به گروههای فراملی، در سطح ملی یا فراملی است، تهدیدات امنیت اجتماعی نیز به همین نسبت میتواند در سطح داخلی، ملی یا فراملی مطرح باشند.
با این مقدمه نظریه های متفکران را در رابطه با امنیت اجتماعی موردبررسی قرار میدهیم:
- مفهوم امنیت در قرآن
قرآن هرگاه از «امنیت» سخن میگوید بیدرنگ از شاخصهای توسعه، نظیر فراوانی تولید کالاها، گسترش ارتباطات، پیشرفت علوم و فنون، مسکن، شهرسازی، آسایش و رفاه، رهایی از غم و اندوه، خوف و ترس و وحشت سخن به میان میآورد.
میتوان گفت در فرهنگ قرآن، امنیت از یک مفهوم وسیع و دربرگیرنده، متوازن و عمیقی برخوردار است که شامل تمام حوزه های زندگی انسان (مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، داخلی و خارجی، سیاسی و اقتصادی) میشود. امنیت در مفهوم قرآنی آن در سایه تقوا، توکل، احترام به حقوق دیگران، اجرای قسط و عدالت، برابری و برادری، دفاع و حمایت از مظلوم و محروم، برخورد با مفسد و مجرم، دفع فقر و مسکنت، تأمین معیشت و رفاه، حفظ آزادیهای مشروع مردم و حاکمیت معیارهای انسانی و الهی امکانپذیر است.
قرآن مقوله امنیت را در موارد گوناگونی مطرح نموده، اهمیت و ضرورت آن را به عنوان سنگ زیرین مؤلفههای تکامل انسان معرفی میکند، تأکید و توجه قرآن به مقوله امنیت خود نشاندهنده این واقعیت است که رشد، توسعه و شکوفایی در تمام حوزه های زندگی جز در سایه امنیت و آرامش امکانپذیر نخواهد بود. اهمیت امنیت در زندگی انسان ازنظر قرآن را با توجه به نمونه های ذیل میتوان به دست آورد. امنیت در دوری از بتپرستی حفظ رفاه و آسایش چنانچه حضرت ابراهیم درخواست میکند: «خدایا این شهر را امنیت بخش و به مردمان آن، از میوه ها روزی گردان» (بقره/ ۱۲۶) و نیز میفرماید: «پروردگارا این شهر را امنیت بخش و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاهدار».(ابراهیم / ۳۵)
در آیه اول پیش از رزق و روزی و مسائل اقتصادی مسئله امنیت را مطرح میسازد و درخواست میدارد که شهر را امنیت بخشد و با عطف مسائل اقتصادی به مسئله امنیت گوشزد میکند که یکی از مباحث امنیت شهر بعد اقتصادی است؛ البته با این روش بیان میدارد که یکی از مؤلفههای امنیت، امنیت اقتصادی است نه تمام آن؛ ازاینرو با واو عطف آن را بیان میدارد.
در آیه دوم آن را عطف به مسئله پرهیز از بتپرستی میکند تا بیان دارد که یکی دیگر از مؤلفههای امنیت، مسئله امنیت روحی و روانی جامعه است که با بتپرستی و دوری از توحید موجبات ناامنی جامعه و زوال و نابودی آن فراهم میآید. بنابرین با این دو آیه میتوان چنین استنباط کرد که از شاخصهای مهم امنیت، مسئله رفاه اقتصادی (آسایش) و امنیت روحی- معنوی (آرامش) است. بیگمان آنچه حضرت ازخداخواسته است سعادت جامعه است که چیزی جز آسایش و آرامش نیست. در حقیقت مفهوم قرآنی امنیت، یعنی آسایش و آرامش فرد و جامعه که جز با فراهم آمدن نعمتهای مادی (اقتصادی) و نعمتهای معنوی (توحید) امکانناپذیر است.
مؤلفه دیگری که در قرآن به عنوان شاخصه امنیت مطرح است، «امنیت جانی« است، خداوند در تبیین «امنیت شهر مکه» و یادآوری این نعمت میفرماید:
«آیا ندید که ما حرم امنی را برای آن قراردادیم در حالی که مردم را در پیرامون آن (بیرون این حرم) میربایند، آیا به باطل ایمان میآورند و نعمت خدا را کفران میکنند«(عنکبوت/ ۶۷)
و درجای دیگر میفرماید: «آن ها گفتند ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان میربایند آیا ما حرم امنی در اختیار آن ها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزی از شهر و دیاری به سوی آن آورده شود.»(قصص/۵۷)
از دیگر مؤلفههای آن، امنیت از ترس است که شامل ترس و خوف از دست دادن جان، مال، عرض و دین میشود. این ترس، آرامش را از انسان میگیرد ولی وقتی امنیت از خوف فراهم آید: آرامش نیز پدید میآید: خداوند به اهل مکه میفرماید:«شکرگزار این نعمت باشید.»(قریش/ ۳ و ۴)
آرامش در حقیقت مهمترین مؤلفه امنیت است و همان گونه که گفته شد فقدان امنیت جانی، مالی، عرضی و دینی زوال مییابد و با حضور و وجدان آن پدیدار میگردد.
خداوند مثلی زده است جامعهای را که آرامش دارد و همواره روزیش (امنیت اقتصادی) از هر جا میرسید؛ اما خدا را ناسپاسی کردند و خداوند به خاطر اعمالی که انجام میدادند، لباس گرسنگی (ناامنی اقتصادی) و ترس (ناامنی جانی، عرضی و روانی) بر آنان چیره ساخت.
بنابرین از مؤلفههای اساسی «امنیت» آرامش است که با پدیداری ناامنی اقتصادی، جانی، عرضی و روانی از میان میرود.
- نظریه دورکیم
به نظر دورکیم «نظم اخلاقی» یا «وجدان اخلاقی» نیرویی بیرونی است که بر خواهشها و امیال درونی انسان مهار میزند. این «نظم اخلاقی» به صورت «وجدان جمعی» درمیآید و امیال سیریناپذیر انسان را کنترل می کند. وقتی تغییرات ساختاری (ناشی از پیشرفت یا پسرفت اقتصادی) یک ساخت هنجارمند را به هم میریزد، امیال سیریناپذیر از قید هنجارها آزاد میشود، اما منابع اقتصادی و اجتماعی برای پاسخ به خواهشها، ماهیتاً محدود است. فرد نمیداند که نمیتواند به هر خواهشی دست یابد. رقابت برای رسیدن به هدفهایی دستنیافتنی افزایش مییابد. لذت، در رقابت است و هدف، دستنیافتنی است. کوششها افزایش مییابد و نتیجه کمتر حاصل میشود. در این وضعیت شوق زندگی از میان میرود و در نتیجه زمینه گرایش به انحراف و ناامنی در جامعه فراهم میگردند.
آنومی یا بیهنجاری صرفاً به دوران بحران و رونق اقتصادی محدود نمیماند، به نظر دورکیم مسأله بیهنجاری در جامعه مدرن به صورت مزمن درآمده است و این وضع بسیار اسفبار است. به نظر او ورود جوامع، به دنیای صنعت در قرن بیستم، روابط انسانها را از نظارت نظم اخلاقی جامعه سنتی آزاد می کند، بهطوریکه اجتماع سنتی مورد هجوم نیروهای گسستگی جامعه مدرن قرارگرفته و اجتماعات سادهرو به تحلیل می روند و با افزایش و تراکم جمعیت، زندگی اجتماعی پیچیده میشود، ارتباطات از صورت برخورد با آشنا به صورت برخورد با بیگانه درمیآید. از همه مهمتر، اعتقادات و رسوم مذهبی مشترک که موجب انسجام اجتماعی میگردید، رو به تحلیل و تضعیف رفته و با کاهش محدودیتهای مذهبی، حالت بیهنجاری تسریع میشود، بهطوریکه سودجوییهای آدمها از فشار هنجارها رهاشده و کسب سود، فراتر از هر قاعدهای قرار می گیرد. در این صورت وقتی فرد نتواند به اهداف مورداحترام جامعه نائل شود، با واقعیت تلخ شکست روبرو شده و با توجه به تضعیف مذهب در جامعه مدرن که در این موقعیت میتوانست احساس شکست در فرد را به نحوی جبران و ترمیم کند، موجب روی آوردن فرد به خودکشی، اعتیاد یا دیگر انحرافات اجتماعی خواهد شد و در نتیجه امنیت فردی و امنیت اجتماعی را به چالش خواهد کشاند.