سرمایه شرکتی
سرمایه تجاری
سرمایه سرمایهگذار
سرمایه همپیمانی
سرمایه مشتری
سرمایه کارکردی
سرمایه عرضه کننده
نمودار شماره۲-۸- طبقه بندی لیم و دالیمور
منبع : (لیم و دیگران،۲۰۰۴)[۸۱]۱
طبقه بندی نورتون و کاپلان (۱۹۹۲)، نورتون و کاپلان کارت امتیازی متوازن خود را در سال ۱۹۹۲ ارائه کردند که این چارچوب ابتدا عملکرد یک سازمان را در چهار حوزه یا دیدگاه مشتری، فرایند داخلی، رشد و یادگیری و مالی اندازه گیری میکرد. این چارچوب بیانگر یک مجموعه از روابط علی– معلولی میان معیارهای خروجی[۸۲]۱و محرکهای عملکردی[۸۳]۲ یک سازمان بود. این چارچوب میتوانست نتایج مالی و نامشهود یک سازمان را بطور همزمان کنترل و اندازه گیری کند. با نگاهی به این چارچوب، این نکته مشخص می شود که دیدگاه مشتری همان سرمایه مشتری و دیدگاه رشد و یادگیری همان سرمایه انسانی و دیدگاه فرآیندهای داخلی همان سرمایه ساختاری و دیدگاه مالی همان سرمایه مالی و مشهود است. این چارچوب به علت کاربرد در برنامه ریزی استراتژیک، اندازه گیری عملکرد و دارایی های نامشهود از مقبولیت بسیاری برخوردار شده است(برنان ودیگران، ۲۰۰۰)
دیدگاه مالی
استراتژی و
چشم انداز
دیدگاه
رشد و یادگیری
دیدگاه
فرآیندهای داخلی
دیدگاه
مشتری
نمودار شماره ۲-۹- چارچوب کارت امتیازی متوازن
منبع : (برنان و دیگران،۲۰۰۰)
طبقه بندی کنفدراسیون اتحادیه های تجاری دانمارک[۸۴] (۱۹۹۹)، آنها سرمایه فکری را متشکل از افراد، بازار و سیستمها میدانند شکل این مدل بصورت زیر است.(برنان و همکاران[۸۵]،۲۰۰۰)
نمودار شماره ۲-۱۰ - طبقه بندی کنفدراسیون اتحادیه های تجاری دانمارک
منبع: برنان و دیگران،۲۰۰۰
این سه جزء مدل بطور نزدیکی به یکدیگر مرتبط شده اند. برای مثال موفقیت یک تکنولوژی جدید به شایستگی و آموزش کارکنان بستگی کامل دارد.(منبع قبلی)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
طبقه بندی مر و شیوما (۲۰۰۱)[۸۶] ، این دو محقق سرمایه فکری را بصورت گروهی از دارایی های دانش محور تعریف می کنند که به یک سازمان اختصاص داشته و جزء ویژگی سازمانی محسوب می شود و از طریق افزودن ارزش به بهبود وضعیت رقابتی سازمان منجر می شود.
بر طبق مدل اولیه مر و شیوما، سرمایه فکری رامی توان به ۶ طبقه ذیل تقسیم بندی کرد :
۱- روابط با ذینفعان : که شامل تمامی اشکال روابط یک شرکت با ذینفعان خود است. این روابط ممکن است شامل توافقات گواهینامه و شراکتی و قرارداد و ترتیبات توزیع و همچنین روابطی با مشتریان از قبیل وفاداری مشتری و تصویر ایجاد شده از نام تجاری[۸۷] و غیره باشد.
۲- منابع انسانی : شامل دارایی های دانش محور است که به شکل مهارت، شایستگی، تعهد و انگیزش و وفاداری یا بصورت دانش فنی، تخصص فنی و تواناییهایی حل مشکل و خلاقیت و طرز تفکرات و تحصیلات و غیره در اختیار کارکنان میباشد.
۳- زیر ساختارهای فیزیکی : در برگیرنده دارایی های زیرساختاری از قبیل طرح استقرار ساختاری و تکنولوژی ارتباطی و اطلاعاتی مانند پایگاه داده و شبکه های فیزیکی مانند اینترنت و غیره است.
۴- فرهنگ : شامل ارزشهای سازمانی و رفتار شبکهسازی کارکنان و فلسفههای مدیریت است. فرهنگ دارای اهمیت بنیادی برای کارایی و اثربخشی سازمانی است زیرا چارچوب مشترکی را برای تفسیر و تعبیر وقایع سازمانی فراهم می سازد.
۵- رویه ها و عملیات سازمانی : شامل عملیات داخلی رسمی و غیررسمی مانند راهنماهای فرآیندی و شبکه های مجازی و قوانین ضمنی و رویههای غیررسمی و قوانین ضمنی رفتار و سبک مدیریت و غیره است.
۶- دارایی یا مالکیت معنوی : مجموع دارایی های دانش محور از قبیل حق امتیاز، کپی رایت، برند، طرح و اختراعات به ثبت رسیده و فرآیندهایی است که مالکیت آن بوسیله قانون در اختیار شرکت قرار داده شده است (مر و همکارن، ۲۰۰۱).
همانگونه که ذکر شد در اکثر طبقه بندیها، به سه دسته سرمایه انسانی، سازمانی و رابطهای اشاره شده است. در ادامه با تأکید بر مدل بونتیس، این سه نوع سرمایه بیشتر شکافته می شود تا بینش عمیقی از آنها بدست آید.
۲-۲-۴) مشترکات نظریات
بطور کلی میتوان در مطالب گفته شده به چند مورد که در اکثر طبقه بندیها به آن اشاره شده تاکید نمود.
۲-۲-۴-۱) سرمایه انسانی
سرمایه انسانی نشاندهنده موجودی دانش افراد یک سازمان است.(الوو و همکاران[۸۸]۱،۲۰۰۰) بونتیس سرمایه انسانی را به عنوان قابلیت جمعی یک سازمان برای استخراج بهترین راه حلها از دانش افرادش توصیف می کند.(بونیتس، ۱۹۹۸) همچنین بونتیس در سال۱۹۹۹، بحث می کند که سرمایه انسانی چون یک منبع نوآوری و نوسازی استراتژیک است، از اهمیت فراوانی برخوردار است. روس و دیگران نیز بحث می کنند که کارکنان، سرمایه فکری را از طریق شایستگی، نگرش و چالاکی فکری شان ایجاد می کنند. به عبارت دیگر، شایستگی شامل مهارت ها و تحصیلات افراد میباشد، درحالیکه نگرش، دربرگیرنده جزء رفتاری کار کارکنان میباشد. چالاکی فکری، فرد را به تغییر رویه ها و تفکر در مورد راه حلهای نوآورانه مسائل قادر میسازد. بروکینگ نیز معتقد است که دارایی یک سازمان شامل مهارت ها، تخصص، توانایی حل مسأله و سبکهای رهبری می شود(بروکینگ، ۱۹۹۶).
چن و همکاران[۸۹]۲ همچنین بحث می کنند سرمایه انسانی به عنوان مبنای سرمایه فکری، اشاره به عواملی نظیر دانش، مهارت، قابلیت و طرز تلقی کارکنان دارد که منتج به بهبود عملکرد می شود. به علاوه این دانش و مهارت، در ذهن کارکنان جای دارد، بدین معنی که ذهن آنها حامل دانش و مهارت است. اگر دانش کارکنان توسط سازمان به کار گرفته نشود، دانش و مهارت آنها نمیتواند فعال شود، یا به صورت ارزش بازاری درآید. اگرچه در یک سازمان یادگیرنده، کارکنان به عنوان مهمترین دارایی در نظر گرفته میشوند، با این وجود آنها در تملک سازمان نیستند. اما هنوز یک بحث داغ این است که آیا دانش جدید ایجاد شده توسط کارکنان متعلق به سازمان است یا خیر. برای مثال، یک برنامهریز نرمافزار یک شرکت که در تعطیلات آخر هفته در منزل یک برنامه تدوین می کند، آیا شرکت هنوز می تواند ادعا کند که این برنامه متعلق به آن است؟
سرمایه انسانی سبب شده است که سازمانها تا حد زیادی به دانش و مهارت های کارکنانشان برای ایجاد درآمد و رشد و همچنین، بهبود کارآیی و بهرهوری متکی شوند.(وست و فالن، ۱۹۹۹)[۹۰] منافع قابلتوجهی را میتوان از اطلاعات بیشتر درباره سرمایه انسانی بدست آورد و بر اساس این اطلاعات میتوان منابع انسانی را بطور موثرتری در درون سازمانها تخصیص داد و شکافهای مهارتی و تواناییهای منابع انسانی را به آسانی تشخیص داد. به علاوه، سرمایه انسانی تسهیلکننده تهیه اطلاعات جامعتر برای سرمایه گذاران یا سرمایه گذاران بالقوه است.(لانک[۹۱]،۱۹۹۷) با وجود اهمیت روزافزون سرمایه انسانی، اکثر سازمانها هنوز طبق روال سنتی، پولی را که برای توسعه منابع انسانی صرف می کنند در صورت حسابهای مالی به عنوان یک قلم هزینه، نه یک سرمایه گذاری گزارش می کنند.(جانسن[۹۲]،۱۹۹۸) بنابراین، یک پی آمد مهم رویههای گزارشدهی مدیریت سنتی این است که، شرکتها ممکن است راغب به کاهش سرمایه گذاری در زمینه آموزش و توسعه منابع انسانیشان شوند.
۲-۲-۴-۲) سرمایه ساختاری (سازمانی)
یوندت[۹۳] سرمایه انسانی را به عنوان دانش نهادی شده متعلق به یک سازمان میداند که در پایگاههای داده ذخیره می شود. اغلب از آن به عنوان سرمایه ساختاری یاد می کنند. با این وجود یوندت ترجیح داده است که اصطلاح سرمایه سازمانی را به کار ببرد؛ چرا که معتقد است سرمایه سازمانی به طور واضحتری بیان می کند که این دانش واقعاً متعلق به سازمان است. سرمایه ساختاری شامل همه ذخایر غیرانسانی دانش است که در برگیرنده پایگاههای داده، نمودارهای سازمانی، دستورالعملهای اجرایی فرآیندها، استراتژیها و برنامه های اجرایی سازمان میباشد. روس و همکاران معتقدند، سرمایه ساختاری عبارت است از هر آنچه که در شرکت باقی میماند پس از آنکه کارکنان به هنگام شب به خانه می روند، به عقیده آنها سرمایه ساختاری در برگیرنده سرمایه سازمانی، نظیر دارایی فکری، نوآوری، فرآیندها و دارایی فرهنگی و نیز سرمایه نوسازی و توسعه، نظیر حق ثبت محصولات و تلاش های آموزشی میباشد.(روس و دیگران، ۱۹۹۷)[۹۴] همچنین، بروکینگ معتقد است که سرمایه ساختاری شامل دارایی های زیرساختاری مثل تکنولوژی، فرآیندها و روشهای کاری و نیز دارایی فکری مثل دانش فنی، مارکهای تجاری و حق ثبت محصولات می شود(بروکینگ، ۱۹۹۶) به علاوه طبق نظر استوارت سرمایه ساختاری عبارت از دانش موجود در تکنولوژی اطلاعات، حق ثبت محصولات، طرحها و مارکهای تجاری است.(استوارت،۱۹۹۷) به باور چن و همکاران، سرمایه ساختاری به سیستم ساختار و رویههای جاری کسب و کار یک سازمان اشاره دارد. از دیدگاه آنها، سرمایه ساختاری بطور واضحتر می تواند به صورت فرهنگ سازمانی، یادگیری سازمانی، فرایند عملیاتی و سیستم اطلاعاتی طبقه بندی شود.(چن و همکارن، ۲۰۰۴) طبق نظر بونتیس اگر یک سازمان دارای سیستمها و رویههای کاری ضعیف باشد، سرمایه فکری به حداکثر توانایی بالقوهاش دست نخواهد یافت. درحالیکه سازمانهایی با سرمایه ساختاری قوی دارای یک فرهنگ حمایتی خواهند شد که به افراد امکان میدهد تا دست به کارهای جدید بزنند، با شکست روبرو شوند و یاد بگیرند. همچنین سرمایه ساختاری می تواند به کارکنان پشتیبانی برای تحقق عملکرد بهینه و همچنین عملکرد کسب و کار سازمان کمک کند. سرمایه ساختاری تابعی از سرمایه انسانی است، چرا که سرمایه انسانی یک عامل تعیینکننده شکل سازمانی است. از طرف دیگر، سرمایه ساختاری به مجرد اینکه تحت تأثیر سرمایه انسانی قرار گیرد، به طور آشکار و مستقل از سرمایه انسانی ایجاد می شود. برای مثال، ساختار سازمانی و فرهنگ سازمانی به طور مستقل میتوانند اثرات بنیادی داشته باشند. بنابراین سرمایه ساختاری و سرمایه انسانی در تعامل با یکدیگر به سازمانها کمک می کنند که بطور هماهنگ سرمایه مشتریان را شکل و توسعه داده و بکار گیرند.(چن و همکاران،۲۰۰۴)
۲-۲-۴-۳) سرمایه ارتباطی (مشتری)
بروکینگ در بخش دارایی های بازار به مشتریان، وفاداری آنها و کانالهای توزیع که مرتبط با سرمایه مشتری هستند، اشاره می کند.(بروکینگ، ۱۹۹۶)
همچنین استوارت اظهار میدارد که سرمایه مشتری عبارت از اطلاعات بازار برای استفاده در جذب و حفظ مشتریان است. موضوع اصلی سرمایه مشتری، دانش موجود در کانالهای بازاریابی و روابط با مشتریان است. سرمایه مشتری نشان دهنده توانایی بالقوه یک سازمان به خاطر عوامل نامشهود بیرونیاش است. (استورات ،۱۹۹۷) اگر چه اصطلاح سرمایه مشتری در ابتدا توسط هیوبرت مطرح شد، تعاریف جدید، مفهوم آن را به سرمایه ارتباطی توسعه داده اند که شامل دانش موجود در همه روابطی است که سازمان با مشتریان، رقبا، تأمینکنندگان، انجمنهای تجاری یا دولت برقرار می کند(بونیتس،۱۹۹۹) به علاوه، روس و همکاران اظهار می کنند که سرمایه ارتباطی که مربوط به مشتریان است بازارگرا است. کوهلی و جاورسکی[۹۵] عقیده دارند، که بازارگرایی عبارت از ایجاد هوشمندی بازار در سطح سازمانی نسبت به نیازهای موجود و آینده مشتریان است. در نهایت گسترش این هوشمندی باید به طور افقی و عمودی در درون سازمان ایجاد شود.(بونیتس،۱۹۹۹) همچنین، چن و همکاران سرمایه مشتری را در قالب قابلیت بازاریابی، شدت بازار و وفاداری مشتری طبقه بندی می کنند. کار اخیر در زنجیره سود خدمات بر روابط علی بین رضایت کارکنان، رضایت مشتریان، وفاداری مشتریان و عملکرد مالی تأکید دارد. همچنین نتیجه یک تحقیق نشان داد که تحول سریع، رضایت مشتریان را افزایش میدهد. فورنل[۹۶] در نتیجه مطالعات خود دریافت که رضایت مشتریان می تواند رابطه کسب و کار را حفظ کند، انعطافپذیری قیمت محصول را کاهش دهد و اعتبار یک شرکت را افزایش دهد. تحقیقات دیگر همچنین نشان میدهد که از طریق اندازه گیری وفاداری کارکنان میتوان وفاداری مشتریان را پیش بینی کرد. (هوریب[۹۷]،۱۹۹۹) این مطالعات شواهد بیشتری را درباره اهمیت سرمایه مشتری به عنوان یک جزء کلیدی سرمایه فکری یک سازمان فراهم می سازد. به طور کلی، سرمایه مشتری، که به عنوان یک واسطه در فرایند سرمایه فکری عمل می کند، عامل تعیینکننده اصلی در تبدیل سرمایه فکری به ارزش بازاری و در نتیجه، عملکرد کسب و کار سازمان است. بدون سرمایه ارتباطی ارزش بازاری یا عملکرد کسب و کار سازمان نمیتواند محقق شود. بنابراین، رشد سرمایه ارتباطی به حمایت از سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری بستگی دارد(چن و دیگران، ۲۰۰۴)
۲-۲-۵) سنجش سرمایه فکری
۲-۲-۵-۱) دلایل سنجش سرمایه فکری
ضرورت اندازه گیری سرمایه فکری در پاسخ به این سوال نهفته است که آنچه را که نمی توانید اندازه گیری کنید چگونه می توانید مدیریت کنید ؟
شرکت های فعال در عرصه ی اقتصاد دانش محور به این نتیجه رسیده اند که استفاده از سرمایه فکری باید محور حرکت و توسعه ی آنها قرار گیرد. در همین راستا اولین بحثی که مستلزم توجه و دقت فراوان است، مدیریت سرمایه فکری است که این مدیریت بدون انجام فرایند اندازه گیری سرمایه فکری، مدیریتی کارا و اثربخش نخواهد بود . بسیاری از پژوهشگران معتقدند که رشد ارزش شرکتها بیش از رشد ارزش دفتریشان میباشد در حقیقت گزارشگری مالی سنتی نمیتواند ارزش واقعی شرکت را محاسبه نماید و فقط به اندازه گیری ترازنامه مالی کوتاه مدت و دارایی های ملموس اکتفا می کند.(یانگ و دیگران، ۲۰۰۶)[۹۸]