« داستان نزول آیه فوق از امام صادق(ع) این گونه روایت شده است که پیامبر در حق علی دعا میکرد که خدایا محبت علی را در دل های مؤمنین بیفکنی و هیبت و عظمت او را در دل های منافقان قرار ده بعد از این دعا این آیه فرود آمد» (مکارم شیرازی، ۱۳۸۸: ۱۴۹)
هجویری با اشاره به این که مؤمنان نیکوکار با دوستی و صحبت با خدا انس میگیرند به این آیه استناد کرده است.
رضایی اصفهانی در تفسیر قرآن مهر ذیل آیه آورده است که :
« در این آیه اشاره شد که ایمان و عمل شایسته، جاذبه به فوق العاده ای دارد و قلب های دیگران را به سوی مؤمنان میکشاند و از این رو است که حتی افراد آلوده و غیر مؤمن نیز مایلند باافراد مؤمن پاک، امین و درستکار دوستی و خویشاوندی برقرار کنند و هر انسانی از افراد ناپاک متنفر است» (رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹: ۵۲۱)
مؤمنان، و انسانهای نیک سیرت و شایسته مورد توجه و لطف پروردگار هستند و دیگران هم آنها را دوست دارند و به هم صحبتی با آنها میپردازند و به خوبی میدانند هنگامی که نعمت و لطف الهی شامل حال انسان شود این گونه برگزیده میشوند.
آنچه که باعث افزایش محبوبیت و هم صحبتی افراد با ایمان نزد پروردگار شده ارزشهای اخلاقی و پذیرش هدایت پیامبران بوده، زیرا آنها تحت اراده خداوند هستند و تنها خداست که به انسان اراده، و آزادی اختیار میدهد و انسان های با ایمان را به لطف خود پرورش داده و با کرامت به آنها.نعمت های فراوان بخشیده و محبان خود را مورد محبت و هم صحبتی قرار میدهد.
« اِنَّما اَلمُؤمِنُون أخوَهٌ فأَصلَحوا بَینَ أَخوَیکُم و اَتَقوا اللهَ لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ، در حقیقت مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانشان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید امید که مورد رحمت قرار گیرید»(قرآن کریم، ترجمه بحرانی، الحجرات/۱۰ )
هجویری در ذیل سخن پیرامون صحبت و آداب آن به تعطف و تلطف میان برادران مسلمان به عنوان یکی از آداب صحبت به این آیه استناد کرده است.
« در این آیه جامعه اسلامی را به عنوان یک خانواده و مؤمنان را برادر یکدیگر خوانده است؛ یعنی مفهوم برادری در اسلام گسترش یافته و شامل برادر خونی و برادر ایمانی میشود و این یک اصل اساسی اسلام است که بر اساس آن همه مسلمانان از هر نژاد و کشور و در هر جای جهان برادر یکدیگر شمرده میشوند» (رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹: ۱۳۵)
«صلح دادن میان مردم یک تکلیف شرعی است چرا که قران میگوید : فَاَصلَحوابَینَ أخوَیکُم یاری دادن نیکی و تقوا نیز یک تکلیف شرعی است»(کلینی، ۱۳۶۳: ۲۰۷)
نگارنده در تحلیل سخن کلینی آورده است که :
مایحتاج نیازمندان را در هم صحبتی با آنها طوری برآورد کنید که آبرومندانه باشد، تا برادران دینی در مقابل دیگران احساس نیاز نکنند و بتوانند از فشارها، و عواقب تهیدستی نجات پیدا کنند، زیرا مؤمنان برادر یکدیگرند و باید در سختیها به داد هم برسند.
از آنجا که معیار مهم مسلمانی عقیده، و ایمان است بنابراین میبایست اختلافات بین برادران دینی خود را فیصله دهید، و با هم صحبتی با آنها زمینه ساز نزول رحمت الهی شوید. بدانید منشأ خیرات، و برکات خداست، پس از او کمک بخواهید زیرا وقتی بین مسلمانان صلح و آرامش برقرار میشود آنها به آرامش بهتری برای پرورش استعدادهای خود در جهت رشد کمال دست مییابند، و در پرتو امنیت و آرامش میتوانند به اصلاحات اجتماعی و فردی اقدام کنند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
« اَلَم تَرَ أَنَّ اللهَ یعلَمُ مافی اَلسَماواتِ وَ مافی اَلأَرضِ مایکُونُ مِن نَّجوی ثَلاثَهٍ إلاهُو رابِعَهُم و لاخَمسَهٍ إلاهُوَسادِ سُهُم و الاأَدنی مِن ذالِکَ ولا أَکَثَر إلاهُوَ مَعَهُم أینَ ماکانُوا ثُم یُنَبِئَهُم بِما عَمِلوُا یومَ اَلقِیامَهِ إِنَّ اللهَ بِکُلِ شَی ءٍ عَلیمٌ، آیا ندانسته ای که خدا آن چه را که در آسمانها و آن چه را در زمین است میداند؟ هیچ گفتگوی محرمانه ای میان سه تن نیست، مگر اینکه او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن، مگر اینکه او ششمین آنهاست و نه کمتر از این عدد و نه بیشتر، مگر این که هر کجا باشند او با آنهاست، آنگاه روز قیامت آنان را به آن چه کرده اند آگاه خواهد گردانید؛ زیرا خدا به هر چیزی دانا است» (قرآن کریم، ترجمه بحرانی، المجادله/۷)
هجویری با اشاره به این نکته که هیچ آفتی برای مرید بدتر از تنها بودن و ترک هم صحبتی با خدا نیست به این آیه استناد کرده است.
«ابوبصیر از امام صادق روایت میکند که در تفسیر آیه شریفه فرمود: این آیه درباره فلان و فلان و ابوعبیده جراح و عبدالرحمن بن عوف و سالم مولای ابوحذیفه و مغیره بن شعبه نازل شد، آن گاه که میان خود نامه نوشتند و همداستان شدند که اگر محمد (ص) از جهان دیده فروبست هرگز اجازه ندهند خلافت در میان بنی هاشم جای گیرد، پس خداوند متعال این آیه را در شأن آنها فرو فرستاد» (کلینی، ۱۳۸۱: ۲۲۶)
همدانی نجفی ذیل ذیل آیه آورده است که :
« آیه کریمه مایکُونَ مِن نَجوی ثَلاثَهٍ إلّاهُو رابِعَهُم، از نظر قیومت و اینکه موجودات احاطه معنوی دارند و پیوسته از فیوضات او موجودات به فیض وجود رسیده و بهره ای از هستی دارند چه آنکه هرگز دو یا سه نفر با یکدیگر نجوی ننمایند و گفتگوی پنهانی به یکدیگر نگویند جز اینکه ثالثی برای دو نفر و یا رابعی برای سه نفر آنان احاطه شهودی و قیومت نداشته باشد این از نظر احاطه حقیقی قدسی و ربوبی است که بر همه موجودات و عوالم دارد زیرا قوام مخلوق به خالق و آفریدگار است و همه افراد بشر مانند سایر انواع مخلوق و آفریده جهان آفرینند»(همدانی نجفی، ۱۳۶۳: ۳۲۸)
آیه فوق خطاب به همه افراد بشر نازل شده است، زیرا خداوند در همه جا و همه حال همراه انسان بوده، و از تمامی رموز بشر آگاه و دقیقاً این گونه است که هرجا خدا بوده فرشتگان الهی هم حاضر هستند، و انسان باید به حضور خدا و احاطه ای بر همه امور ایمان داشته و در هرجایی که هست خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال خود ببیند و آگاه شوند که خداوند بر همه امور گواه است، و احاطه علمی دارد اگر شما کارهایی که در خفا انجام میدهید را فراموش کنید خدا آنها را فراموش نمیکند و در رستاخیز متوجه میشوید همه کارهای ریز و درشت نزد خداوند ثبت شده است.
«فَراغَ اِلی أَهلِهِ فَجاءَ بِعِجلٍ سَمینٍ، پس آهسته به سوی زنش رفت و گوساله ای فربه و بریان آورد» (قرآن کریم، ترجمه بحرانی؛ الذاریات /۲۶)
هجویری با اشاره به مطالبی پیرامون آداب اقامت در صحبت، و اینکه چون درویشی اقامت اختیار میکند شرط ادب آن است که چون مسافری نزد او رسید به حکم احترام و حرمت به شادی پیش وی باز آید و او را قبول کند به این آیه استناد کرده است :
«از راغ معلوم میشود که ابراهیم (ع) نخواسته میهمانان بدانند که برای طعام آوردن میرود» (قرشی بنایی، ۱۴۱۲: ۱۴۹)
«آماده کردن یک گوساله برای مهمانان که تعداد آنها را بین سه تا دوازده نفر گفته اند یا به خاطر مهمان نوازی ابراهیم بوده است و یا به خاطر آن که تعداد مهمانها و دوستان و خدمتگذاران خانه ی او زیاد بوده اند.۲- لازم است میهمان در صورت امکان از غذای صاحب خانه بخورد، وگرنه ممکن است سبب ناراحتی و بدگمانی او شود و اگر هم به دلیلی نخواست از غذای او بخورد، دلیل آن را بیان کند، تا نگرانی برطرف شود»(رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹: ۲۰۳)
در آیه فوق به پذیرایی، میهمان نوازی، و هم صحبتی با میهمان و همچنین تهیه کردن غذا برای وی با پیروی از سنت پیامبران که مهمان نوازی از اخلاق نیک آنها بوده است اشاره شده است. از آن جا که یکی از مهمترین وظایف اخلاقی آداب اقامت در صحبت، همراه با میهمان نوازی بوده آن گونه که از مفهوم آیه استنباط میشود میهمانان ابراهیم(ع) افرادی با کرامت و بزرگوار بودهاند، و در اولین برخورد با آنها با احترام و ادب سخن گفت و برای تهیه غذا به صورت پنهانی، به گونهای که میهمانان متوجه نشوند، نزد خانواده اش رفت، البته با این تصور که اگر میهمانان متوجه کار او شوند نگذارند برای آنها مقدمات غذا را آماده کند.
احادیث مورد استناد هجویری به شرح زیر بیان میشود که :
پیامبر (ص) فرمود : اَلمَرءُ عَلی دینِ خَلیلهِ، فَلینظُر أَحَدُکُم مَن یخالّ، مرد آن دین دارد و آن طریق رود که دوست وی، نگاه کن تا دوستی و صحبت با که میدارد.
حدیث فوق به زیبایی از تأثیر هم صحبتی با انسان نیکو، و همنشین انسان، سخن به میان آورده زیرا اگر کسی که با انسان معاشرت میکند انسان نیکویی باشد بالطبع فرد نیکو میشود و اگر بر عکس این باشد انسان به هلاکت مبتلا میشود.
انسان باید تلاش کند همنشینی که برای خود بر میگزیند فرد صالحی، و واجد اخلاق الهی و فضایل اخلاقی باشد و جهت پیشرفت و تهذیب و ترغیب نفس تلاش کند تا سبب تقویت ایمان و بنیه های دینی شوند.
همنشین خوب سبب میشود فرد او را الگوی خود قرار دهد، لذا اگر انسان کمی به خودش فکر کند آن وقت متوجه میشود که بهترین همنشین برای او اعمال نیک است، زیرا سبب بیداری و آگاهی فرد شده و دیگر به سمت اعمال سوء نرفته و به درجات کمال انسانی میرسد.
قال رسول الله (ص): ثَلاثُ یُصْفَین لَکَ وُدَّ أخیکَ : تُسَلَم عَلَیهِ اِن لَقیتَهُ و توسِعُ لَهُ فی اَلمَجلِسِ و تَدعُوُه بِأحَبِ اِسمائِهِ، دوستی برادران مسلمان را سه چیز مصفا کند: یکی چون ببینی ورا سلام کنی اندر راهها و دیگر جای بروی فراخ کنی اندر مجلسها و سه دیگر آن را به نامی خوانی که آن نزد وی دوست ترین نامها بود.
هجویری با اشاره به حسن رعایت و حفظ حرمت مسلمان به این حدیث استناد کرده است :
توضیح آنکه سلام، احساس مثبت، و نوعی مهربانی نسبت به طرف مقابل بوده بهتر است انسان خود آغاز کننده، و شروع کننده باشد، و رعایت کردن مواردی که در حدیث فوق مورد اشاره قرار گرفته، سلام کردن، و دیگران را در نشستن بر خود مقدم داشتن، و دوست خود را با نامی که او دوست داشته و دلش میخواهد صدا زدن سبب میشود، رابطه دوستی مستحکم و بهتر شود تا رفتار و افکار انسان در دوستی و همنشینی با دیگران سرشار از محبت باشد.
قوله علیه السلام : أَکْثِروا مِنَّ اَلإخوانِ فانَّ رَبَکُم حَیی کَریمً یستَحیی أَن یعَذَّبَ عَبدَهُ بینَ إخوانِهِ یومَ اَلقِیامَهِ، برادران بسیار گیرند به حفظ ادب معاملت نیکو کنید تا ایشان که خدای عزوجل حی و کریم است و به شرم کرم خود بنده را عذاب نکند، میان برادران وی روز قیامت، توضیح آنکه خوب است، همنشینی که فرد برای خود میگزیند فرد صالح، و مفیدی و از لحاظ سنی بزرگتر باشد تا فرد بتواند از تجربیات، و تذاکرات او بهتر بهره مند شود. لازم است همنشینی این دو فرد به گونه ای باشد که حرفها، و سخنهایی رد و بدل شده مورد رضایت خداوند باشد نه اینکه مطابق میل و هدف خودشان، بنابراین همنشینی که ادب، اعمال وکردار نیکو داشته باشد به خوبی حقیقت جان خود را شناخته، و در خودشناسی به دوست خود هم کمک میکند، در این صورت هدایت، و عنایت الهی نصیب او شده، و به همان مقدار ایمان و ادبی که دست یافته دوستش هم از او تأثیر میپذیرد، زیرا رعایت و قار، و متانت و شئون انسانی از اهم مسائلی است که در همنشینی و صحبت با دوستان مؤثر است.
پیغمبر(ص) : اَلشَیطانُ مَعَ اَلواحِدِ، دیو با آن کس بود که تنها بود. هجویری با اشاره به این که صحبت فریضه است به این آیه استناد کرده است: توضیح آنکه معیت با حق تعالی، از طریق خواندن قرآن، و عمل کردن به دیگر واجبات شرعی مثل نماز که اهم عبادات است سبب شده که انسان هرگز احساس تنهایی نکند، ضمن این که این کار فقط از منتهیان و صدیقان بر میآید تا از تنهایی بیرون آیند و لحظات شیرینی با پرودگار خود داشته باشند، به گونهای که شیطان هم جرأت نزدیک شدن به چنین فردی را ندارد، بنابراین این گونه انسانها به لطف هم صحبتی با حق و لطف حق تعالی پناه برده و از او یاری میخواهند و خداوند هم آنها را دست گیری میکند، وقتی چنین همنشینی داشته باشند شیطان برحال آنها غبطه میخورد.
رُوِی عَن اَنَس بنِ مالِکَ، اِنَهُ قالَ صَحَبتُ رَسول الله علیهِ وَ سَلّم، عَشَرَ سنینَ و خَدَمتَهُ فَواللهِ ماقالَ لی: اُفٍ قط، وَ ما قَالَ لِشَی ءٍ فَعَلتُ: لِمَ فَعَلتَ کذا؟ ولاشَیءِ وَلَم أَفعَلَهُ ألأفعَلَت کَذا، ده سال رسول خدا را خدمت کردم به خدای که هرگز مرا نگفت که : اف و هرگز هیچ کار نکردم که مرا بگفت؟ که چرا کردی و آنچه نکردم هرگز مرا نگفت که فلان کار چرا نکردی! هجویری با اشاره به آنکه پیامبر در حدیث فوق به تأثیر هم صحبتی با همنشین نیکو سخن گفته است وغرض کسانی است که همت بلند داشته و به جزئیات امور توجهی نمیکردند و این کسی نیست جز پیامبر خدا (ص) به دلیل اینکه به دنیا و محتویات آن هیچ دلبستگی نداشت و نهایت احترام را در حق انس بن مالک که دوست و همنشین او بود را به جا میآورد. از این رو هیچ بهره ای در همنشینی با دیگران برای خود نمیجست، و اخلاق ایشان بگونه ای نبود که به منفعت خود فکر کند بلکه دیگران را مقدم میداشت و از هرگونه حسد، و کینه دوری کرده و پند و اندرز را از هیچ یک از دوستان خود دریغ نمیکرد و همت بلندش به او اجازه نمیداد که به خاطر مسائل جزئی دنیای فانی همنشین مسلمان خود را بیازارد، این حکایت از فروتنی و شکیبایی وی بوده، که همه احوال عالم را در معرض تبتل تلقی کرده است.
۳-۳۳- خوردن :
«بدان که آدمی را از اکل چاره نیست؛ که اقامت تألیف طبایع جز به طعام و شراب نیست ؛ اما شرط مروت آن است که اندر آن مبالغت نکند و روز و شب خود را در اندیشه آن مشغول نگرداند و مرید را هیچ مضرتر از خوردن بسیار نیست پس شرط آداب اکل آن است که تنها نخورند و ایثار کنند مر دیگران را، آنگاه باید که طعام به دست راست خورد و جز اندر لقمه خود ننگرد و در طعام خوردن آب کمتر خورد، مگر اندرحال تشنگی صادق و چون بخورد اندک خورد چندان که جگرتر شود و لقمه بزرگ نکند و خرد بخاید و شتاب نکند و چون از طعام فارغ شد حمدگوید و دست بشوید»(هجویری، ۱۳۸۷: ۵۱۳-۵۱۲)
« اما اول بحدیث طعام خوردن بدان که : عادت مردمان بازاری چنان رفته است که بیشتر طعام به شب خورند و آن سخت زیان کار است، دایم ناخوش باشند. و مردمان سپاهی پیشه را عادت چنان است که وقت و نا وقت ننگرند، هر وقت که یابند بخورند بر بدان مشغول باشند و این عادت ستوران باشد که هرگه علف یابند همی خورند و مردمان خاص و محتشمان به شبانه روزی اندر یک بار نان خورند و این اندر طریق خویشتن داری نیکوست ولیکن تن ضعیف گردد و مرد بی قوت بود و آن کسانی که با تو نان میخورند حاضر فرمای کردن تا با تونان خورند، اما نان به شتاب مخور و آهسته باش؛ و بر سر نان با مردمان حدیث همی کن چنانکه در شرط اسلام است ولکن سر در پیش افکنده دار، و در لقمه مردمان منگر» (عنصر المعالی، ۱۳۸۰: ۶۳)
طالب سعادت دنیا و آخرت کسی است که لقمه حلال بخورد، چرا که با گوشت و خون انسان عجین شده، و تأثیرات مضاعفی بر رفتار و کردار شخص به جا میگذارد، و مهمتر اینکه به غذایی که بر سر سفره دارد قناعت کند و ناشکری نکرده، زیرا عواقب بدی در پی دارد و این گونه است که پروردگار ناراحت شده و بر وی قهر میکند و همان مقدار نعمت را هم از او میگیرد. لذا باید تلاش و کوشش کند که طعامش از حرام، و شبهات تطهیر باشد و قصدش از غذا خوردن بر این باشد که توانایی حاصل از آن در راه عبادت پروردگار باشد و در غذا خوردن عدالت و تعادل داشته، نه زیاد بخورد، که خودش متوجه شود، زیاده خورده و معده اش سنگینی کند و نه آن قدر اندک خورد که احساس ضعف به او دست دهد.
بزرگان و امامان دینی سخنان ارزشمندی در زمینه فضیلت طعام خوردن با دوستان و برادران دینی خویش بیان کرده اند:« رسول (ص) گفت : هر که برادر مسلمان را طعام و شراب دهد تا وی سیر شود، ایزد تعالی وی را از آتش دوزخ دور گرداند به هفت خندق که میان هر دو خندق پانصد ساله راه بود و حضرت علی (ع) میگوید: یک صاع طعام پیش برادر نهم دوست تر دارم از آنکه بنده ای آزاد کنم» (غزالی، ۱۳۸۷: ۲۹۰)
آیات قرآنی مورد استناد هجویری به شرح زیر بیان شده است :
« اِنَّ اللهَ یدخِلَ الَّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصَّالِحاتِ جَناتٍ تَجری مِن تَحتِها اَلآنهارِ و الّذینَ کَفَروا یتَمتَعُونَ و یأکُلون کَما تَأکُلُ الأَنعامِ وَاَلنّارُ مالنا مَثوی لَهُم. خدا کسانی را به ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند در باغ هایی که از زیر درختان آنها نهرها روان است در میآورد و حال آن که کسانی که کافر شده اند در ظاهر بهره میبرند و همان گونه که چهار پایان میخورند، میخورند ولی جایگاه آنها آتش است » (بحرانی، ۱۳۹۰: ۱۲ محمد)
مجلسی در بحارالانوار ذیل آیه آورده است که :
« کسانی که به ولایت علی کافر شدند از دنیای خود بهره میبرند و مثل چهار پایان میخورند جهنم جایگاه آنها است» (مجلسی، ۱۳۶۳: ۲۳۷)
در آیه فوق به نیکوکاران، و کافران و مزدی که در قبال اعمال خود دریافت میکنند اشاره شده است، همچنین کافرانی که ولایت خاندان حضرت رسول (ص)، از جمله امام علی(ع) را نمیپذیرند، در واقع جایگاهی جز آتش ندارند، ضمن اینکه مؤمنان به دلیل اینکه به ولایت اهل بیت (ع)ایمان دارند با برنامه و هدفی مشخص در دنیا زندگی کرده و مورد احترام خداوند بوده و فرجام آنها بهشت است، این گونه آنها به کمال سعادت میرسند و در واقع رمز خوشبختی خود را در این میدانند که خداوند یاری گر آنهاست. در مقابل کافران به دلیل این که مانند حیوانات میخورند، و بهره میبرند در واقع به هیچ کدام از دستورات الهی و دینی مقید نیستند و حتی به مردم همنوع خودشان هم لقمه ای نمیدهند، نهایت سعیشان براین است که به خواسته های دنیوی، اگرچه از راه غیر قانونی و غیر شرعی، برسند چون وقتی این دو گروه از انسانها در رستاخیز حاضر میشوند خداوند و فرشتگانش آنها را مورد احترام خودشان قرار میدهند ولی کافرانی که فقط خودشان میخورند، و بهره میبرند به دیگران توجهی ندارند از این رو آنها را با خواری و خفت روانه دوزخ میکنند.
« اِنَّ الَّذینَ یکتُمونَ ما اَنزلَ اللهَ مِن اَلکِْتابِ و یَشْتَرونَ بهِ ثَمَناً قلیلاً اولئِکَ مایأکُلونَ فی بُطونِهِم اِلّا النّارَ ولا یُکَلِمَهُم اللهُ یومُ القِیامهِ و لایُزَکّیَهِمْ و لَهُم عَذابٌ الیمٌ، کسانی که آنچه را خداوند از کتاب نازل کرده پنهان میدارند و بدان بهای ناچیزی به دست میآورند، آنان جز آتش در شکمهای خویش فرو نبرند و خدا روز قیامت با ایشان سخن نخواهد گفت و پاکشان نخواهد کرد و عذابی دردناک خواهند داشت»(قرآن کریم، ترجمه بحرانی، البقره/۱۷۴)
طبرسی در جلداول مجمع البیان ذیل آیه آورده است که :
« از دید همه مفسران و قرآن پژوهان آیه فوق در مورد اهل کتاب و حق پوشی آنان به ویژه حق ستیزی و شیوه ظالمانه دانشمندان یهود، فرود آمده است ؛ چرا که آنان نشانه های آخرین پیامبر خدا و نوید آمدنش را از کتاب آسمانی خویش یافت داشته بودند و مژده برانگیخته شدن آن حضرت را به مردم میدادند به این امید و آرزوی نژاد پرستانه که آن پیامبر موعود به نوعی از نژاد و تبار آنان باشد؛ اما هنگامی که آن گرانمایه عصرها و نسلها فرمان بعثت یافت آدمیان را به توحید و تقوی فراخواند» (طبرسی، ۱۳۷۹: ۶۰۲)
هجویری با اشاره به این که اگر از میان جماعت دو یا سه نفر پنهانی در جایی دعوت شوند، و چیزی بخورند آن گونه که مشایخ هم گفته غذا خوردن آنها حرام، و در صحبت کردن هم خیانت بود به این آیه استناد کرده است.
آیه فوق خطاب به کسانی که : هدایت و راهنمایی پروردگار را رها کرده، و گمراه شده اند و همچنین ظالمانی که در دنیا آیات، و کلام خدا را پنهان میکنند سعی شان بر این است که دیگر مردم سخن الهی را نشوند در دنیای آخرت به عذابی دردناک دچار شده و هیچ راه چاره ای ندارند.
رضایی اصفهانی در تفسیر قرآن مهر ذیل آیه آورده است که :
«حق پوشی و دین فروشی نوعی گمراهی و عذاب طلبی است و حقیقت دین فروشی آتش خواری است و سزای حق پوشی ودین فروشی عذابی دردناک است»( رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹: ۴۳۲)
آنهایی که در دنیا به کتمان حقایق الهی میپردازند، در آخرت فرجامی تلخ در انتظارشان است، زیرا این افراد با عمل زشت خود سبب میشوند دیگران به سمت گمراهی، و غفلت بروند و آنگونه که شایسته است هدایت نشوند، در نتیجه رحمت و آمرزش الهی را از دست داده و مرتکب هرگونه گناهی میشوند، در واقع با عمل زشت خود هم خود و هم دیگران را از راه راست منحرف کرده اند و چشم باطنشان را هم بر روی حقایق کور کرده اند و نمیتوانند آنها را مشاهده کنند افرادی از این قبیل در واقع آتش در شکم های خودشان فرو برده اند.
« فَقالَ أنا رَبَکُم اَلأَعلی، و گفت : پروردگار بزرگتر شما منم» (قرآن کریم، النازعات/۲۴)
ابن بابویه در ترجمه من لایحضره الفقیه ذیل آیه آورده است که :
« امام علی (ع) فرمودند : خداوند تبارک و تعالی میدانست ارواح با این علو و شرافتی که دارند اگر به حال خود واگذارده شوند اکثر آنها ادعای ربوبیت کرده و هر کدام نداء (أنا رَبَکُمُ اَلأَعلی) سر میدادند لذا به قدرت کامله اش آنها را در ابدان مادی که از ابتدا برایشان تقدیر کرده بود قرار داد و بدین ترتیب رحمتش را شاملشان نمود و به همین منظور بعضی را به برخی محتاج و دسته ای را بر گروهی معلق و جمعی را در دنیا بر جماعتی بر هم و درجه تعدادی را بر عددی در آخرت متفوق ساخت» (ابن بابویه، ۱۳۸۰: ۷۳)
هجویری با استناد به سخن ابویزید وقتی که از وی پرسیدند چرا تو مدح گرسنگی گویی؟گفت اگر فرعون فرد گرسنه ای میبود هرگز جمله من خدای شما هستم را بر زبان جاری نمیکرد این آیه را در کلام خویش آورده است.