۲-۶) مکانیزم های مفید :
بر اساس ابزار سنجش پرسشنامه شناخت سازمان ۵ شاخص مؤلفه مکانیزم های مفید را مورد بررسی قرار میدهند که بر اساس ابزار از آن به عنوان ابزار هایی ، اعم از ابزارهای سخت و نرم یاد می شود که توانایی ایجاد شرایط برتر را در سازمان فراهم می آورند و این شرایط برای بهتر انجام شدن کارهای سازمانی مفید میباشند. هر سازمانی باید ابتدا از خود سؤال کند آیا ما از تکنولوژی های مناسب و جدید برای ایجاد هماهنگی بین واحدهای سازمانی و کارکنان خود بر خورداریم یا خیر؟ و به چه میزانی کارکنان سازمان با این تکنولوژی ها آشنا بوده و برای بهره برداری و خلق ارزش افزوده آموزش دیده اند و آیا سرعت، دقت و صحت انجام کارها مرتبط با تکنولوژی سازمان میباشد یا خیر؟
۲-۷) نگرش به تغییر :
بر اساس ابزار سنجش پرسشنامه شناخت سازمان ۵ شاخص مؤلفه نگرش به تغییر را مورد سنجش قرار میدهند که بر اساس این ابزار ، نگرش به تغییر میزان علاقه افراد در سازمان را برای خارج شدن از حالت سکون را نشان میدهد.
۳ ) دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی:
به منظور اجرای آموزش های کلاسیک و علمی در بین دانشجویان و طالبان علم ، مکان هایی برای آموزش وجود دارد که هدف اصلی آنان آماده سازی دانش جویان برای شرایط کاری در سازمان های آتی و تحقق هدف آموزش تخصصی در کشور میباشد .
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
مقدمه
سبک های تفکر در افراد از اهمیتی ویژه برخوردار است، ولی متاسفانه به دلیل ناشناخته ماندن و ناآگاهی از مفهوم سبک های تفکر، این سبکها بسیار کمتر از آنچه استحقاقش بوده، مورد توجه قرار گرفته و بیشتر به عملکرد افراد اهمیت داده شده است (استرنبرگ، ۱۹۹۷،۲۱ ).
با توجه به اینکه سبکهای تفکر یا شیوه های ترجیحی فکر کردن در افراد متفاوت است، به صورت طبیعی، عملکردها و تواناییهای هر فرد نیز با توجه به سبک های ترجیحی خود متفاوت خواهد بود. بنابرین، شناختن مفهوم سبک های تفکر به افراد و درک ارتباط بین آن سبک ها با تواناییها از اهمیتی ویژه برخوردار خواهد بود. رابرت استرنبرگ[۲۵] (۱۹۹۷) نخستین کسی است که مفهوم سبکهای تفکر را معرفی و انواع سبکهای تفکر را دستهبندی کرد. او سبک تفکر را به عنوان طریقی که فرد میاندیشد، تعریف کردهاست: «سبک تفکر یک توانایی نیست؛ بلکه به چگونگی استفاده ما از تواناییهایمان اشاره میکند. افراد ممکن است عملا در تواناییها مشابه اما در سبکهای تفکر متفاوت باشند. سبکهای تفکر، ترجیحهای ما درباره چگونگی استفاده از هوش و استعدادها هستند هوش به آنچه فرد میتواند انجام دهد اشاره میکند. اما سبک تفکر به آنچه که فرد ترجیح میدهد گفته میشود. سبکهای تفکر متعددی وجود دارند. اشخاص فقط یک سبک تفکر ندارند، بلکه سبکهای تفکر آنان متعدد و به صورت یک الگو است. در هر شخص ممکن است یک یا دو سبک از سبکهای تفکر برجستهتر باشد. این که چرا در شخصی سبک تفکر خاصی برجستهتر است با در نظر گرفتن امکان اولویت یک سبک ارثی، قسمتی مهمی از آن تحت تاثیر شرایط اجتماعی شدن فرد است. استرنبرگ میگوید: سبک مترادف با توانایی نیست بلکه شیوه ی ترجیحی تفکر یا به بیان دیگر، نحوه استفاده از تواناییهای بالقوه است و استرنبرگ بر اساس نظریه ی خود گردانی ذهنی[۲۶] ، بر این باور است که ما یک سبک خاص نداریم بلکه دارای نیمرخی از سبک ها هستیم و متغیرهای متعددی در شکلگیری سبکهای تفکر مؤثر هستند که این متغیرها همگی در طی سالها در شکل گیری و تغییر سبک تفکر افراد مؤثر میباشد. بسیاری از دانشمندان بر این موضوع معتقد میباشند که عملکرد افراد حاصل نگرش ، ادراک و باور آنان است و برایند این ها باعث اثر بخشی کار فردی میگردد و نیز در رضایت شغلی آنان تاثیر گذار میباشد. هر گونه تاثیر مثبت و منفی در رضایت افراد از محیط کاری خود باعث شکل گیری نوع خاصی از روابط میان افراد در سطح خرد و میان گروه ها در سطح کلان میگردد. از آنجایی که جو سازمانی حاصل از براورد تعاملات درونی و بیرونی سازمانی میباشد، برای مشخص شدن آن بایستی مؤلفه هایی در درون سازمان بررسی شوند و از طرفی با توجه به تعریفی که از جو سازمانی حاصل میگردد، میتوانیم در شرایط ثابت و با ثابت انگاشتن محیط خارجی، تاثیر سبک تفکر افراد را به عنوان یکی از عوامل مهم در شکل گیری محیط درونی سازمان را بررسی نمائیم.
در این فصل پیشینه نظری سبک تفکر و جو سازمانی مورد بررسی قرار میگیرد و نیز مفاهیم نظری هر یک و رابطه این دو مورد بحث قرار میگیرد و در نهایت تحقیقات تجربی و نظری که در مورد این مطالعه صورت گرفته شده است بیان می شود.
۲-۱- سبک تفکر[۲۷]
۲-۱-۱-چیستی و تعریف سبک تقکر
بهبود سبک تفکر، احتمالا از جمله ساده ترین کارهایی است که میزان اثربخش بودن افراد را در جامعه بهبود می بخشد. در سازمانهای موفق به کارکنان آموزش هایی به منظور کنترل بر احساسات ، به شکل صحیح درخواست نمودن خواسته ها ، بهترین شکل امتحان نمودن فرضیات و نیز پیدا نمودن درست یک راه حل داده می شود. سبک تفکر را نمی توان برابر با ضریب هوشی[۲۸] دانست، این عبارت به این معنی میباشد که در مبحث سبک تفکر می توان قابلیت کسب و یادگیری مهارت های جدیدتری را در نظر دانست و سبک تفکر را مهارت های فکر نمودن دانست، که این در حالی است که ظریب هوشی در افراد ثابت و قابل یادگیری نمی باشد. هوش و ضریب هوشی را می توان معادل موتور یک ماشین دانست و تفکر را معادل با مهارت های رانندگی در نظر گرفت. با این تفسیر، وجود یک راننده با مهارت های ناکافی میتواند یک ماشین با موتور مناسب را آسیب پذیر نماید. بنابرین موضوع مهارت و کسب و یادگیری آن در تفکر، اهمیت بالاتری نسبت به موضوع برخورداری ویژگی های ژنتیکی در آن دارا میباشد. در نظر گرفتن نقش بیشتر ویژگی های ژنتیکی در تفکر، باعث به وجود آمدن دو پیش فرض خطرناک میگردد که شامل آموزش ندیدن افراد با ضریب هوشی بالا و نیز آموزش ندادن افرادی با ضریب هوشی پایین به خاطر تواناییهای کم آنان است.
با این گفته ها متوجه میشویم که موضوع بسیار مهمی که مطرح می شود این است که سبک تفکر مناسب ، قلب و اولویت کار هر فرد بایستی قرار گیرد( می یر[۲۹] و کروپ[۳۰]، ۲۰۰۹، ۳۱).
از آنجا که سبک تفکر افراد در برخورد افراد با مسائل تاثیر گذار میباشد ، افراد با سبک تفکر متفاوت دارای تواناییهای مختلفی در حل مسئله[۳۱] هستند. در واقع هر نوع سبک تفکر باعث شکل گیری رویکردهای مختلفی در حل مسئله در افراد میگردد. همان طور که نوع تفکر افراد در اثربخشی اقدامات وی مؤثر میباشد، به همان اندازه نوع سبک تفکر افراد در اثربخشی حل مسائل مختلف تاثیر گذار است(دان[۳۲]،[۳۳]، پرات[۳۴] و اولدهام[۳۵]، ۲۰۱۱، ۵).