۲-۵ فرضیه دوم: بین رضایت از زندگی نوجوانان بی سرپرست و عادی تفاوت وجود دارد نتایج پژوهش حاضر نشان داد که میانگین نمرات رضایت از زندگی در بین گروه ها تفاوت معنا داری دارد که میانگین نمرات رضایت از زندگی در نوجوانان عادی بالاتر از نو جوانان بی سرپرست بود. از پژوهش هایی که در حوزه ساختاری خانواده و رضایت از زندگی انجام شده است، نتایج ضد و نقیضی گزارش شده است. برای مثال ساستری و فریری[۹۱](۲۰۰۰)،رضایت از زندگی را در نوجوانانی که در شیرخوارگاه پرورش یافته اند را با نوجوانان متعلق با خانواده های آسیب ندیده مورد مقایسه قرار دادند و به این نتیجه دست یافتند که نوجوانانی که در شیرخوادگاه پرورش یافته اند از رضایت از زندگی پایین تری برخوردارند. تحقیق ها نشان میدهد که سطح شادی هر فرد را کیفیت رضایت او از جریان کلی زندگی تعیین میکند، یعنی هرچه انسان از زندگی و اتفاقهای آن راضی باشد، شادتر خواهد بود و اگر اتفاقهای گوناگون موجب از بین رفتن رضایت فرد شود، همین قدر نیز موجب پایین رفتن سطح کلی شادی وی خواهد شد و نکته قابل توجه این است که نوجوانان بی سرپرست چون رضایت از زندگی کم تری دارند درصد افسردگی و گوشه نشینی بیشتری خواهند داشت(خانزاده،۱۳۸۴).جانسون و کروگر[۹۲](۲۰۰۶) دریافتند که برخورداری مالی و میزان درآمد فعلی با میزان رضایت از زندگی و شادکامی رابطه مثبت و معنی داری دارد.آرگایل[۹۳](۲۰۰۱) مؤلفه های رضایت از زندگی، کارآمدی و اجتماعی بودن، احساس خوشی و عزت نفس را از عوامل مهم شادکامی دانسته اند. در پژوهش کدخدازاده(۱۳۸۵) تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر رضایت از زندگی دانش آموزان دبیرستانی مشهد انجام داده، معنادار شده است.یافته های پژوهش شیرز[۹۴] و همکاران(۲۰۰۲) نشان داده، کاهش میزان خوش بینی در برابر رویدادهای زندگی را در فرد، با نوعی احساس فشار روانی، اضطراب و یا افسردگی همراه دانسته اند و همسو با یافته های هامارات و همکاران(۲۰۰۱) است که نارضایتی درباره زندگی را به دنبال این احساس ها در فرد گزارش کردهاند. به بیان دیگر نخستین اثر ارتقای توانمندی های فرد در زمینه خوش بینی، کاهش مشکلات روانی و هیجانی، افزایش میزان سلامت روانی و در نتیجه رضایت فرد از زندگی خواهد بود(فرووالد[۹۵] و همکاران،۲۰۰۱). بر اثر پژوهش بیرامی و قلی زاده(۱۳۸۹) نشانه های افسردگی با روان رنجوری رابطه مثبت و معنی دار(۸۵/.) و از سوی دیگر رضایت از زندگی با روان رنجوری رابطه معنی دار منفی(۴۱/.-) دارد. رضایت از زندگی نیز با افسردگی رابطه منفی داری(۳۶/.-) دارد.
۳-۵ فرضیه سوم: بین عزت نفس نوجوانان بی سرپرست و عادی تفاوت وجود دارد.
نتایج پژوهش حاضر نشان داد که میانگین نمرات عزت نفس در بین نوجوانان بی سرپرست و عادی تفاوت معنا داری داشت. طبق نتایج حاصل از پژوهش میانگین نمرات عزت نفس نوجوانان عادی نسبت به نوجوانان بی سرپرست بالاتر بود. صاحب الزمانی، فشارکی و عبداللهی مفرد(۱۳۸۹) به بررسی ارتباط سبک زندگی با عزت نفس دختران نوجوان دبیرستانهای دولتی روزانه شهر تهران پرداختهاند.یافته های این پژوهش نشان داد که سبک زندگی شامل رژیم غذایی نامناسب، خواب و استراحت ناکافی، مصرف سیگار و روش های نامناسب مقابله یا استرس، با عزت نفس ارتباط دارد. بیدی، نامداری، امانی، قنبری و کارشکی(۱۳۹۱)، در مطالعه ای به بررسی تحلیل ساختاری ارتباط بین اعتیاد به اینترنت با افسردگی، سازگاری اجتماعی و عزت نفس پرداختهاند. در مطالعه ی آنان عزت نفس اثر مثبت و معناداری بر سازگاری اجتماعی داشته است. در زمینه تاثیر ارزشیابی بر عزت نفس، محمدی(۱۳۸۴) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که دانش آموزان تحت پوشش طرح به طرز معناداری عزت نفس بالاتری داشته اند. بیگی(۱۳۸۸) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که میزان عزت نفس در دانش آموزان طرح ارزشیابی توصیفی بیشتر از عزت نفس دانش آموزان طرح کمی است. تری[۹۶](۲۰۰۲) در پژوهشی نشان داد که افزایش عزت نفس برای پیشگیری از مشکلاتی که ممکن است بر اثر عزت نفس پایین برای نوجوانان به وجود آید ضروری است. نتایج پژوهش فرانک[۹۷] و همکاران(۲۰۰۷) نشان داد که بین افسردگی و کاهش عزت نفس رابطه معنی داری وجود دارد.نتایج مطالعات نشان داد که آموزش مهارت های اجتماعی موجب بهبود عزت نفس در دانش آموزان می شود. به طور خلاصه می توان بیان داشت فقدان وجود فضای رقابتی مخرب و مقایسه های نابه جا و عدم تأکید بر شکست ها و برعکس، تأکید بر موفقیت های دانش آموزان، به خودی خود باعث شکل گیری خودپنداره مثبت و بروز عزت نفس می شود. از طرفی همان طور که اختلالات رفتاری بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تاثیر میگذارد و عزت نفس باعث پیشرفت تحصیلی می شود، خودباوری و تلقی مثبت از خویشتن در یادگیری و ایجاد انگیزش برای تحصیل اثر میگذارد. هم چنین موفقیت های تحصیلی و رسیدن به مدارج بالا موجب ارتقای عزت نفس می شود. کودکانی که در مراکز شیرخوارگاه یا شبه خانواده بزرگ میشوند از فرصت های طبیعی برای ابراز محبت نسبت به دیگران و مورد محبت دیگران واقع شدن محروم می مانند، آرام و بی میل میشوند و مشکلات گوشه نشینی و اضطراب و مشکلات دیگر افزایش مییابد. از هم پاشیدگی خانواده ها و فقر و اعتیاد ناسازگاری ها و بی سرپرست شدن کودکان و نوجوانان و داشتن مشکلات رفتاری آن ها و وارد شدن به مراکز نگهداری بهزیستی را افزایش میدهد.
مسلماً چنین افرادی قادر نخواهند بود از تمامی استعدادها و تواناییهای خود در جهت بهبود شرایط زندگی خود بهره گیرند به دلیل اینکه بخش زیادی از انرژی و وقت و هزینه این افرادصرف کنار آمدن با هیجانهای منفی و مشکلات میگردد. با توجه به موارد مطرح شده لزوم آموزش این افراد در زمینه افزایش تنظیم هیجان ها و راهبرد های مقابله ای مسئله مدار احساس میگردد. هر اندازه توانمندی “من” یا همان عزت نفس این افراد افزایش یابد در رضایت از زندگی آن ها تاثیر مثبت تری خواهد داشت و درمان مشکلات رفتاری آن ها باعث پیشرفتشان در امور تحصیلی و اجتماعی و … خواهد شد.